«این خون های شما ست که اسلام عزیز را آبیاری می کند! پس هر چه می توانید بکشید! ما از شما تشکر می کنیم!»
حضرت امام لعنت الله، چیزی شبیه به این جملات را در فرمایشات اش موقعی که مجاهدین خلق راست و چپ آخوندها را به ملکوت اعلا ارسال می کردند فرمود.
اکنون بعد از تبدیل سردار دل ها، به کتلت سیب زمینی همراه با خیارشور المهندس و گوجه و جعفری، همین طور شاهد شهادت های پی در پی هستیم و آبپاش جمهوری اسلامی بر خلاف دریاچه های پشت سد، بحمدلله، پر و لبریز از خون است و اسلام عزیز با این آبپاش آبیاری می شود.
یادش بخیر، یا درست تر بگویم یادش نه چندان بخیر سال های جوانی ما در بهشت زهرا حوض بزرگی بود که آن را با مایع قرمز رنگی شبیه به خون پر کرده بودند و فواره های حوض هم این سمبل خون را به هوا می فشاندند که بسیار از نظر استتیک و زیبایی شناسی قشنگ و موحش بود.
روزی یک بنده ی خدایی که از شهرستان به بهشت زهرا آمده بود، آفتابه اش را بی توجه به گلگون بودن آب حوض پر کرد تا توی رادیات ماشین اش که جوش آورده بود بریزد، امت همیشه در صحنه ریختند سرش که فلان فلان شده، داری چه کار می کنی؟! خون شهدا را توی رادیات ماشین ات می ریزی؟! به به به! فردا هم لابد می خواهی با این آفتابه ی مقدس طهارت بگیری!
اکنون با مرگ سردار دل ها و روده ها و امعاء و احشاء،،، این آفتابه.... ببخشید آب پاش الهی مرتب پر می شود و لحظه ای خالی نمی ماند.
درست بعد از کالبد شکافی ناجورِ سردار به دست امریکایی ها، جمهوری اسلامی با یک عملیات دندان شکن، انتقام سختی از امریکایی ها یا به عبارت درست تر مردم ایران گرفت و آن زدن هواپیمای اوکراینی بود.
بعد موقع تشییع تنها عضو باقی مانده از سردار، یعنی عضو شریف، عده ی زیادی زیر دست و پا کشته شدند و آبپاش مذکور را پر کردند.
امسال هم یک جوان تاجیکستانی، و یک مرد نامریی، در یکی دو کیلومتری مقعد مطهر سردار خود را دلیرانه منفجر کردند طوری که یارو «خودترکون»ِ اولی ه، اصلا همان عضو کذایی اش هم پیدا نشد و ده ها تن از هموطنان ما را که به ضرب و زور و تهدید به اخراج از کار و دادن نمره انضباط صفر و اضافه خدمت به سربازان وظیفه به زیارت زورکی آن قطعه ی بزرگوار برده بودند کشته شدند، و علیا مخدره های سردار و صبیه جات او و سرداران ریز و درشت همکار ایشان چون بلیت هواپیما به مقصد کرمان پیدا نکردند تشریف بردند به مصلای تهران و از کنسرت شب قبل در تالار رودکی که همگی در آن حضور داشتند کلی تعریف و تمجید کردند چون تا حالا نواخته شدن ترومبون و توبا و این ها را از نزدیک و با چشم ندیده بودند.
باری دوباره آب پاش پر شد تا یک بار دیگر که یک تاجیکستانی یا پاکستانی یا ازبکستانی ابله که می توانست مواد منفجره را همان وسط بیابان مسیر گذر توی پاکتی چیزی بگذارد و خودش را به کشتن ندهد در یک مراسم دیگر چیزی بترکاند و این آب پاش مخوف را پر کند تا ببینیم بالاخره عمر ما کفاف می دهد با «لقد» این آب پاش را به زباله دان تاریخ بیفکنیم یا نه.
برای مردم مهم نیست این مجری عربده کش به مجلس برود
طعنه تند اکبر اعلمی به علمالهدی