ارتش سایبری رژیم کودککش اسلامی ایران کار خود را میکند و آنان که در این ارتش، شبانه روز تخم کینه و پراکندگی در میان ایرانیان مخالف حکومت میپراکنند، نان مزدوری خود را میخورند. آنچه دردآور و بسیار نگران کننده است، افتادن شماری از هم میهنان مخالف حکومت در دامِ پروپاگانداهایِ کثیف حکومت است.
مشکل در کجا است؟
یک. از دیدِ من در یک جمله ساده، مشکل نبود شناختِ درست از دموکراسی و نبود پایههایِ نخستین آن در میان ما ایرانیان است. دموکراسی بدون پلورالیسم سیاسی بعنی بدون وجود دیدگاهها و اندیشههای گوناگون و همزیستی مسالمتآمیز مابین آنان با وجود شدیدترین اختلاف دیدگاهها و باورها، معنایی نخواهد داشت. هم اکنون ۸ حزب در پارلمان سوئد حضور دارند از راست، راست تا میانه و چپ. هرگر با دشنام و توطئه برای نابودی دیگری با یکدیگر برخورد نمیکنند چون دموکراسی و پلورالیسم در جامعه نهادینه شده است. وجود این کمبود و نارسایی سبب میشود که ما نگاه و دیدگاه مخالف خود را"دشمن" مینامیم و بنابراین باید نابودش کنیم. خود را فریب ندهیم. ما راه درازی در پیش داریم. اجازه بدهید نگاهی به آغاز انقلاب بیاندازیم تا شاید موضوع اندکی روشن تر شود.
من از خود آغاز میکنم. من در انقلاب ۵۷ از همآن ابتدا شرکت داشتم، هنگامیکه هنوز خبری از گروههای اسلامی نبود که با چاقو، پنجهبوکس و زنجیر و ایجاد بیم و هراس خود را به مردم تحمیل کنند. من از اندیشه چپ هواداری میکردم ولی آن هنگام در هیچ سازمانِ چپی عضو نبودم تا چند سالی پس از انقلاب. بنا براین نشریههایِ گروهای چپ و مجاهدین را که آن زمان همراه و در یک جبهه تعریف میشدند را میخواندم و بحثها را دنبال میکردم. با حزب توده به شدت مخالف بودم ولی نشریه آنها را نیز میخواندم. روشن و شفاف بگویم که در همه سازمانها و گروهااز تنها چیزی که سخنی در باره آن در میان نبود، همین موردِ "دموکراسی" بود. هر چه بود نفرین بر حکومت شاه که"نوکر امپریالیسم آمریکا" خوانده میشد، "مبارزه با امپریالیسم، " بورژوازی" کدام است، "خرده بورژواها " کی هستند، "برقراری حکومت کارگری" و از دیدِ مجاهدین"حکومت بی طبقه توحیدی" و... بود که هیچیک هیچ نزدیکی و همخوانی با ساخت فرهنگی / اجتماعی جامعه آن روز ایران نداشت. البته این را هم در همین جا بیافزایم که ما دانش محدودی داشتیم و فکر میکردیم چیزی بیش از دیگران میفهمیم. رهبران سازمانها چنان غرق در آرمانگرایی خود بودند که هیچ توجه نکردند که نیروی دین به ویژه مذهب شیعه چه نیروی شیطانی و ویرانگر و چه غول وحشتناکی نهفته در درون شیشه است و اگر آزاد شود چه ویرانی ببار میآورد. همین یک زمینه نشان میداد که ما جوانان آن دوران چه شناخت اندکی از جامعه بسیار خرافی خود داشتهایم و تا چه اندازه بی توجه بودیم که آخوندها سه امکان گسترده در جامعه دارند و میتوانند با تکیه بر آنها هم چیز را در پنجه خود بگیرند. یکی بازار سنتی و کیسه پُر پول آنان بود، دیگری مسجدها که بهترین محل پروپاگاندا و مغز شویی بر امکان یا پایگاه سوماشان یعنی باورمندان به خرافههای اسلامی و مذهب خونریز شیعه بود. آخوندها با تکیه بر خرافههای و ساختههایِ دروغین دینی که در مسحدها و حسینهها در مغز مردم بیشتر زحمتکش، کم سواد و یا بیسواد فرو میکردند، به سادگی میتوانستند مردم را بفریبند و با تهدید "عذاب الهی" هر بلایی بر سر آنان بیاورند و آنان را به هر جا که میخواهند بکشانند و ما اینک پس از ۴۵ سال نتیجه وبرانگر آن را باخون دل هر روزه به چشم میبینیم.
دو. این را هم گفته باشم که ما به عنوان درس خواندگان آن جامعه دستانی خالی داشتیم. آن زمان نه از اینترنت خبری بود، نه از موبایل و نه پارابول. حزب سیاسی نیز، جز دو حزب دولتی، در جامعه وجود نداشت و این خود نه تنها به جوانان پُر شور آن روزگار آسیب زد که به خود حکومت شاه نیز آسیب فراوانی وارد کرد. باید به روشنی تاکید کرد که در ایران آن روزگار آزادیهای اجتماعی بود ولی آزادی سیاسی نبود. اگر حتا در سطحی محدود آزادی سیاسی میتوانست باشد؛ اگر ایجاد حزب و گروه و داشتن نشریه در چهارچوبی آزاد میبود و بحث و گفتوگو در جامعه با هر سختی و دستانداری جربان پیدا میکرد، ما نیز تا آن اندازه در بیخبری نمیماندیم. برای اینکه نمونهای به خوانندگان گرامی ارائه دهم به بحثهایِ وحدت میان نمایندگان چریکهای فدایی خلق حمید اشرف و بهروز ارمغانی از سویی و از جناح کمونیست شده سازمان مجاهدین تقی شهرام و جواد قائدی از سویی اشاره میکنم. وبسایت اندیشه و پیکار کار جالبی کرد و فابلهای صوتی این گفتو شنودها و دیگر تماسها را پس از سالها در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد. مجموع این فایلهای صوتی ۴۵ فایل است. من اینک آدرس این وبسایت را که فایلها را در خود دارد اینجا میگذارم تا خوانندگان علاقمند اگر خواستند خود گوش کنند و ببینند در این بحثها از واژههایِ بیگانه و ناشناسِ "دموکراسی" و یا "پلورالیسم"چیزی خواهند شنید؟
www.peykarandeesh.org/PeykarArchive/Mojahedin-ML/mojahed_fadaii-dore2.html
چند مورد مهم دیگر
سه. یکی از گرفتاریهای تاریخی درازمدت و بدشانسی ما همسایگی با روسیه و اشتهای پایان ناپذیر رهبران آن برای دست اندازی به کشورهای دیگر و از آن میان میهن ما ایران بوده که همچنان پابرجا هست. هنگام انقلاب ایران هنوز شوروی پیشین متلاشی نشده بود. ایدههای ضد امپریالیستی همه گروهها در ایران، از جبهه ملی گرفته تا همه گروهای مذهبی از آن میان مجاهدین و همچنین همه گروههای چپ، خود به خود آنان را در جبهه روبروی غرب و آمریکا قرار میداد.
انقلاب که در ایران پا گرفت غربیها تا زمانی که به توان و نیروی شاه اطمینان داشتند، دخالتی نداشتند ولی زمانی که روشن شد شاه بیمار و رفتنی است غربیها به شدت نگران شدند زیرا در ایران یک حزب کمونیست به شدت وابسته به شوروی بنام "حزب توده" وجود داشت و دیگر نیروها نیز حتا اگر با شوروی مخالف بودند، دشمنی با غرب برایشان در درجه نخست اهمیت بود. نتیجه این نگرانی، تصمیمها در نشست گوادلوپ و کوشش برای حلوگیری از نفوذ شوروی کمونیست، این دشمن دیرینه خود در ایران بود با این خیال خام که با سازش پشت پرده با آخوندها که با هر ریا و ترفندی که بود بر موج انقلاب، که در آغاز آنان در آن هیچ شرکتی نداشتند، سوار شده بودند تا بتوانند از این امر جلوگیری کنند. بنابراین جنگ سرد نقش مهمی در نتیجه انقلاب و گرفتاری ۴۵ ساله مردم ایران داشته است. من کمتر دیدهام که کسانی به مسئله مهم جنگ سرد و نقش آن در به هرز رفتن انقلاب ایران بپردازند. غربیها هیچ شناخت درستی از آخوندها، این جانوران آدمنما نداشتند که برای ماندن بر قدرت هرکاری حواهند کرد و بسادگی در دامان همین دوقطب کمونیست روسیه و چین خواهند نشست حتا کفشهایِ آنان را هم واکس میزنند و به جای دست، پایشان را هم میبوسند.
آنچه باید پذیرفت
دوران پهلوی، دوران حکومت اسلامی، که یکی از سیاهترین دورانهایِ تاریخِ ایران است، همه گروهای سیاسی از جبهه ملی و نهضت آزادی گرفته تا دیگر گروهای مذهبی، همه سازمانها و گروهای چپ، همه و همه خوب یا بد جزیی از تاریخ ایران هستند و چشمپوشیدنی نیستند. آنچه میماند درس آموزی از همه کجیها و ناراستیها است که ما را امروز به اینجا رسانده است. تا برخورد درست با دیدگاههای مخالف میان ما روند عادی به خود نگیرد و دست از ناسزا گویی و دشمن دانستن مخالف خود بر نداریم، جو سیاسی اپوزیسیون حکومت اسلامی همچنان مسموم خواهد ماند و ارتش سایبری همچنان پیروزِ میدان خواهد بود. بپذیریم بانو نرگس محمدی، که من به ایشان افتخار میکنم، شاید همه دیدگاهایش با ما یکی نباشد، بپذیریم که آقای تقی رحمانی باور مذهبی دارد و تفسیر خودش را از مبارزه و وضعیت سیاسی داشته باشد و اگر خواستیم با سند و مدرک با گفته ایشان مخالفت کنیم نه با ناسزاگویی. بانو مسیح علینژاد روزگاری اصلاحخواه بوده است ولی آنجا نیز فردی نبوده که آسان تسلیم شود که نتیجهاش اخراج از کار و ایجاد گرفتاریها برای او بوده است. بیرون از ایران یکتنه با انبوهی گرفتاری چنان جنگیده و افشاگری کرده است که حکومت را به لرزه انداخته است. چرا نباید به او افتخار کرد؟ با دیدگاه و رفتارش مخالف هستیم با دلیل و سند برخورد کنیم نه ناسزا و تهمت که به سود حکومت شود. در آینده ایران همه باید بتوانند در چهارچوب قانون پذیرفته شده همگانی، آزادانه دیدگاهها و باور خود را بیان کنند. از هم اکنون باید تمرین کرد. با دیکتاتوری مخالفیم درخانه خود دیکتاتور نباشیم، خواهان پاکیزگی جامعه و طبیعت هستیم، نخست خانه خود و محلی که در آن زندگی میکنیم را پاکیزه نگاه داریم. با هرج و مرج وبی قانونی مخالفیم، نخست خود قانونمدار باشیم. مرگ بر این و آن هیچ یک از مشکلهایِ ما را حل نمیکند. برای ما در درجه نخست اهمیت ایران و مردم ایران باید قرار بگیرد. تا زمانی که ما هزاران کودک گرسنه خیابانی روزانه در برابر همه گونه خطر داریم، تا زمانی که بیشترین شمار مردم ایران در تنگدستی بهسر میبرند و مردم شبانهروز با انبوه گرفتاریها دست به گریبانند و بیکاری، ناداری، فشار و ستم مردم را کلافه کرده اسنت، پرداختن به فلسطین و یمن و سوریه و لبنان از دیدِ من مسخره است. من خود نه با اسراییل و نه هیچ کشور دیگری سرجنگ ندارم و خواهان صلح با همه ملتها هستم. دیگران خود باید تصمیم بگیرند که چه میخواهند.
کوروش گلنام
شب یلدا در فرهنگ ایران و شعر فارسی، م. سحر
سروش جوان و معلمان در اواخر دهه پنجاه، حمید دادیزاده