در هر دوره ای از تاریخ یک رخداد مهم سبب بازنگری در بسیاری از گزاره ها و باورهای پیشین می شود. جنگ های جهانی اول و دوم در قرن بیستم از جمله این رویدادها محسوب می شوند. آنها سبب شدند جامعه ی جهانی درصدد بر آید تا با ابداع و استقرار برخی نهادها و سازوکارها در صدد جلوگیری از بازتولید این گونه رویدادها باشد. آن چه اما از هشتم اکتبر به این سو توسط اسرائیل کلید خورد، یعنی نمایش زنده و بی شرمانه ی نسل کشی در فلسطین، اینک می رود که جهان را متوجه واقعیتهایی تازه کند.
جهان دیگر جای امنی نیست
عملکرد اسرائیل برای همه آشکار ساخت که امنیت دیگر یک مفهوم ساده و مطمئن نیست و تبدیل به امری بسیار نسبی، پیچیده و ناپایدار شده است. به عبارت دیگر، امروز دریافته ایم زوجی وجود دارد به نام آمریکا-اسرائیل که به عنوان قدرت های جهنمی تخریب و کشتار می توانند امنیت هر کشوری و هر ملتی را در کره ی زمین تهدید کنند. در این میان، هر کشوری که ضعیف و ناتوان است می تواند اطمینان داشته باشد که دیر یا زود امنیت خود را توسط این هیولاها از دست خواهد داد. این زوج با یک توان نظامی و مالی بالا قادر است هر نقطه از جهان را به آتش و خون کشیده و با خاک یکسان کند و احدالناسی در این کره ی خاکی حساب پس ندهد. بریتانیا یار سوم این دو شرور است. این مثلت مخرب در طول تاریخ خود جز جنایت و جنگ و نسل کشی و اشغالگری و غارت نقشی نداشته و نخواهد داشت. پس، باید آماده ی دفاع از خود باشیم. باید موضوع امنیت را بسیار جدی گرفت.
شرایط ایران
رژیم آخوندی که خود تفاله ی صهیونیسم در قالب توطئه ی استقرار در ایران از طریق حرکت اسرائیل ساخته ی بهمن 57 است بدون تردید حلقه ی ضعیف زنجیره ی امنیتی خاورمیانه ی کنونی است. پیش از آن، ممالک متعددی هستند که در همدستی آشکار تهران و تل آویو به خاک سیاه نشسته اند: فلسطین (نوار غزه و کرانه ی باختری رود اردن و بیت المقدس شرقی تحت اشغال)، لبنان، سوریه، عراق، یمن از جمله قربانیان این اتحاد سیاه صهیونیسم و سپاه هستند. اما مثلث شرارت آمریکا-اسرائیل-بریتانیا هم چنین ممالک دیگری را پیش از این به ویرانی کشانده است: شبه جزیره ی کره، ویتنام، لیبی، سودان، سومالی،...
این نکته هشداری است برای کشورمان که قرار است صحنه ی تئاتر جنگ و خشونت و تخریب این مثلث هیولاوَش در مرحله ی بعدی باشد. لازم است به خود آییم و اجازه ندهیم که تطویل عمر رژیم حرامزاده ی صهیونیستی آخوندها میهن زیبا و تاریخی ما را به محاق سکوت تاریخ بکشاند. برای این منظور باید هر چه سریعتر دست به کار شویم.
اما چگونه؟
در شرایط کنونی هیچ چیز بالاتر از واقع گرایی نیست و این امر ایجاب می کند که دل به هیچ چیز و هیچ کس خوش نکنیم تا از ایران عزیز ما حفاظت کند. سازمان ملل، شورای امنیت، حقوق بین الملل، قدرت های بزرگ و امثال آن برای مثلث شرارت مطلق، یعنی اسرائیل، آمریکا و بریتانیا، فاقد کمترین ارزش هستند. این فقط و فقط قدرت مادی و اقتدار ملی ما خواهد بود که می تواند کشورمان را از شر صهیونیسم آدمخوار و سگ وحشی دست آموز آن، آمریکا، در امان دارد. قدرت مادی و اقتدار ملی دو عنصر تضعیف شده در حکومت آخوندی هستند، به نحوی که کمترین شانسی برای محافظت از ایران را پدید نمی آورند.
برای تامین امنیت درازمدت ایران، گذر از نظام دست نشانده ی صهیونیسم در ایران ضروری است. اما این گذر را باید طوری برنامه ریزی و اجرا کنیم که در پایان آن، چیزی از ایران باقی بماند که فردا بتوانیم بازسازی و آباد کنیم. برای این منظور بهتر است خود را قید و بند باورهای پوچ گذشته رها سازیم و به یک کنش خلاقانه ی جمعی روی آوریم.
نکات ابتدایی و بدیهی:
- نیازی به اتحاد احزاب و سازمان های اپوزیسیون نیست. (به هر روی شدنی هم نیست).
- نیازی به اتحاد همه ی آحاد ملت ایران نیست. (نه احتیاج است نه ممکن.)
- نیاز به اراده و اقدام مرحله به مرحله داریم: نخست توسط نخبگان و روشنفکران و بعد، لایه های مختلف مردم تا حد لازم.
- نیاز به یک رهبر قوی، شجاع و سالم داریم. کسی که افتخار کند «نوکر ملت ایران» باشد نه نوکر بیگانگان آدمخوار.
- این رهبر را باید بسازیم، باید بیافرینیم، باید تولید کنیم، جایی نیست که برویم و پیدایش کنیم.
- باید روی یک نفر که باور داریم به درد این کار می خورد سرمایه گذاری کاری و مالی و تبلیغاتی و جانی کرده و او را تبدیل به رهبر کنیم.
- پیدا کردن این فرد ناممکن است اگر نخواهیم این کار را انجام دهیم و آسان است اگر بخواهیم.
- این رهبر قرار است نقش کارکردی داشته باشد؛ یعنی جلو بیافتد که مردم بتوانند از انفعال بیرون بیایند و پشت سر وی به حرکت کنند، چرا که ایرانیان این گونه عمل می کنند؛ اما قرار نیست به مقدس و خدا و پیامبر تبدیل شود.
- نخبگان باید فرد مناسب را یافته و با کار و تبلیغ برای او، وی را به رهبر قیام مردم تبدیل کنند.
- با داشتن یک رهبر، مردم می توانند حول محور یک ایده ی ساده پشت سر او راه بیافتند.
- این ایده ی ساده می تواند این باشد: پیش به سوی آزادسازی ایران از دست حکومت دشمن ایرانی.
- رهبر باید مردم را در قیامی که منجر به آزادسازی ایران از دست حکومت دشمن ایرانی می شود هدایت کند.
- نخبگان در این زمینه به رهبر کمک همه جانبه می کنند و مسئولیت های عملی راهبری را برعهده می گیرند.
- بعد از براندازی رژیم، نخبگان، دولت موقت را در طول دوران گذار تشکیل داده و کشور را مدیریت می کنند.
- در دوران گذار، دولت موقت امنیت کشور را برقرار کرده و حداقل ها را برای همگان تامین می کند.
- مدت دوران گذار باز است و بستگی به شرایط کشور و منطقه و جهان دارد.
- هر موقع شرایط مستعد و مناسب شد می توانیم طی کردن فرایند استقرار دمکراسی را، به صورت گام به گام، شروع کرده و به پیش بریم.
نگارنده بر این باور است که ما نیاز داریم حول محور ایده ی نجات ایران توسط ایرانیان گردهم آییم و اقدام به این کار کنیم. این نجات نه توسط یک جبهه ی سیاسی متشکل از سازمان ها و احزاب، بلکه از طریق یک جبهه ی اجتماعی متشکل از مردم خواهد بود که به دنبال انسانیت و رفاه هستند.
گام های کاری
این قدم های عملی برای این منظور لازم است:
- تمامی نخبگان و روشنفکران و فعالان سیاسی واقع گرا باید به دنبال طرح کاندیدای مناسب برای رهبری باشند.
- هر کاندیدایی که با بیشترین استقبال ایرانیان داخل و خارج از کشور مواجه شد، رهبر می شود.
- همگی آماده باشیم حول محور این رهبر بسیج شویم و مبارزه را برای براندازی نظام دست نشانده ی صهیونیسم در ایران سازماندهی و مدیریت کنیم. (اعتراضات، تظاهرات، اعتصابات، آکسیون های دیگر)
- در یک مقطعی که رهبری تعیین خواهد کرد، با یک قیام مردمی به سوی فتح مراکز حکومتی و خلع قدرت از رژیم می رویم.
- پس از کسب قدرت، زیرنظر رهبر، دولت موقت تشکیل می شود و اداره ی امور کشور را بر عهده می گیرد.
- دولت موقت امنیت مرزها و امنیت داخلی و امنیت معیشتی مردم را در رأس کار خود قرار می دهد.
- مملکت مدیریت می شود تا هر موقع که شرایط به خوبی مهیا شد و وارد بازی دمکراسی شویم.
- با استقرار دمکراسی نهادینه در ایران، دولت موقت و رهبر از کار برکنار می شوند.
جان کلام:
غول آدمخوار صهیونیسم اسرائیل سوار بر گرده ی اژدهای آمریکا، با پشتیبانی بریتانیای استعمارگر، در صدد به ویرانی کشاندن ایران و منطقه و کشتار مردمان آن هستند. برای مقابله با این نسل کشی و تخریب باید هر چه سریعتر در دفاع از خود اقدام کنیم. لازم است که بسیج شویم تا رژیم آخوندی همدست دشمن صهیونیست را از ایران بیرون رانیم. برای این منظور نیاز به یک رهبر قوی و مردمی و دلیر داریم. وظیفه ی یافتن این رهبر بر عهده ی فرهیختگان واقع گراست. فرد مناسب را بیابیم و او را تقویت کنیم تا به رهبر جنبش ملی براندازی تبدیل شود، بعد از او پیروی کرده و به او یاری دهیم تا در قیام برای براندازی موفق شود. با سرنگونی رژیم، کشور را مدیریت کرده وبازسازی خواهیم کرد. این گوی و این میدان. شدنی است اگر بخواهیم.#
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@
آزادی گرفتنی است! منوچهر تقوی بیات