رأی ندادن پایان کار نیست
رحیم قمیشی
یکی از دوستان روشنفکرم که بیانیه مشارکتِ ناگزیر در انتخابات، موسوم به روزنهگشایی را امضا کرده بود، برای توجیه امضایش، پرسش مهمی را مطرح کرده؛
"شما که در انتخابات شرکت نمیکنید قدم بعدیتان چه خواهد بود!؟"
یا بهعبارتی "چه نتیجهای میخواهید از این اقدامتان بگیرید؟"
پرسش مهمی بود و چنین القا میکرد گویی ما درصدی از مردم و جوانان که رأی نمیدهیم بر اساس احساسات و لجبازی در انتخابات شرکت نمیکنیم و هیچ برنامهای برای پس از آن نداریم!
که مسلما چنین نیست.
و این رفتار کاملا عقلانی و بر اساس یک انتخاب آگاهانه است.
آن درصدی که بر اساس منافع، علاقمندیشان به نظام، دیانت و یا ترس از عواقب رأی ندادن اقدام به رأی دادن میکنند، را کنار میگذاریم. آنها در هر حال رأی میدهند.
اما آیا واقعاً رأی ندادن بقیه، از منطق استواری برخوردار نیست؟
آیا آنها به آینده ایران توجه ندارند؟
من رأی نمیدهم تا بگویم این انتخابات را قبول ندارم.
من رای نمیدهم تا بگویم رأی من بسیار باارزش است.
من رأی نمیدهم تا بگویم یک انسان طرفدار آزادی اندیشه و انتخابات آزاد هستم.
رأی نمیدهم تا نشان دهم ما جمعیت کمی نیستیم و کسی حق ندارد ما را در زمره اجانب و خائنین قرار دهد.
رأی نمیدهم تا بگویم همچنان روشهایی مدنی، موثرترین روشهای مبارزه است.
رأی نمیدهم تا بگویم نمیشود دزدیهای میلیارد دلاری شود، بر پروندهاش سرپوش گذارده شود و تصور شود مردم فراموش کردهاند.
رأی نمیدهم تا نشان دهم من هم انتخاب میکنم، رأی دادن یا ندادن را.
رأی نمیدهم تا بگویم فراموش نکردهام چه جوانهایی فدا شدند تا کشور توسعه پیدا کند، آزاد و آباد شود، آنها نرفتند تا عدهای حاکم شوند و کشور را مِلک خود بدانند.
رأی نمیدهم تا از فرزندم خجالت نکشم، که من هم عملا نظام ناکارآمد را تایید کردهام.
رأی نمیدهم تا ثابت کنم کشور را مال خودم میدانم، نه عدهای خاص.
رأی نمیدهم تا دروغگوها را وادار به دستکاری آرا کنم!
رأی نمیدهم تا بگویم من به بلوغ فکری رسیدهام و فریب آنها که امنیت کشور را به رای دادن من گره میزنند نمیخورم!
آن امنیتی که تنها با موشک و اسلحه فراهم شود برای من بیارزش است، امنیت من آرامشم است، زندگی خوبم است، آینده فرزندانم است، محیط زیستم است، امیدم به آینده بهتر است.
اما فردا که رأی ندادم، و اعلام کردند تنها ۱۰ درصد مشارکت نکردند، تنها ۲۰ درصد مشارکت نکردند، تلاشم را میکنم به هر طریقی واقعیت را افشا کنم.
من در عصر انفجار اطلاعات این توان را دارم. من عنصری از پیش باخته نیستم.
و وقتی معلوم شد درصد بالایی شرکت نکردهاند، امیدوار میشوم. ولو بگویند تنها سی درصد شرکت نکردهاند!
و من باور میکنم و ثابت میکنم ما جمعیت بسیار زیادی هستیم.
و آن جمعیت حتما با ایجاد ارتباط، با اراده خود، میتوانند کارهای بزرگی را انجام دهند.
نظام نمیتواند قدرت جمعیت سی و چهل و پنجاه درصدی را نادیده بگیرد. هر چقدر هم آمارها را دستکاری کند.
و من فراموش نمیکنم نظام با بکارگیری همه توان تبلیغاتی خود، همه توان دینی خود، همه توان اجرایی خود و همه تهدیدهایش به ناامنی، موفق نبوده.
رأی نمیدهم تا باور کنم من یک انسان انتخابگر قدرتمندم. نه تنها رأی ندادهام، که تصمیم گرفتهام پس از انتخابات، خودم را باور کنم و نومید نشوم.
من میخواهم به جای نالیدن از وضع موجود، بدنبال راهحل باشم، و بدانم چگونه میتوانم از این انرژی نهفته در دل کشور برای نجات ایران استفاده کنم.
من رأی نمیدهم و میدانم هیچ تغییری بدون برداشتن قدمهای بعدی اتفاق نمیافتد.
و من قدمهای بعد را هم برخواهم داشت!
وقتی احساس کنم درصد مهمی از هممیهنانم تغییر را میخواهند.
آزادی راه دشواری دارد، هم شجاعت میخواهد، هم دست به دست هم دادن، هم برداشتن موانع راه، و هم پافشاری بر خواستهای دمکراسیخواهانه، توسعه خواهانه، ایراندوستانه و جهاندوستانه.
من رأی نمیدهم و خود را آماده میکنم برای آنکه همه راههای مبارزه خشونت پرهیز را بپیمایم
و تردید ندارم موفق خواهم شد.
وقتی ناامید نمیشوم
رأی ندادن من، به من امید میدهد.
امید به آینده بهتر
که حتما همه به آن خواهیم رسید.
و ایران بهتر را خواهیم دید.
ادامه صعود پلکانی قیمت دلار
یک زن ایرانیتبار «بانوی شایسته آلمان»