Wednesday, Mar 13, 2024

صفحه نخست » از کاپشن تنگ تا فروش شراب برای زنده ماندن

sharab.jpgکارگر فنی بودم، اما حالا شراب می‌فروشم تا زنده بمانم

جواد متولی - ایران وایر

تخم‌مرغ، ارزان‌ترین کالای پروتئینی در بازار، در نیمه دوم سال ۱۴۰۲ با تقاضای مصرف بیشتری روبه‌رو شد. این افزایش به‌حدی است که مقامات اعلام کرده‌اند سرانه مصرف تخم‌مرغ در کشور در سال‌های اخیر، به حدود ۱۵کیلو رسیده است. از سوی دیگر براساس گزارش‌ها، سایر اقلام پروتئینی مثل گوشت قرمز، مرغ و ماهی، دیگر در میان سبد خرید خانواده‌های ایرانی دو دهک متوسط به پایین، رسما حذف شده است.

حذف پروتئین در کنار افزایش قیمت سرسام‌آور سایر اقلام خوراکی، باعث شده است که بسیاری از مایحتاج ضروری خوراک و پوشاک، از سبد خرید خانوارهای ایرانی حذف یا در حداقلی‌ترین میزان ممکن تهیه شوند. برخی خانواده‌های ایرانی هم تلاش کرده‌اند تا این نیاز را با اقلام ارزان قیمت‌تر جایگزین کنند. گزارش پیش رو در گفت‌وگو با گروه‌های مختلفی از کارگران و کارمندان، مروری دارد بر این جایگزینی.

کاپشن تنگ فرزند و تامین پول پیش خانه

یک کارمند در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» تصریح می‌کند که به‌عنوان عضوی از طبقه «متوسط» جامعه، دیگر قادر به خرید «لباس خوب» نیست: «کاپشن تنگ پارسال را بر تن بچه‌مان می‌کنیم، به امید اینکه سال بعد فرجی شود، اما انگار قرار است این گشایش فقط برای صاحب‌خانه رقم بخورد. پدر و مادری که به‌جای آموزش بچه‌، تنها یادش دادند چطور پول جمع کند، الان فرزندشان میلیاردها تومان از مایی که موسیقی، زبان و نقاشی بلدیم، کتاب می‌خوانیم و کارمند دولتیم، جلوترند. ما بی‌خانه‌ایم، کار می‌کنیم تا قسط پول پیش خانه را بدهیم. ولی مدرسه‌ بچه را چه کنیم؟»

یکی از افرادی که ایران‌وایر با او گفت‌وگو کرده، بازنشسته‌ است. او حالا شغل دوم دارد. هزینه ماهیانه خود را ۴۵میلیون تومان اعلام کرده و می‌گوید: «پسرم، کارشناس ارشد میکروبیولوژی و دخترم کارشناس ادبیات است. هر هم دو بیکارند. همسرم بازنشسته فرهنگی است. حقوقی کمتر از من دارد؛ ده میلیون تومان. یکی از دوستانم روز پنجم ماه از من پرسید به‌نظرت چقدر از حقوقم باقی مانده؟ گفتم حدود هفت میلیون. روی گوشی‌ حساب بانکی‌اش را نشانم داد که ۳۵۰ هزار تومان از حقوقش مانده بود.»

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

شراب می‌فروشم تا زنده بمانیم

یک معلم شاغل در مدارس غیرانتفاعی می‌گوید: «حقوق ما ناچیز است. کفاف هیچ چیزی را نمی‌داد. اعتراض هم کردم. گفتند از اول می‌دانستید و آمدید این‌جا کار کنید. بیمه ما را هم درست رد نمی‌کنند. تدریس خصوصی هم دارم، چون چاره دیگری ندارم. پشیمانم از درس خواندن و تا مقطع دکترا رفتن. یکی از دوستانم که چند سالی در کارخانه قفل و لولا کار می‌کرد، فنی و کاربلد هم هست، به‌خاطر درآمد کم کارش را رها کرد؛ حالا دارد شراب می‌فروشد. صاحب کارخانه به او گفته بود نهایت‌ بتوانم چهارده میلیون حقوق بدهم. او هم که دو تا بچه و کلی هزینه‌های دیگر داشت، آن کار را رها کرد. مجبور شده با موتور، کار فروش شراب را انجام دهد.»

او در ادامه می‌گوید: «من و دیگر دوستانش درباره خطرات این کار با او خیلی حرف زدیم، گفتیم ممکن است برایت دردسر شود. جواب داد چاره‌ای ندارم، مجبورم کنار کارهای فنی که می‌گیرم این کار را انجام بدم تا زنده بمانیم؛ و گرنه نمی‌توانم شکم بچه‌هایم را سیر کنم. پسر بزرگم خیلی با استعداد است و عاشق فوتبال، باید بتوانم تامینش کنم. قبل از اینکه بیایم تو این کار، چند ماه نتوانسته بودیم یک گرم گوشت بخریم.»

نداشتن قدرت خرید

یک معلم ساکن تهران نیز به ایران‌وایر می‌گوید: « شش ماه پیش به‌خاطر پیگیری مطالبات‌مان، اخراجم کردند، آن‌هم بعد ۲۶ سال کار رسمی در آموزش‌وپرورش. بیشتر از یک سال است اگر درآمد همسرم نبود، مثل قبل قدرت خرید نداشتم. اسمم را هم بنویسید، مهم نیست. بنویسید معلم اخراج شده در تلاش برای احقاق حق و حقوق قانونی.»

شاید به حذف تخم مرغ برسیم

یک معلم دیگر شاغل در مدارس غیرانتفاعی، به ایران وایر می‌گوید: «از وضعیت مردم و گرانی افسار گسیخته، تا لمس‌ نکرده باشی نمی‌شود حرفی زد. من و همسرم هر دو شاغلیم و جزو طبقه متوسط به بالا محسوب می‌شویم، اوایل خیلی گرانی را لمس نمی‌کردیم، اما چند ماه است که تحت فشاریم. قبلا گوشت و مرغ محال بود در یخچال‌مان نباشد. حالا وقتی گوشت‌مان تمام می‌شود، یک‌ ماه یا بیشتر صبر می‌کنیم و نمی‌خریم. هر سری بخریم، کمتر از قبل است. ماهی و میگو جزو غذای هفتگی ما بود، الان چند ماه است که نخریدیم؛ سمتش هم نرفتیم. محال بود یخچال‌مان خالی باشد. ولی الان دانه‌دانه از سوپرمارکت خرید می‌کنیم. از رستوران رفتن ماهی دو-سه بار، رسیدیم به فلافل و جیگرکی که قیمت کمتری دارد؛ چون دخترمان گاهی بهانه غذای بیرون می‌گیرد. ما که از لذت‌های زندگی گذشتیم، شاید به حذف تخم‌مرغ هم برسیم.»

سر به بیابان گذاشتن

یک کارگر که پیش‌تر در یک شرکت صنعتی شاغل بوده و در ماه‌های اخیر بیکارشده، به ایران‌وایر می‌گوید: «دریافتی‌ام صفر تومان است. بدون احتساب اجاره‌خانه، تفریح یا دورهمی‌ ماهانه و هزینه‌های درمانی، اگر بخواهی خوب بخوری و از تغذیه‌ات نزنی، ١۵میلیون برای یک خانواده ٣ نفره لازم است. این را به استناد زندگی سه نفره در خانه پدری می‌گویم. اجاره نشین باشی، باید سر به بیابان بگذاری.»

زندگی عادی و نرمال یعنی چه؟

یک نیروی متخصص شاغل در وزارت نفت در گفت‌وگو با ایران‌وایر، با گفتن این نکته که «تعاریف مختلفی از زندگی نرمال وجود دارد» می‌گوید: «براساس استانداردهای بین‌المللی، هزینه‌های معیشت، لباس و آبونمان‌های مصرفی و انرژی، فرد بتواند در سال مسافرت داخلی یا خارجی را تجربه کند. بتواند با اتمام عمر مفید وسایلی چون خودرو، یخچال و تلویزیون و ماشین‌لباسشویی، هر۱۰سال یک‌ بار آن‌ها را تعویض و به نسخه‌ای بهتر ارتقا دهد. بتواند هر هفته سرگرمی معمولی و کوتاه‌مدتی برای خود و خانواده‌اش دست و پا کند. برای مهیا کردن این موارد در وضعیت امروز شهری مثل تهران، به حداقل ماهی ۴۵ میلیون تومان نیاز است. این رقم البته که شامل اجاره خانه نیست. اجاره خانه در یک محله متوسط دست‌کم ۲۰میلیون تومان است. اگر خانواده‌ای خانه نداشته باشد، برای برخورداری از یک زندگی نرمال باید ماهی دست‌کم ۶۵ میلیون تومان هزینه کند.»

به گفته او «اگر مدل حکومت از زندگی نرمال را در نظر بگیریم، نتایج به‌صورت آماری عوض می‌شوند. حکومت برای سفر خارجی جایگاهی در نظر ندارد. لایف‌استایل مورد نظر حکومت، شامل خریدن لباس‌ باکیفیت خارجی نمی‌شود. خامنه‌ای در یک سخنرانی گفته بود من از این کلمه برند بدم می‌آید. چند سالی روی تولید ملی و مصرف کالای داخلی مانور دادند، اما کالای داخلی که هرگز به کیفیت نوع وارداتی آن نرسید، قیمتش هم تصاعدی بالا رفت.»

این نیروی متخصص، به نظر دادن حکومت روی شیوه خوراک مردم اشاره می‌کند و می‌گوید: «به مردم می‌گویند روزی یک وعده غذا بخورید یا اگر مرغ نخورید، چیزی نمی‌شود یا مصرف گوشت مضر است. حکومت تظاهر می‌کند مصرف گوشت و مرغ و لبنیات می‌تواند کمتر از استاندارد جهانی باشد. با آمار بازی می‌کند تا شرایط را بهتر از آنچه هست، جلوه دهد.»

به گفته این نیروی متخصص شاغل در وزارت نفت، گرانی و تورم منجر به وارد شدن اجناس بی‌کیفیت‌تر به بازار می‌شود. در مواد غذایی هم بر سلامت خانواده‌های ایرانی که در این سال‌ها کمتر و ارزان‌تر غذا می‌خورند، تاثیر مستقیم خواهد گذاشت: «حکومت سال‌هاست که هرجا نتوانسته مشکلات را حل کند، تعریف‌ها را تغییر داده یا حذف ‌کرده است. در دوره احمدی‌نژاد با یک تغییر، دانشجو بودن جزو مشاغل محسوب و جمعیت بیکاران به‌صورت صوری، کاهش چشمگیری داشت.»

او در ادامه با اعلام اینکه فاصله طبقاتی در ایران هر روز زیادتر می‌شود، می‌گوید: «در تهران رستوران‌هایی وجود دارد که غذا و سرویس لاکچری دارند و هزینه یک شام چهار نفره‌ طبقه برخوردار، با درآمد ماهانه یک خانواده متوسط برابری می‌کند. چطور این رستوران‌ها مشتری دارند و جمعیت برخوردارها اضافه می‌شود؟ در اقتصاد مافیایی حکومت، هرکس بتواند به مافیا نزدیکتر شود، برخوردارتر است.»

یکی از کارگرانی که با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، خودش را با نیروهایی که به‌عنوان پیک موتوری در شرکت‌های حمل‌ونقل کار می‌کنند مقایسه می‌کند: «حداقل درآمد این شغل، در ماه بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان است، اما در سال جاری حقوق پایه کارگری با سنوات و اضافه‌کاری به ۱۰میلیون تومان هم نمی‌رسید. من و خیلی از همکارانم چند شغله هستیم. یک کار ثابت، یک کار پاره وقت؛ اما عوارض این نوع زندگی فروپاشی روانی خانواده است. کیفیت زندگی، از مواردی ا‌ست که قابل اندازه‌گیری نیست.»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy