نظام آخوندی بعد از کنار نهادن پرچم شیر و خورشید نشان ایران، طرح بکارگیری پرچم نفرت انگیز فعلی (منتسب به سیکهای هندی)، همچنین جایگزین کردن سرود بی رمق حاضر با شعری از ابوالقاسم حالت (شاعر، طنزنویس و روزی خور هر دو نظام شیخ و شاه) به جای سرود ملی، سازمان مجاهدین خلق [۱] رسما اعلام کرد که پرچم شیر و خورشید را حفظ خواهد کرد. منتها آن روزها سینه سپرکنندگان امروز برای پرچم شیر و خورشید، در سوراخ موشها پناه گرفته و یا به خارج گریخته و خبری از آنها نبود. ولی به تدریج دریافت سود سرمایه گذاریهای دلارهای هفت تومانی حاصل از غارت ایران و مردمانش، جانی تازه به جماعت خاصی در آن سوی آبها داد. آنوقت به فکر دستاویزی به نام شیر و خورشید افتادند، تا جائیکه گرداننده تلویزیون یک اتاقه خارج از کشور، شیر و خورشید فروشی و سوء استفاده از پرچم شیر و خورشید نشان را در راس امور خود قرار داد و هر کسی را که در مصاحبهها و نمایشهای تلویزیونی و ویدئویی در یمین و یسار، روی میز و جای مشخصی از کتابخانه ساماندهی شده پشت سرش از این نقش استفاده نمیکرد مورد مذمت قرار میداد. در صورتی که درد مردم داخل کشور اولویتهای دیگری داشت. پرچم فروشی و کسب درآمد از این محل به صورت شغل اصلی آقای شهرام همایون شده بود. در مسابقات ورزشی که در خارج از کشور با شرکت تیم حکومتی برگزار میشد به تماشاگران توصیه میشد که برای تشویق بازیکنان کشور با پرچم شیر و خورشید نشان عرض اندام کنند، کم عقلی و نادانی تا کجا؟ اگر این مشوقان تیم حکومتی با هر پرچمی و در هر لباسی و با هر ارادهای موجب پیروزی این تیم میشدند، پرچم خرچنگ نشان حکومت اسلامی در صحنههای بینالمللی به اهتزاز در میآمد و سرود حکومت نکبت اسلامی شنیده میشد، در نتیجه حکومت آخوندی از نظر جهانیان یک حکومت نرمال به حساب میآمد. آیا درک این مسئله سخت بود؟
همانگونه که امروز هم شاهدیم تعدادی افراد انگشت شمار و وابسته به جریان خاصی به ویژه در سلک فحاشان و حمله کنندگان به هر شخص و جریانی که با مشی آنها ناهماهنگ است، با بالاتنهها و پایین تنههای منقش به شیر و خورشید در مکانهای تعیین شده حاضر و خود نمایی و شیر نمایی میکنند که گویا شیر و خورشید ارثیه خانوادگیاشان بوده و به دیگران ربطی ندارد. اما این خانم محترم (شکوه میرزادگی) که در سال ۱۳۵۲ با نام شکوه فرهنگ به همراه یازده نفر دیگر به اتهام تروریستی (حکومت پهلوی و نظام امنیتی آن به کارگردانی پرویز ثابتی، همه مخالفین و منتقدین حکومت را تروریست مینامید)، محاکمه و در آن بیدادگاه نظامی، کرامت الله دانشیان و خسرو گلسرخی محکوم و کشته شدند، رضا علامه زاده، طیفور بطحایی و عباس سماکار به حبس ابد و بقیه به حبسهای کوتاه مدت تری محکوم گردیدند اما ایشان تا به امروز از شکر خوردن و مورد لطف همایونی قرار گرفتن و یا زبانم لال، از لو دادن دیگر دستگیر شدگان، بحثی به میان نیاوردهاند و علاوه بر اینکه از اتهامات دروغین و برنامه ریزی شده پرویز ثابتی با همکاری فطانت و ستمی که در حق پنج نفر اول روا شده بود بهاندازه استخوانهای کوروش سخنی نمیگویند و همراه همسر بلند مرتبه فعلیشان به دفاع از خانواده پهلوی و حمایت از رضا پهلوی مشغولند. به نظر میرسد قطعا از سه سال زندان ساواک خاطرات بدی نداشته و شکایتی هم از آن روزگار ندارند، حتی در گرما گرم رونمایی از پرویز ثابتی نیز اعتراضی نمیکنند و نامشان نیز جزو شاکیان حدود پانصد نفره ثابتی دیده نمیشود. چرا؟
این خانم سال هاست از بار گذاشتن استخوانهای کوروش ابایی ندارد و در هر مناسبتی از کوروش مایه میگذارد. گویا صفحه گرامافونش با خراشیدگی سوزن آن در دوران کوروش مرتبا لنگر میزند و کاری به زندهها و قهرمانان میدانهای نبرد نور علیه تاریکی ندارد. شاهنامه را هم به سخره گرفته زیرا به همه مطالب فردوسی علاقهای ندارد، مثلا تا کنون هیچ اشارهای به پند و اندرز اردشیر به فرزندش یا سخنان حکیمانه فریدون پس از به بند کشیدن ضحاک در دماوند ندارد.
خانم محترم برای درک عشق به انسانها و عاطفه به دختران و پسران حاضر در میدانهای نبرد، به قلب «مجیدها» نگاه کنید که در عمل آنها تبلور یافته است نه در تتوی بدنشان و برای نشان دادن اندیشههای والا، آزادیخواهانه، دلاورانه و ستم ستیزی مبارزان داخل کشور به نوع بینش و افکارشان اشاره کنید نه بر تتوی شیر و خورشید نشانشان که امروز حتی جنایتکاران و تن فروشان نیز بدنشان را به تتوی شیر و خورشید و دیگر نقشها، منقش میسازند. [۲] آیا شما با این کارتان به دنبال نشان دادن عکس مار هستید؟
در پایان، بلی، شیر و خورشید به عنوان یک نشان و سمبل ملی برای اکثریت مردمان ایران زمین مورد علاقه و دارای ارزش بوده ومختص هیچ حزب و گروه سیاسی نیست ولی مهمتر از آن، مردمان و انسانها هستند که بدون آنها و بدون انسانیت این شیر و دمش، پشیزی ارزش نخواهد داشت. خانم محترم شاهد بودیم که چند سال بعد از آسوده خوابانیدن کوروش در پاسارگاد نگذشته بود که مردم در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای کشور فریاد میزدند که " کوروش برخیز که گندش درآمد" پس توصیه میشود شما هم کوروش را این همه آزار ندهید و از باستان گرایی افراطی، کوروش و شیر و خورشید به ویژه از دمش دست بردارید که کاری از آنها ساخته نیست. در عوض انسانهای وارسته و دلاور و آزادیخواه واقعی را شاخص کنید که شایسته تر است. از همه مهمتر آغازگر تشکیل بالماسکه جدید دیگری مانند بالماسکههای قبلی برای تحت تاثیر قرار دادن نهضت بزرگ آزادیخواهی مردم داخل کشور نباشید. زیرا همانگونه که در چهل و پنج سال گذشته دیدیم حاکمیت نکبت اسلامی همه تلاشهایش برای زدودن فرهنگ ملی ایرانیان بی نتیجه ماند، این انشا نوشتنهای شما و هم مسلکهایتان نیز در عصر پسامدرن به منزله آب در هاون کوبیدن است.
ش. بابکان - تهران
پا نوشتها:
[۱]. پیشتر و با صراحت اعلام کردهام که تا کنون عضو هیچ حزب، گروه و دسته سیاسی نبوده و نیستم و با وجود اعتقاد عمیق به راه و رسم دکتر محمد مصدق، هیچ سنخیتی با دار و دستههای داخلی و خارجی که خودشان را پشت نام و عکس مصدق پنهان کرده و همواره بر خلاف منش اخلاقی ایشان، سیاست پیشه کردهاند، نداشته و ندارم.
[۲]. دوستی تعریف میکند که یکی از آشنایانش، تتو کار است و ضمن معرفی مراجعینش میگوید بسیاری از آنها خواهان نقشهای شیر و خورشید، شیر شمشیر به دست، پلنگ و... میباشند.