سال گذشته، در چنین روزهایی، نشستی در دانشگاه جرج تاون برگزار شد، که افراد خبره در سیاست، با مشاهده ترکیب حاضران و شیوه ی عمل گذشته و حال آن ها، هم دچار یاس و ناامیدی شدند چون می دانستند این نشست عاقبت خوشی نخواهد داشت، هم از همان ابتدا، همنشینی شخصیتی مانند شاهزاده رضا پهلوی با افرادی مثل عبدالله مهتدی و افراد دیگری که وزن سیاسی شان در مقابل شاهزاده به اندازه ی پر کاه هم نبود، گفتند و هشدار دادند و تحذیر کردند از اتفاقات تلخی که بعدا رخ خواهد داد، ولی طبق معمول، رسانه های هیاهوچی و سلبریتی ساز که هیچ چیزِ داخل ایران از جمله به خیابان آمدن انبوه جمعیت جوان و معترض برایشان مهم نبود و فقط در صدد روی کار آوردن و مطرح کردن خمینی های جدید و هزار و چهار صد و یکی بودند و نیز هورا کشان و سینه چاک دهندگان حرفه ای که یا برای این ور،،، خود را پاره پاره می کنند یا برای آنور،،، بدون آن که نتیجه یا حتی بازخورد کوتاه مدت حرکت اشخاص و احزاب و شخصیت های درگیر سیاست ایران خود را جر واجر می کنند چنان جنجالی به راه انداختند که گویی با این نشست موضوع تعیین رهبری جنبش اعتراضی حل شده و به اتمام رسیده و مردم و شخصیت های جهانی، انتخاب خودشان را از میان افراد این گروه انجام داده اند، باری اتوبوس مجانی یی که شاهزاده از آن نام بردند همان طور که پیش بینی می شد با رانندگی افرادی مانند مسیح علی نژاد و عبدالله مهتدی به ته دره افتاد و جنبش داخل ایران نیز به خاطر نبودن راس هرمی که این جنبش را هدایت و رهبری کند و برایش برنامه های به روز و به ساعت و قابل اجرا تنظیم کند به خاموشی گرایید، و دو یی که می فرمودند دو ی ماراتن است به دوی ده هزار متر هم نکشید و دوندگان یکی یکی از اتوبوس مجانی به بیرون پرتاب شدند.
تلویزیون ایران اینترنشنال هم که آتش بیار این معرکه بود کم کم دکان اش را جمع کرد و اکنون مشغول ارائه گزارش های صد تا یک قاز است تا ببینیم آینده ی این یکی به کجا خواهد انجامید.
باز معلوم نیست چه دیگ آشی بر سر اجاق گذاشته شده که جیغ کشان حرفه ای جورج تاون در سالگرد مرحوم همایش، به استودیوی تلویزیون نامبرده دعوت شده اند و این بار به باد دادن کاه کهنه ی جورج تاون پرداخته اند و شاهزاده را سیبل خود قرار داده اند و بعد از یک سال هنوز که هنوز است کسی به این سوال ساده پاسخ نداده است که «چه کسی» یا «چه کشوری» یا «چه دستگاه سیاسی خارجی یی»، ندای اولیه تشکیل گروه هفت نفره را داد و آن ترکیب مسخره را که مثلا همه ی افکار سیاسی اپوزیسیون را از تجزیه طلب ضد ایران تا جمهوری خواه و از همه مهم تر جناب شاهزاده رضا پهلوی را در بر می گرفت به وجود آورد و شاهزاده را سوار اتوبوسی کرد که ایشان با عرض معذرت حتی شاگرد شوفر آن هم نبود.
حال سوال من از جناب شاهزاده این است که اگر مشاوران تان به شما توصیه به سوار شدن به چنین اتوبوسی کردند چنین مشاورانی را باید فرستاد سر چهار راه ها با لنگ شیشه ی ماشین مردم را پاک کنند نه این که به مهم ترین عنصر سیاسی حال حاضر کشورمان در صف اپوزیسیون یعنی جناب عالی، رهنمودهای خانه خراب کن بدهند.
اکنون شما قرار است چه بکنید؟ مشاوران تان چه کسانی هستند و چه برنامه ای در ۴۵ مین سال استقرار حکومت نکبت اسلامی برای رها کردن ما ایرانیان از چنگال دژخیمان اسلامی پیشنهاد کرده اند؟
اگر کاری کرده اید و کاری کرده اند لطفا بفرمایید تا ما هم در جریان قرار بگیریم و امیدمان را به آینده از دست ندهیم.
اگر کاری نکرده اید و کاری هم قرار نیست مشاوران تان به شما پیشنهاد بکنند این را هم بفرمایید چون حقیقتا شنیدن سخنان سخیف جورج تاونیهای درب و داغون در این روزگار رنج و ناامیدی، دشنه ای است که مرتب و با ریتم منظم در تن و جان ما ایرانیان گردانده می شود و راه گریزی هم از این درد بی درمان نداریم.
با مردم سخن گفتن، و حرف های تکراری «نزدن» و برنامه ی مشخص داشتن و ارائه دادن، ضرورت روزگار ماست که امیدواریم شاهزاده آن را جدی بگیرند و با همان شور و شوقی که سوار اتوبوس راننده های نابلد و خرابکار شدند، با همان شور و شوق سکان هدایت کشتی توفان زده ی جامعه را در دست بگیرند.
کاریکاتوری که ف. م. سخن سال گذشته از اتوبوس مجانی همبستگی منتشر کرد
یک زن ایرانیتبار «بانوی شایسته آلمان»
خودی ها هم در مورد قالیباف معترض شدند