حکومت به روراستترین حالت ممکنش رسیده. دیگر برایش مهم نیست موج ایجاد کند و یا امید به آینده. این فرقه فقط میخواهد یکدست باقی بماند و جانشینی مدیریت شود. والا دستکم احمدینژادش را میگذاشت روبروی لاریجانیاش. اصلاحطلبش که بهکنار.
او دیگر بحث اضافه، کش دادن و یا زائده نمیخواهد. رقابت نمایندگان رهبر (و سپاه و حزبالله) با آرای باطله برایش مطلوب است. بودجهی بسیج و سپاه و سازمان تبلیغات اسلامی و هزاران (بله، هزاران) نهاد و بنیاد و موسسه و حوزه و هیئت و موکب برای پیشبرد این سیاستْ تامین و کافیست.
این راهیست که از نخستین روزهای فاجعهی ۵۷ تا امروز پیموده شده؛ از تیرباران امیران ارتش تا پاکسازی در مسجد و دانشگاه و سینما و سازمان آب و فاضلاب.
این پاکسازی در هر دوره به یک حلقه از انقلابیون رسیده. نوبت به نوبت. از قائممقام خمینی گرفته تا رئیسجمهوری که انتخابش «مشحون به کرامات و معجزات بود» و «اطاعت از او نیز مانند اطاعت از خدا»، و حتی در بین 'پاسداران' و شهدا.
اکنون و در این روراستیِ حکومت، ملت بهتر میتوانند ببینند و بفهمند که بهراستی فرق داشته و است که زندگیشان توسط چه ایده و اندیشه و جهانبینیای اداره، و ایران در نزد جهانیان چگونه نظاره شود.
فرق است بین محمدرضا شاه پهلوی و نخستوزیرش هویدا که با صلح و سیاست برای ایران آبادانی و عزت میخریدند، و حضرات و آیاتی که حفظ 'عزت' را با این توصیه به مردم که «مگر اشکنه پیاز داغ را یادتان رفته و آن زندگی را فراموش کردهاید»، چاره، و حواریونشان با بالارفتن از دیوار سفارت آن را تدبیر میکردند.
به نظر میرسد که این روراستی مسیر ملت ایران را روشنتر میکند.
کیانوش سنجری
سیرک انتخابات و امیدهای واهی خامنهای، کوروش گلنام