این که می گوییم، اپوزیسیون چه برنامه ای برای دوران بعد از مرگ سدعلی دارد و آیا اصولا به چنین دورانی می اندیشد که بخواهد برایش برنامه ای تدوین کند، تنها از جهت احتمال وقوع اعتراضات مردمی و جهت دادن آن ها به سمت سرنگونی کامل نظام آدمخواران نیست بلکه از این جهت نیز هست که اگر طرف سرش را زمین گذاشت و مُرد، اصلاحات چیانِ درون طیف «اصولگرا» با ایجاد تغییرات و مشاطه گری نتوانند این عجوزه را دوباره به شکلی دیگر به خورد مردم جان به لب رسیده بدهند.
سمت دیگر ماجرا به آن جا می رسد که تندروهای خیلی تندرو و به قول اهل فن خط «مصباحی» بعد از فرو افتادنِ این ستون خیمه ی تکه پاره ی نظام برای حفظ نظام به همین شکل و حتی بدتر از آن دست به سرکوب مردم معترض بزنند و حمام خون به راه بیندازند بی آن که مردم بدانند یا بتوانند چگونه باید مراکز حساس حکومتی را تحت اختیار خود بگیرند و در اثر اختلاف نظرها، مصیبتی دیگر بر آنان نازل شود.
داشتن برنامه ی مشخص و حساب شده برای دوران بعد از تلف شدن سدعلی موضوعی ست بسیار مهم و حساس که تاخیر در تنظیم و تدوین آن و آماده کردن مردم برای پذیرش آن لزوم تام و تمام دارد که امیدواریم تا لحظه ی وقوع این مرگ دل انگیز فکری برای آن بشود و اجرای آن موکول به زمان وقوع نشود که آن وقت بسیار دیر خواهد بود.
خطوط قرمز سد علی امروز حتی صدای اصولگرایان و حامیان صد در صدی نظام اسلامی را در آورده و گفت و گوهایی که امروز این ها در این باره می کنند در واقع زمینه ساز آماده کردن خودشان و مردمی ست که از سرنگونی کل نظام می ترسند و این کاری ست که اپوزیسیون صد در صدی ما تا امروز به آن نپرداخته است.
سرنگونی هواپیمای غولپیکر «آواکس» نیروی هوایی روسیه
«مرگ بر اسراییل» مرگ رژیم را رقم خواهد زد!