ایران وایر - «سعید جلیلی»، سیاستمدار در سایه در سه سال اخیر و فردی که شش سال مذاکرات اتمی جمهوری اسلامی را هدایت کرد، اینک برای سومین بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده است. این نوشتار چند تصویر داخلی و خارجی از نماینده «علی خامنهای» در شورای عالی امنیت ملی و شیوه مذاکراتی او از داخل اتاق گفتوگوها را ارایه میدهد.
***
در اولین دیداری که بین سعید جلیلی و «کاترین اشتون»، مسوول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا در استانبول انجام شد، آنچنان جنجالهایی در ایران به پا کرد که اثر آن تا آخر دوره ماموریتش در اتحادیه اروپا، روی اشتون باقی ماند.
روزنامههای دولتی ایران فردای اولین دور از مذاکرات دو طرف که ترکیه واسطه انجام آن شده بود، لباس اشتون را با نرمافزار فتوشاپ دستکاری کرده و پوشش تازهای به تن سیاستمدار محافظهکار بریتانیایی نشانده بودند تا «اسلامی» باشد. در ملاقاتهای بعدی با جلیلی، اشتون دیگر یک شال بلند یا گاهی هم پوششی شبیه مانتوی زنان ایرانی که آن زمان رایج بود، به تن میکرد.
زمانی که جلیلی با استعفای اخراج گونه «علی لاریجانی»، دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسوول مذاکرات اتمی شد، پرونده اتمی دو سال بود که در شورای امنیت و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، یعنی «تهدید صلح و امنیت جهانی» مطرح بود.
هرچند جلیلی و نفر دوم او در مذاکرات، یعنی «علی باقری کنی» که اینک سرپرست وزارت امور خارجه ایران است، مطرح بودن پرونده ذیل فصل هفتم منشور را قبول نداشتند اما تا آن زمان شورای امنیت سه قطعنامه تحریمی هم علیه جمهوری اسلامی صادر کرده بود.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
باقری کنی که برادر داماد علی خامنهای است، هنوز هم میگوید ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار نداشت.
همدیگر را کجا ببینیم؟ در انتظار تلفن نفر دوم جلیلی
مذاکراتی که در دوره لاریجانی به صورت پراکنده در شهرهای مختلف بین او «خاویر سولانا»، مسوول اروپایی پیش از اشتون انجام میشد، در دوره جلیلی وضعیت دیگری یافته بود.
هیات ایرانی به دور از هر تجربه ای، وارد گفتوگوهایی شده بود که قبلا با وزرای خارجه سه کشور بریتانیا، آلمان و فرانسه انجام میشد. اما اینک امریکا و البته چین و روسیه هم به آن پیوسته بودند.
پرونده در شورای امنیت بود و این سه کشور همراه بریتانیا و فرانسه، اعضای دائم شورا بودند.
در اولین مذاکراتی که به سرپرستی جلیلی انجام شد و هنوز «خاویر سولانا» در آن از سوی اتحادیه اروپا شرکت داشت، جلیلی خطابهای طولانی درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اتاق مذاکرات برای افراد خوانده بود؛ موضوعی که اعضای هیات امریکا آن را بی ارتباط با دستور کار و نتیجه آن را فرسایش و خستگی افراد حاضر در سالن گفتوگوها خواندند.
جلیلی در مذاکرات بعدی پاورپوینتهایی هم همراه خود میبرد و از روی آنها طرحهای پیشنهادی جمهوری اسلامی را توضیح میداد. در یکی از طرحها نوشته شده بود یکی از مفاد، «حفظ حق و کرامت انسانی و احترام به فرهنگ ملتهای دیگر» است.
هیات مذاکره کننده هر بار با تبلیغات فراوان درباره «سادهزیستی»، تهران را به مقصد یکی از کشورهای جهان ترک میکرد. یک بار عکس جلیلی و باقری کنی در پروازهای مسافری عادی و در بین مسافرانی که بعضا آنها را نمیشناختند، منتشر میشدند یا تصاویری از جلیلی در رسانههای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتشار مییافتند که او را در حال بردن چمدان و کت شلوارش نشان میدادند.
بعدها همین تصاویر در ویدیوهای تبلیغات ریاست جمهوری او در دورههای انتخابات سال ۱۳۹۲ و ۱۴۰۰ به کار گرفته شدند.
«در طول دو سال اول من، ما هفت جلسه در سوییس، ترکیه، عراق، روسیه و قزاقستان برگزار کردیم اما پیشرفت چندانی نداشتیم. من و دکتر جلیلی، کاندیدای ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۹۲، ساعتها با هم صحبت کردیم و در این بین نامهها و تلفنها رد و بدل شد اما به جایی نرسیدیم.»
کاترین اشتون بخش ایران کتاب خاطراتش از پنج سال مسوولیت نمایندگی عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی را با ملاقاتهایش با جلیلی آغاز کرده است.
در سال ۱۳۹۲ پیشنهادهایی مطرح شده بود، از جمله این که ایران اورانیوم با غنای پایین خود را برای نگهداری در نوعی بانک سوخت اتمی به خارج بفرستد تا بتواند بعدا و تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، آن را برای تولید سوخت هستهای - چیزی که علی خامنهای و همفکرانش بسیار به آن علاقه نشان میدهند- پردازش کند.
«بعدا وقتی این پیشنهاد را با دکتر سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و مذاکرهکننده ارشد در آن زمان مطرح کردم، او توضیح داد که داشتن برنامه هستهای مانند داشتن یک اتومبیل گرانقیمت است. به تعبیر او، اگر آنها موافقت میکردند که سوخت را به خارج از کشور بفرستند و ما تصمیم میگرفتیم آن را پس ندهیم، آنها ماشین را داشتند اما بنزین نداشتند؛ این چه فایدهای دارد؟ او این را گفت و با شانه بالا انداختن طرح را رد کرد.»
علیرغم اعتماد ظاهرا فوقالعادهای که خامنهای به جلیلی نشان میدهد، همزمان با روی کار آمدن «علیاکبر صالحی» به عنوان وزیر امور خارجه دوم دولت «محمود احمدینژاد»، با پیشنهاد و ابتکار او خامنهای پذیرفت که جمهوری اسلامی وارد مذاکرات بیسابقه اتمی با فرستاده دولت «باراک اوباما» رییس جمهوری وقت آمریکا شود. یکی از افراد موثر در این مذاکرات، «ویلیام برنز» نفر دوم وزارت خارجه ایالات متحده بود که در هفت دور مذاکرات علنی به ریاست اشتون، با جلیلی روبهرو شده بود.
برنز در دیدارهای علنی در گفتوگوهایی که بیحاصل با جلیلی تکرار میشدند، شرکت و سپس از آنجا با پرواز به عمان، با معاونان و مدیران کل وزارت امور خارجه ایران ملاقات میکرد که در حال تدارک یک توافق اتمی بیسابقه بودند.
احمدینژاد با این مذاکرات مخالف بود و جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت اگرچه ظاهرا در جریان آن قرار داشت و بعد با آن مخالفت نشان داد ولی یا به طور کامل در جریان جزییات نبود یا توان مقابله با اقدام موازی مورد حمایت خامنهای را نداشت.
مذاکرات ۴۵ دقیقهای جلیلی با رییس بعدی سازمان سیا
سال ۱۳۸۸ اتفاقی رخ داد که توجه به پرونده اتمی ایران و شک جهانی به آن را به شکل بیسابقهای بالا برد. در حالی که ایران مدام تکرار میکرد هیچ برنامه مخفی اتمی ندارد و با آژانس کاملا شفاف همکاری میکند، وجود یک تاسیسات مخفی زیرزمینی در کوهپایههای قم در جنوب تهران از سوی روسای جمهوری فرانسه و امریکا و نخست وزیر بریتانیا افشا شد.
در حالی که مشخص بود جمهوری اسلامی بابت این نحوه همکاری و پنهانکاری مورد مواخذه قرار میگیرد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دو روز بعد از این افشاگری، در ششم مهر ۱۳۸۸ دست به آزمایش موشکهای میانبرد زد.
در ژنو دور جدیدی از مذاکرات میان اشتون و جلیلی آغاز شده بود. جلیلی که به عنوان یک سیاستمدار ضد امریکایی شناخته میشود، در آن مذاکرات دست به اقدامی زد که تکرارش از سوی هر سیاستمداری در ایران بدون اذن و اجازه «علی خامنهای» میتواند به ختم حیات سیاسی فرد بینجامد. جلیلی در حاشیه نشست، ۴۵ دقیقه وارد مذاکره مستقیم با برنز شده بود و این یک رکورد تاریخی بین دو کشوری محسوب میشد که تا آن زمان ۳۰ سال بود با هم رابطه مستقیم نداشتند.
بر اساس اسنادی که بعدها از این مذاکرات منتشر شدند، برنز در جلسه عمومی در حضور اشتون و نمایندگان دولتهای حاضر گفته بود امریکا حاضر به مذاکره همه جانبه درباره طیفی از موضوعات با ایران است که تغییر مهمی در دولت امریکا نسبت به جمهوری اسلامی بود و مخالفان جدی هم در ایالات متحده داشت.
۹۰ دقیقه مذاکره خصوصی با اشتون؛ ایران: مثبت بود، اروپا: بیحاصل بود
این پیشنهاد از سوی جلیلی جدی گرفته نشد و حضور بیسابقه امریکا در مذاکرات اتمی نتیجه ناچیزی به دنبال داشت. هیات امریکایی در آن زمان به غیر از برنز که پس از «هیلاری کلینتون»، نفر اول وزارت خارجه ایالات متحده بود، «رابرت اینهورن»، مشاور وزارت خارجه در امور منع اشاعه اتمی و «جیمز تیبی»، مدیر بخش خلیج فارس و نیز «رکسون ریو»، مدیر بخش منع اشاعه اتمی شورای امنیت ملی و «مایک هامر»، سخنگوی این شورا بودند.
در تهران، دولت احمدینژاد حضور برنز در مذاکرات را «نشانه عقبنشینی امریکا از مواضع گذشته خود» عنوان میکرد، چرا که ایالات متحده قبلا پیششرط حضور خود را «تعلیق غنیسازی اورانیوم» اعلام کرده بود؛ پیششرطی که واقعا به تدریج کنار گذاشته شده بود اما آن طور که دولت ایران تصور میکرد، به معنی نشانهای از به نتیجه رسیدن مذاکرات نبود.
این مذاکرات، دومین دور گفتوگوهای اتمی جلیلی با گروه ۱+۵ در ژنو بود و طی آن، طرح تبادل سوخت اتمی برای پیشنهاد به تهران به دست آمده بود؛ ایدهای که جلیلی به نوشته اشتون، چندی بعد در استانبول با انداختن شانههایش به بالا آن را رد کرد.
جلیلی و اشتون پس از نشست عمومی، ۹۰ دقیقه با هم ملاقات کردند. «ابوالفضل زهرهوند»، مشاور جلیلی آن را مثبت خوانده بود اما دیپلماتهای غربی بعدا گفتند: «آنها مفصل صحبت کردند اما مواضعشان تغییر نکرد. منصفانه است که بگوییم دیدار دو جانبه نتیجهای نداشت.»
ایران مدتی پس از این، طرح ساخت ۱۰ مرکز غنیسازی در شهرهای مختلف را مطرح کرد و سپس احمدینژاد از ضرورت تولید اورانیوم ۲۰ درصدی گفت.
در امریکا این احتمال مطرح بود که ایران ۱۰ مرکز جدید غنیسازی را ساخته و اینک از بیم افشای آن، طرح ساختش را مطرح کرده است.
غلطهای عجیب تایپی در نوشته هیات ایرانی
در شرایطی که آرژانتین این سوخت را برای رآکتور تحقیقاتی تهران تامین میکرد، افشای مرکز «فردو»، رد پیشنهاد تبادل سوخت و طرح ساخت مراکز جدید غنیسازی، آشکارا ستیزهجویی و بیتمایلی جمهوری اسلامی به مصالحه تعبیر میشد.
جلیلی در صدر سیاستمدارانی بود که از این شیوه حمایت میکردند و طرح آنها این بود که اول تمامی قطعنامههای شورای امنیت لغو شود، سپس گروه ۱+۵ اصل موضوع غنیسازی اورانیوم در ایران را بپذیرد و سپس جمهوری اسلامی وارد مرحله همکاری شود.
«حسین موسویان»، مذاکره کننده اتمی دوره ریاست جمهوری «محمد خاتمی» در کتابش با عنوان «روایت بحران هستهای ایران» نوشته است این طرح به صورت غیررسمی از سوی جلیلی به کشورهای ۱+۵ داده شده بود اما دولتهای غربی آن را جدی نگرفتند و رسانههای بینالمللی با آن حتی «طنزآمیز» برخورد کردند.
موسویان در کتابش از قول منابع امریکایی خود نوشته است: «دلیل تمسخرآمیز بودن با این پیشنهاد نه فقط غلطهای تایپی بلکه یک جانبهگری موجود در آن بود که باعث میشد دیپلماتهای حاضر در جلسه آن را گنگ و نامفهوم بدانند. هیات ایرانی به رهبری جلیلی در این نامه غلط املایی متعددی داشتند؛ از جمله در بالای نامه به جای نوشتن عبارت non paper که به عنوان غیررسمی یا تفاهم شفاهی و غیر مکتوب است، روی آن none paper نوشته بود که به معنی غیرکاغذی است.»
روایت برنز از یک روز مذاکره با جلیلی در استانبول
برنز در کتاب خاطرات خود از آن جلسه که بعدا و پیش از رسیدن به ریاست سازمان سیا در دولت «جو بایدن» آن را منتشر کرد، نوشته است: «در حالى که به سعید جلیلی که در مقابلم نشسته بود نگاه مىکردم، بیانیهاى کوتاه و ساده را قرائت کردم. ابراز امیدواری کردم که ایرانىها پیام حضور ما در مذاکرات را دریافت کرده باشند... جلیلی به دقت سخنان مرا یادداشت مىکرد و در طول سخنانم لبخند به لب مىآورد. در ادامه نطقى ۴۵ دقیقهاى درباره تاریخ و فرهنگ ایران ایراد کرد که در جاىجای آن بر نقش سازنده ایران در منطقه تاکید شده بود.»
برنز میگوید: «وقتى جلیلى مىخواست از ارایه پاسخهاى صریح طفره برود، سعى مىکرد افراد حاضر در مذاکره را گیج و مبهوت کند و این سخنرانى یکى از آن مواقع بود. در بخشى از سخنانش نیز گفت به صورت پارهوقت در دانشگاه تهران تدریس مىکند. آنجا بود که احساس کردم اصلاً به دانشجویانش حسادت نمىکنم.»
مذاکرات بیحاصل ۱+۵ با جلیلی بسیار کشدار و خسته کننده شده بود. هیات ایرانی گاه پیشنهاد میداد کشورهای دیگری هم به جز سوییس، ترکیه، عراق، روسیه و قزاقستانة به عنوان میزبان مذاکرات انتخاب شوند.
مصر یکی از این کشورها بود. «وندی شرمن» که بعد در دولت دوم «باراک اوباما» با استعفای برنز، نماینده اصلی امریکا در مذاکرات شد، در کتاب خاطراتش شرح داده است که چه طور پس از هر دور از مذاکرات، «هلگا اشمیت»، معاون اشتون باید منتظر تلفن باقری کنی، نفر دوم جلیلی میماند تا محل مذاکرات تازهای که جلیلی و همکارانش در آن احساس راحتی میکردند را به آنها پیشنهاد دهد.
دستکاری کتاب شرمن و مترجمی که بازجوی هاشمی بود
«محمد جمشیدی»، از اعضای گروه جلیلی این کتاب را به فارسی ترجمه کرد و در متن آن دست برد که به جنجالی بینالمللی بدل شد.
جمشیدی عضو دفتر سیاسی رییسجمهورب ایران در زمان «ابراهیم رئیسی» و در واقع فرد معتمد جلیلی در کنار رییسجمهوری کشته شده ایران بود.
هیات اروپایی در جریان سفر به پایتخت عراق برای حضور در مذاکرات اتمی با جلیلی، گرفتار ریزگردها و طوفان شن شده و هواپیماهای آن به سختی به زمین نشسته و با تاخیر موفق به پرواز برگشت شده بود.
همه چیز در زمین و آسمان سخت پیش میرفت اما جلیلی برای متقاعد کردن طرفها به تداوم این وضعیت، آن را به بافتن فرش تشبیه کرده و در پایان مذاکرات استانبول به خبرنگار «صدای امریکا» گفته بود: «کار دیپلماسی -شما ایرانی هستید- مثل فرش ایرانی است؛ میلیمتری جلو میرود؛ دقیق، ظریف ولی در نهایت انشاالله زیبا و با دوام خواهد بود.»
به غیر از مذاکرات خالی از محتوا که یک بار در جریان مناظرهگرهای انتخاباتی در سال ۱۳۹۲، «علیاکبر ولایتی»، مشاور امور بینالمللی خامنهای به آن اشاره و از جلیلی انتقاد کرد، شکل برگزاری جلسات هم با حضور جلیلی و همکارانش به گفته وندی شرمن، «عذابآور» بود. شرمن میگوید جلیلی متنی را که به فارسی نوشته بود، میخواند و همگی منتظر میشدیم تا مترجم «مواضع محکم و تزلزلناپذیر» او را به انگلیسی ترجمه کند که جلیلی در آن از «حق مسلم» دستیابی به انرژی اتمی میگفت.
«محمدجواد ظریف» در خاطرات خود، «راز سر به مهر»، نوشته است اسناد مذاکرات جلیلی در آن دوره ثبت و بایگانی نشدهاند و اگر هم شده باشند، آنها در زمان مذاکرات «برجام» نتوانستند به آن دسترسی پیدا کنند.
زمانی که با به دست آمدن توافق اتمی برجام، جلیلی و همکارانش به عنوان اعضای سابق مذاکره کننده، در مجلس شورای اسلامی حاضر میشدند تا درباره محتوی توافق از گروه جانشین خود سوال کنند، یک فرد که مترجم گروه جلیلی معرفی شده بود، یک غلط فاحش ترجمهای نشان داد. این نشستها به درخواست خامنهای، مشابه اقدامی که در کنگره امریکا انجام میشد، از تلویزیون ایران پخش میشدند.
پس از آن، اتفاق عجیبتری افتاد؛ «مهدی هاشمی»، فرزند «اکبر هاشمی رفسنجانی» که به زندان افتاده بود، اعلام کرد این فرد «حمیدرضا عسگری» نام دارد و بازجوی او در زندان «اوین» و البته بازجوی افراد دیگری بوده است.
سعید جلیلی اینک برای سومین بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده است و اگر به پیروزی برسد، شهریور پیش رو تولد ۵۹ سالگی خود را در نهاد ریاست جمهوری ایران خواهد بود؛ فردی که در سه سال گذشته خود را «دولت در سایه» خوانده و روایت رسانههای ایران است که پس از خامنهای، هدایت کننده اصلی دولت بوده است.