Monday, Apr 8, 2024

صفحه نخست » موجودی حیرت انگیز به نام "تحلیلگر" رسانه‌ای، مهدی استعدادی شاد

Mehdi_Estedadi_Shad.jpg

واقعیّت مالوف ما پس از اینکه در اثر رُونق دنیای دیجیتال و مجازی دستکاری شد، در آن دستکاری و سرهم بندی تازه واقعیّت، از جمله چراغ مطبوعات چاپی (print media) نیز که مدیون ابتکار گوتنبرگی بود رو به خاموشی گذاشت.

روزنامه و ژورنالها که زمانی برای خودشان منزلت محترمی داشتند و در محاورات ستون و رکن اساسی دمکراسی محسوب میشدند، با کاهش تیراژ روبرو گشتند. تنزلی که تا به امروز ایشان را با خطر متداوم ورشکستگی رو در رو ساخته است.

"رسانۀ جمعی"، که زمانی "روزنامه" دم دست ترین نمودش بود، با دستکاری واقعیّت بصورت شبح در آمد. شبحی که هیچ جا نمیتوانستی لمسش کنی. اما تاثیرش در رفتار مردمی عیان میشد. مردمی که در پیش عقلشان را پیچانده بودند.

گویی قرار بود متافیزیکی جدید به بازار عرضه شود. امر پنداشته‌ای که البته نه پیشزمینه‌اش معلوم بود و نه در پشتش نهاد منفعت دار آشکار. اصلا در این رابطه کدام امپراتور جهانگیری قرار بود سود ببرد؟ این سوال را رندان از خود میپرسیدند و به پاسخی راه نمییافتند.

با آن دگرگونی ساختاری در سپهر همگانی، طفلکی کتاب نیز که روزگاری سوگُلی مطبوعات چاپی بشمار میرفت، موجودیت خود را در خطر میدید.

انگاری آنجا "روح زمانه" به عنصر کنجکاو کتابخوان بی اعتنا میگشت. عنصری که در تحولات فرهنگی نقش چشمگیری بازی کرده بود.

آنزمان البته هنوز سر و کله "هوش مصنوعی" پیدا نشده بود. هوشی که با اهمال کاری "اکثریت خفته"میرفت همه چیز قابل توجه انسانی را از کار اندازد. یعنی فکر و اندیشه، تخیل و تصور فاعل شناسا و سوژۀ حساس را به حاشیۀ بی اعتنایی براند.

آنوقتها، از دید کتابخوان غریب شده، ماسماسکی بنام اینترنت شروع به قُرُق میدان کرده بود. شبحی آسمانپوش که بزعم خود صحنۀ دیالوگ و تبادل افکار را پاکسازی میکرد.

اینترنت یا شبکۀ جهانی ارتباطات، که در شمار خرت و پرتهای میلیتاریسم و نظامیگری بوده، با کانالهای بی انتها و سایتهای بیشمار انحصار خبر رسانی و آگاهی بخشی را از کف روزنامه و مطبوعات میربود. مطبوعاتی که تا قلۀ نشریات تخصصی قد کشیده بود.

با این جابجایی وسایل، البته مجرای گذر اطلاعات نیز تغییر میکرد. چنان که دیگر در سطرها و میان سطرها دنبال یافتن اطلاعات نباید میگشتی. اطلاعاتی که بصورت چکه چکه از لوله بیرون میآمد و مدتی طول میکشید تا عطش را بر طرف کند.

آنجا، از طریق دنیای مجازی، تو بایستی خود را حفظ میکردی تا زیر سیل اطلاعات غرق نشوی. آنقدر به تو اطلاعات عرضه میشد که نمیدانستی چه بکنی و کجا خود را از سوء قصد اخبار و اطلاعات پنهان نمایی. ترور را همه جا تجربه کرده بودیم، الا در دنیای مجازی.

در نتیجۀ آنهمه تغییر، کتاب نمیتوانست با همان پوشش و جلدهای مُصور قبلی به حیات ادامه دهد. کتاب، پوست اندازی کرد. اینجا نوبت مُد جدیدی بود. مُدی که کتاب کالا گشته را به شکلهای دیجیتالی و گویا عرضه میکرد تا صنف ناشر در رقابت اینترنتی سرش بی کلاه نماند.

از آن پس هر زید رهگذری میتوانست با تلفن و کامپیوتر همراه، کتاب را همزمان بخواند یا بشنود. در همین دوره بود که در جلسات ادبی "عده‌ای مَکُش مرگ ما" نیز ظاهر شدند. کسانی که با آن قر و فرهای فضایی و حیرتزا، از روی گوشی یا به اصطلاح فرنگیش از روی "اسمارتفون"، متنهای خود را میخواندند. اما نه از روی کاغذ سفید نوشته شده و سایۀ دست دیده.

این تغییر در وسیلۀ اطلاع رسانی، برای ادبیات بی پیامد نبود. در حالی که در قبل هم ادبیات فقط جان در گرو آثار مکتوب نداشته و نشریات ادبی نیز برای فروغ حیاتش موثر بوده است.

مُهم، آنجا، نقش دبیران مشاور و سردبیر مسئول جُنگ و نشریه بود که دغدغۀ ارتقأ ادبیات را داشتند. کارشناسانی که هر اثر رسیده را سبک و سنگین کرده و اگر برای چاپ مناسب نمیبود به موءلف راهنمایی لازم را میکردند. این که در زمینۀ ادب و شاعرانگی چگونه تلاش خود را با کیفیت سازد.

کافی است به آرشیوی از نشریات تبعیدی سالهای شصت و هفتاد نگاهی کنید و از داد و ستد میان موءلفان و هیئت دبیران دو نسل مختلف باخبر شوید.

آنجا، یعنی در آرشیو، همچنین دسته بندی نشریات فرهنگی چپگرایان و راستگرایان عرصۀ سیاست را نیز میشود دید. نشریاتی که در دو دهه پس از انقلاب اسلامی شده، در گوشه و کنار دنیای پهناور انتشار مییافتند. آنهم از سوی کسانی که دلسوزانه در پی حفظ میراث فرهنگی همان شهروندی نوپای ایرانی پس از مشروطه بودند.

در یکسو مثلا "ایران نامه"، "ایران شناسی" و "سهند" و... با جمعیتی از استادان کارکشته دانشگاهی بود و در سوی دیگر نویسندگان و پژوهشگران معترض سیستم دیکتاتوری که نشریاتی چون "الفبا"ی ساعدی، "بررسی کتاب" محجوبی، "زمان نو" ناطق، "چشم انداز" پاکدامن، "کتاب جمعه ها"ی شاکری، "اصغرآقا"ی خرسندی، "افسانه"ی داریوش کارگر و "آرش" قلیچ خانی... را منتشر کردند.

در واقع با خاموشی آن نشریات و این دبیران مجرب بود که کنترل کیفیت هم در مورد آثار ادبی کاهش یافت. از دورۀ میدانداری وبلاگها و سپس نیز با رواج سایتهای اینترنتی که در دو دهۀ پیش شکل گرفته است، دیگر با سیلی از اشعار و روایتها روبروئیم.

آثاری که از فیلترهای لازم و ملزوم ضد آلایش در فضای ادبی نگذشته و تولید ادبیات را با بار بی وقار هستی خود تحمل ناپذیر ساخته‌اند. بهر حالت این نفخ و رو دل گرفتگی ادبیات معاصر بدین خاطر پدید آمده که افرادی خود منتخب بطور جدّی معیار و هنجارهای کیفی سرایش و روایتگری را لحاظ نکرده‌اند.

با اینحال گسترش تولید انبوه در دنیای ادب و نیز نزول سطح آثار که تا اینجا به تفصیل از آن گفتیم، آن پیامدهای ویرانگرانه را نداشته که تحولات دیجیتالی در زمینۀ سیاست ایجاد کردند.

قدیمها، یعنی در دو دهه اولی پس از انقلاب ۵۷، روزنامه‌های دستجات راست و چپ سیاسی یگانه تریبون و رسانه بود. سکوهای خطابه‌ای که نیروهای در پی کسب قدرت به تبلیغ خود و رد حقانیت حریفان و رقبای سیاسی میپرداختند.

البته آن روزنامه‌های مشغول با رئال پولیتیک (یا با سیاست روز) آنقدر دستاورد روشن نگری را درونی نکرده بودند که دریابند مرض فرقه گرایی همچون بختکی بر سینۀ کنشمندی سیاسی افتاده است. همه بر گردونه یکنواختی میچرخیدند که گویی موش آزمایشگاهی هستند.

لیکن با گسترش امکانات اینترنتی، روند اتمیزه شدن نیروهای سیاسی و سر برآوردن افراد مدعی نیز کلید خورد. افرادی که به تنهایی و در پندار خود بجای یک حزب ظاهر میشدند.

ایشان در واقع چیزی جز امر وانموده نیستند که میخواهد بجای واقعیّت پذیرفته شود. یعنی قورباغه‌ای است که به قیمت فولکس واگن میخواهد بفروش برسد. کسانی که بدور از هر ملاحظه‌ای خود را به جای سخنگویان جریانات با سابقۀ سیاسی و تشکیلاتهای مربوطه عرضه میکرده و میکنند.

بتدریج در این چند دهه چنان آشفته بازاری پدید آمده که هر سایت عمومی در اینترنت و یا تلویزیون ماهواره‌ای در خود جماعتی از این وانموده‌های قلابی را جا داده است.

شبکه ارتباط جهانی که همچنین زبان فارسی را در خود انتگره ساخته، با سیلی از این دست اشخاص روبرو است. افرادی که خود را "تحلیلگر" مینامند.

ایشان گرچه خود در امر تجزیه کار کشته شده اما در مورد ترکیبشان چیزی جز نکوهش و سرکوفت گفته نمیشود. چون امر سیاست را با ابزاری دیگر و با "منیّت‌های خود محور" پیش میبردند.

در واقع "عصر اینترنت" باعث شده که همان فرهنگ سیاسی ضعیف نزد ما نیز نزول کند و ضعیفتر از قبل شود. فرهنگی که پس از مشروطه میخواست مردم را از حالت رعیت سلطان بدر آورد و بسان شهروندی اهل مداخله در امور عمومی عرضه کند.

اما "تحلیلگر رسانه ای" به مانعی برابر خواست فرهنگی یادشده بدل گشته است. چون با حرافی، اگر نگوئیم وراجی، مدام در تلویزیونهای ریز و درشت وقت حرف زدن و دیالوگ عمومی را زائل میسازد. او بدین ترتیب نمیگذارد اراده سیاسی شکل بگیرد که معمولا از دل گفتگوی مردمی بیرون میآید.

به تاسف شکل دعوای شخصی به خود میگیرد. اگر که چندتن از این "تحلیلگران رسانه ای" را بطور نمونه به نام خودشان بخوانیم. کسانی که سعی میکنند خود را به نهادها و نمادهای قدرت پرست نزدیک کنند و بعنوان رایزن و مشاور اصلی این و آن میراث دار سلطه یا لابی این و آن قدرت بیگانه استخدام شوند.

مهدی استعدادی شاد



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy