Wednesday, Jan 17, 2024

صفحه نخست » معین برو! معین نرو!؛ ف. م. سخن

IMG_9024.jpegنصرالله جان چاکریم!

آقا ما با صدات خیلی حال می کنیم! توو این دیار غربت، توو این بی کسی و زمونه ی بی مروت، صدای توست که پای کوره منو به زندگی امیدوار می کنه!

یکی را دوسسسست میدارررررم! ولی افسسسسوس او هرگز نمی داند!
نگاهشششش می کنننننم شاید بخواند از نگاه من،
که او را دوسسسسست میدارم
ولی افسوس! ای زمونه ی لاکردار افسوس!
او هرگگگگز نگاهم را نمی خواند....

ای زمونه لاکردار! آخه چرا نمی خواند؟!

بگذریم آق معین! چی...؟!
نه عزیزم! کوره ی نونوایی کجا بود! من کارم سوزوندن مرده هاست! بله! پا کوره وایمیسم، از این ور مرده میدم توو، از اون ور خاکستر جمع می کنم! وقتی هم بیکار باشم، کار سیاسی می کنم. اینم شده سرنوشت ما! تازه باور کنی یا نکنی، یه دوره ی دوساله هم واسه این کار دیدم مدرک گرفتم کلی ام دنبال کار گشتم تا یه جای خالی پیدا کردم!

باری!
داشتم می گفتم که میگن شما میخوای برگردی بری ایرون! آره داشم! برو ایرون که هیچ جا بهتر از ایرون ما نمیشه! من آخرین بار کی بود رفتم.... آهان! واسه مرخصی سالانه ام بود که سال پیش یه ماه جات خالی رفتم شهرمون، اونجا با پولی که اینجا جمع کرده بودم، یه خونه نقلی خریدم، دو سال دیگه هم ایشاللا میرم یه مغازه می خرم، تا بعد بینیم چی پیش میاد.

آره بابا! اینجاییا خیلی زر می زنن که ایرون بری خطرناکه، می گیرن آویزون ات می کنن، چه می کنن و چه می کنن!

نه قربونت. ما یه داش احمد داریم توو تهرون واسه خودش برو بیایی داره. چند سال پیش که پاس ام رو بهم دادن دو پاسه شدم، تیلیفون زدم به داش احمد که اوضاع چجوریاست! من اینجا بفهمی نفهمی کار سیاسی هم می کنم غر هم می زنم و از این جور بچه بازیا!

خندید به من گفت اینجا با بزرگاش کار ندارن با تو چرا کار داشته باشن. گفتم آخه اون حبیب خواننده بنده خدا برگشت فلان بهمان اش یکی شد.

بازم خندید گفت تو اولا کار خودت رو با حبیب قیاس مگیر، گفتم چشم! گفت تو مرده شوری یا گیتاریست؟ گفتم هیچکدوم، مرده خاکستر کن ام! باز خندید گفت آخه با توی نفله کی کار داره؟! گفتم آخه پام لغزیده دو سه بار رفتم تظاهرات عکس مکس ام گرفتم واسه گرفتن پناهندگی و اینا.

گفت فقط تو پاس پناهندگی گرفتی؟ گفتم نه اینجا همه پاس می گیرن بعدم میرن پاس آلمانی می گیرن بعد میرن پاس ایرونی می گیرن بعد بر می گردن ایرون عشق و حال.

خندید گفت دِ همین دیگه! پس بیخودی واسه خودت داستان درست نکن برگرد مام وطن ات!

دیدم بد نمیگه. می گفت درسته که یکی میاد یکی میره، یکی یقه می گیره یکی یقه ول می کنه، یه روز تتلو میره روو کشتی جنگی آواز میخونه، یه روز با جناب رییس جمهور عکس شیش در چهار میندازه، یه روزم بر می گرده می گیرن فلان اش می کنن، این به خاطر عوض شدن مسوولاست. این یارو ئم که الان وزیر ارشاد ه از خودشون ه. تو بیا، طوری ات نمیشه، تازه با افتخار میگن نگا کنین نیروی انسانی خبره به وطن برگردوندیم.

خلاصه شوما هم نیروی خبره ای! مگه چی از حاج منصور و حاج کریمی کم داری. دیگه نهایت اش رفتی کنسرو دادی چند نفرم اومدن قر ریختن، آدم که نکشتی! فوق اش میگن دو تا نوحه و دو تا روضه بخون بعدش ام نوار پر کن. مگه ایرادی داره؟ مرحوم هایده هم یه زمانی علی علی خوند، شجریان ربنا خوند، شما هم نوحه ی خداوندا علمدارم نیامد یگانه یاور یارم نیامد رو بخون با صدات هم جفت و جوره. بعدشم خدا بزرگه وزیره عوض نمیشه و شما هم ۲۸ سال نمی افتی زندان!

آره عزیز! تو اگه پند من رو گوش نمی گیری پند داش احمد رو که خودش خدای سیاست ه به گوش بگیر، مطمئن باش طوری نمیشه ایشاللا.

رفتی اصفهون این رو هم از طرف من بخون بی زحمت:
دلم ميخواد به اصفهان برگردم
بازم به اون نصف جهان برگردم
برم اونجا بشينم در کنار زاينده رود
بخونم از ته دل ترانه و شعر و سرود
ترانه و شعر و سرود
آسمون گريه کند بر سر جانانه من
اشک ريزان شده دلدار دران خانه من
از غم دوری او همدم پيمانه شدم
همچو شبگرد غزل خون سوی ميخانه شدم
مست و ديوانه شدم
مست و ديوانه شدم
به خدا اين دل من پر از غمه
تموم دنيا برام جهنمه
هر چه گويم من از اين سوز دلم
به خدا بازم کمه
بازم کمه!

برو دست علی به همرات!
داش سخن



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy