من آقای غلامرضا بنی اسدی را که روزنامه نگار است نمی شناسم ولی وقتی مطلب او را در «انصاف نیوز» دیدم که نوشته بود از کسانی که در عزای دیگران شادند، متنفر هستند، متوجه شدم که ایشان یکی از هیزم بیاران مطبوعاتی جنایت کاران و آدمخواران حکومتی ست که دل اش به خاطر شادی مردم به خاطر کشته شدن فجیع رییسی که عامل و صادر کننده ی رای کشتن جوانان ما در دهه ی شصت بوده به درد آمده است.
آقای بنی اسدی که آيه از قرآن می آورد -که اتفاقا گفتار زشت با صدای بلند به کسانی که به مردم ظلم می کنند را تجویز می کند- احتمالا خبر ندارد، یا خبر دارد و به روی مبارک اش نمی آورد که آقایان جلادان، که رییسی هم یکی از آن ها بود و می خواست دویست سیصد نفر را در زندان بکشد و قال ضد انقلاب را بکند با استناد به آیات دیگر قرآن بچه های ما را به فجیع ترین و غیر انسانی ترین شکل ممکن کشتند و کک هیچ کس نگزید. حالا کشتن یک طرف، آن دفن کردن فجیع و غیر انسانی اجساد بچه ها را کجای دل مان بگذاریم.
من هم متعلق به نسل جوانان دهه ی شصت هستم. زندگی مان هر زمان در ایران بودیم، با وحشت و اضطراب می گذشت. شلاق و شکنجه و تابوت و عاقبت بر دار آونگ شدن. ما خوشبخت بودیم که از این فجایع رستیم و به اینجا رسیدیم که همین الان هم کفتار های حکومتی اگر دست شان به ما برسد کمتر از آن چه در دهه ی شصت بر سر بچه های ما آوردند نخواهند کرد.
حالا این جناب روزنامه نگار احساسات لطیف شان خدشه دار شده که چرا مردم زهرخند می زنند و از کوکو سبزی شدن حاکم شرع دهه ی شصت ابراز خوشحالی می کنند. من خدمت شان عرض می کنم «تازه کجاش رو دیدی! امیدوار باش نرسد روزی که مردم زورشان به شماها برسد و به دست آن ها بیفتید که در بهترین حالت تکه بزرگه تان گوش تان خواهد بود و در بدترین حالت وقتی شماها را از درخت آویختد زیر جسدتان به شادی و پایکوبی خواهند پرداخت...».
تسلیت خاص فاطمه حقیقت جو به همسر و فرزندان رییسی
نکات بسیار مهم در پیام تسلیت آیتالله خامنهای