پیش از پرداختن به پاسخ، نیاز داریم بدانیم در کجا قرار داریم؟
سرنوشت و سیاست داخلی هر کشور بستگی به سه گروه اصلی دارد: حکومت، مردم، مخالفان رژیم.
نخست حکومت
امروز، ایرانیان در کشوری زندگی میکنند که همه چیز وارونه شده: جمهوری اسلامی که مدعی حکومت الهی است، و باید الگوی صداقت، امانت و برادری باشد؛ در فساد، دروغ و دوروئی غوطه ور است. دادگستری اسلامی، نه تنها به داد مردم نمیرسد، بل که آزادی، عدالت و حق انتخاب را قربانی میکند. بانکها که باید صندوق دار و امانت دار مردم باشند، با حساب سازی و دوز و کلک، اندوختههای ملت را ملاخور و اقتصاد کشور را ورشکسته میکنند. و بالاخره، جامعه روحانیت، که قاعدتا مسئول ارشاد امت اسلامی میباشد، دین را وسیله عوامفریبی، دلالی و سودجوئی کرده است.
جمهوری اسلامی مدعی است، که بشر حق قانون گذاری ندارد، مردم هم حقی در تعیین حاکم ندارند، و زمانی که مردم حکومت اسلامی را قبول کردند، باید تسلیم باشند. در حکومت اسلامی، مجلس شورا، بازوی مشورتی رهبری است. بنابراین در جمهوری اسلامی، حق انتخاب، حق شرکت در تعیین سرنوشت، و حقوق طبیعی انسان، معنی و مفهومی ندارند.
جامعه روحانیت، همیشه با "آزادی اندیشه" مخالف بوده، برای نمونه، "آزادی قلم و مطبوعات"، یکی از مهمترین مسائل مورد اختلاف ملایان و مشروطه خواهان بود. در ضمنی که آنان با اصل تفکیک قوا یعنی سه قوا جداگانه و مستقل نیز کاملا مخالف و آنرا مغایر با اسلام میدانستند.
میرزا فتحعلی آخوند زاده، اولین "جامعه گرای" (سوسیالیست) میهن مان مینویسد: "روحانیت نه به آزادی باور داشت و نه آموختههای سنتی به آنان مجال پذیرش این گونه اندیشههای غیر اسلامی را میداد. در قرآن و حدیث و روایت گفتگوئی از "آزادی"، "آزادیخواهی"، "استقلال"، "مردمسالاری"، "تساوی حقوق مردم مسلمان و غیرمسلمان،... و زن و مرد"، "عدالت اجتماعی" و "مجلس قانون گزاری" نیامده است.... مجتهد معروف سید علی سیستانی به صراحت فتوا داد "المشروطه کفر و المشروطه طلب کافر، ماله مباح و دمه هدر" و شیخ فضل اله نوری نوشت: قانون مشروطه با دین اسلام منافی است. " (۱)
یادآوری، در رابطه با حکومت اسلامی - در آستانه انقلاب، ۹۸. ۲ در صد از مردم (بدون کوچکترین شناختی از جمهوری اسلامی)، به همه پرسی خمینی، جمهوری اسلامی: آری یا نه؟ پاسخ مثبت دادند. امروز پس از بیش از چهار دهه تجربهی زندگی در جمهوری اسلامی - ۸۱٪ از مردم، آگاهانه در داخل و ۹۹٪ در خارج به جمهوری اسلامی پاسخ نه میدهند.
دوم مردم
ولی نه تمام مردم، بل که "اکثریت خاموش:
- کسانی که از حکومت ناراضیاند، ولی بی تفاوت، حاشیه نشین، و تماشاچی هستند. آن "اکثریت خاموش" که خودشان را مخالف رژیم میپندارند، مخالفان بز دل و الکی خوش هستند!
- کسانی که بت سازی و بت پرستی و یک بعدی نگری، چنان آنان را در دایرهای مدار بسته اسیر کرده، که توانائی شنیدن حقایق و پذیرفتن واقعیتها را ندارند؛ بزدل و خود فریبند!
- کسانی که بجای برداشتن گامی برای بهبود زندگی، از درون خانهشان، علیه حکومت اعتراض میکنند، و از طریق تلفن همراه شعار میدهند؛ بزدل و خود فریبند!
و بقول سِوتلانا آلکسویچ، نویسنده و روزنامه نگار بلا روس:
- "کسانی که به رژیم بیلاخ میدن ولی انگشت هاشون تو جیبشونه! یعنی کسانی که شهامت ابراز مخالفتشان در چار دیواری خانهشان است"!
و در پایان، - کسانی که شایعات را تکرار میکنند، مطالب را بدون بررسی پست و توزیع میکنند، اکثریت خاموشند.
این صفات، مشخصه اشخاصی است "کم دان" و دمدمی مزاج که با یک غوره سردیشون میکنه و با یک مویز گرمیشون! این اشخاص متاسفانه، در اکثریت قرار دارند و در مجموع "سپاه خاموش" رژیم هستند!
اکثریت خاموش، در انقلاب مشروطیت شعار "ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمیخواهیم" میدادند؛ در ۳۰ تیر، فریاد میزدند: "از جان خود گذشتم، با خون خود نوشتم یا مرگ یا مصدق"؛ و در ۲۸ مرداد، شعار "مرگ بر مصدق، زنده باد شاه" میدادند!
اکثریت خاموش، همان میلیونها افرادی هستند که فریاد "ما همه سرباز توئیم خمینی" سر دادند، ولی امروز در اوج بزدلی، شرکت در انقلاب را با "کی بود - کی بود - من نبودم" انکار میکنند. دقیقا همان کسانی هستند که خمینی و همراهانش، پایههای رژیم فرقه گرای جمهوری اسلامی را روی آنان، بنا نهاد.
اکثریت خاموش، مردمانی کم دان و احساساتی، و گمراه هستند و نمیدانند که ناخواسته، "امت اسلامی" میباشند، یعنی کسانی که از قدرت و توانائی و اراده خویش بی خبرند، و نیاز به قیم و آقا بالاسر دارند!؟
سوم، مخالفان رژیم
اکنون، ببینیم گروه سوم، "مخالفان رژیم" در خارج، و مبارزان رژیم در داخل کشور، در کجا قرار دارند؟ پاسخ به این پرسش، در نوشته پیشین: "آپوزیسیونِ آپوزیسیون" مطرح، بررسی و ارایه شد. دیدیم که چرا مخالفان رژیم، پس از بیش از چهار دهه مبارزه، نا موفق و ناکام بودهاند. دیدیم که "روش تخاصمی مخالفان رژیم با یکدیگر، آنان را پراکنده و در مقابل هم نگاهداشته، نه منسجم و در کنار یکدیگر! باعث شده که جبهه همگام و استواری شکل نگیرد و گروه همراه و هماهنگی بوجود نیآید. " و بالاخره دیدیم که مشکل آپوزیسیون، در نهایت زائیده کمبودهای فرهنگی است و نه یک پدیده سیاسی! (۲)
میرسیم به پرسشی که در عنوان نوشتار مطرح شد:
"چرا جمهوری اسلامی هنوز پا بر جا است؟"
پاسخ ساده به این پرسش: ۱) عدم وجود یک آلترناتیو یا گروه جایگزین، و ۲) اکثریت خاموش است.
"عدم وجود گروه آلترناتیو" یعنی "مخالفان رژیم" در داخل و خارج از کشور، پس از چهار دهه مبارزه، نتوانستهاند یک "گروه جایگزین" بوجود بیاورند!؟ گروهی که بخش قابل ملاحظهای از جامعه آنرا بشناسند، و چنانچه رژیم از آن نمیترسد، حد اقل نگران وجودش باشد!
معیار موفقیت نظام آخوندی، عدم وجود یک "گروه جایگزین" (آلترناتیو) است؛ گروهی که بتواند تهدیدی برای رژیم باشد. این پدیده در حالتی است که اکثریت بزرگی از ایرانیان داخل و خارج از کشور، با رژیم مخالفند.
نتایج یک نظرسنجی پس از اعتراضات ۱۴۰۱، در پاسخ به پرسش:
جمهوری اسلامی آری یا نه؟
۸۱٪ از پاسخ دهندگان داخل کشور و ۹۹٪ از پاسخ دهندگان خارج از کشور به رژیم، نه گفتند. (۳)
با در نظر گرفتن این واقعیتها، عدم وجود گروه آلترناتیو یا جایگزینی، یک فاجعه است؛ یک شکست بزرگ برای آپوزیسیون و برای جامعه ایرانی است.
برای روشنگری، بخش دیگری از مقاله "آپوزیسیونِ آپوزیسیون"، را مرور میکنیم:
"چرا آپوزیسیون پس از بیش از چهار دهه تلاش و مبارزه، نتوانسته رژیم یک بعدی فرقه گرا را برکنار، و یک سیستم مردمسالار ملی، جایگزین حکومت دینی کند؟ چرا مخالفان رژیم، پیوسته با شکست و انشعاب و ناکامی روبرو بودهاند؟
چنانچه عادلانه (بدون جبهه گیری) و خردمندانه (بدون پیش فرض) بررسی و بازبینی کنیم، میبینیم،
- آپوزیسیون بجای مبارزه با جمهوری اسلامی، پیوسته دنبال یافتن نقطه ضعف، ایراد گیری و کوبیدن دیگر مخالفان رژیم بوده و بخش اعظم انرژی و وقت خود را صرف تضعیف شخصیتهای آپوزیسیون نموده است.
- برای خالی کردن زیرا پای کنشگران، شایعه پراکنی، سمپاشی، و پرونده سازی کرده؛ و تا حد تخریب و ترور شخصیت، پیش رفته است! این رفتار که زائیده خود بزرگ بینی، خود محوری و "من بودن" است و برخی از کاستیهای فرهنگی مان را به نمایش میگذارد، در میهن مان ریشه تاریخی دارد.
ما زائیدهی فرهنگ مان هستیم و اکثر مشکلات ما، زائیدهی کمبودهای فرهنگی مان است.
ویل دورانت، پژوهشگر و تاریخ نویس، میگوید: کشورهای مان، چون از تجمع ما پدید آمدهاند، همان هستند که ما هستیم؛ قوانین و احکامشان بر مبنای خوی و سرشت ما، و اعمالشان کردار زشت و زیبای ماست. " (۴)
یکی از این کمبودها، شایعه پراکنی، پرونده سازی و سمپاشی در تخریب شخصیت دیگران است. شایعه پراکنی و تهمت زنی در پراکندگی آپوزیسیون و گسترش بی اعتمادی در جامعه، نقشی تخریبی دارد. خود بزرگ بینی، خود محوری و "من بودن"، عارضه مشخصه کسانی است که خود را "عقل کل" میپندارند!
قرار بود شاه در کنفرانس اوپک در الجزایر شرکت کند، اسداله علم، وزیر دربار، دوست و چاکر و غلام خانه زاد شاه - پیشنهاد میکند که "هیئت مطلعی از وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی، وزیر کشور (مسئول اوپک)، و یک عده کارشناس همراه باشند. فرمودند، این خرها چه فایده دارند؟ (اشخاص مورد اشاره علم، از با کفایت ترین بلند پایگان و برجسته ترین مغزهای آن روز ایران بودند). " (۵)
مصدق در رابطه با "من" بودن مینویسد: "در ایران حزب بزرگ سر نمیگیرد، چون همه میخواهند جزو کمیته و هیئت عامل بشوند. " اینکه همه میخواهند رئیس باشند، بخشی از کمبودهای فرهنگی است، همه مان "من" هستیم! (۶)
کنت دو گوبینو در رابطه با "ظاهرسازی" ایرانیان مینویسد: وقتی شما با ۵۰ نفر ایرانی صحبت میکنید... همگی مخلص و دوست و حتی بنده و چاکر شما هستند ولی همین که پشت کردید، به شما ناسزا میگویند. (۷)
عدم وجود یک آلترناتیو یا گروه جایگزین
- آلترناتیو، گروه یا سازمانی که بتواند کاستیهای فرهنگی مان را شناسائی کند و بپذیرد؛ و بر "بی اعتمادی" و "من بودن" و "منافع شخصی" غلبه کند. چنین گروهی، این شانس را دارد که "گروه جایگزین" مورد تأئید مردم باشد.
- گروه آلترناتیو یا جایگزینی، مورد توجه و تأئید و پذیرش مردم قرار میگیرد، که همگام و همراه و همصدا باشد؛ گروهی که بجای مقابله و مبارزه با یکدیگر و دیگر مخالفان رژیم، تمام نیروی خود را روی مشکلات مردم، مبارزه برای براندازی، و جایگزینی رژیم متمرکز میکند.
- گروه آلترناتیو، برنامهای برای گذار از نظام حاکم به حکومت آینده ایران دارد؛ همراه با یک برنامه (نقشه سازندگی) مشخص و شفاف برای فردای ایران آزاد و آباد؛ و برنامه دیگری برای آموزش و پرورش و "شهروند سازی" تا بتواند حاشیه نشینان را به آغوش میهن باز گرداند.
اکثریت خاموش
باید وسیلهای فراهم کنیم تا "اکثریت خاموش" که تضمین کننده بقای رژیم هستند، بیاموزد - که صاحبان اصلی این آب و خاک اند؛ از حقوق انسانی یعنی آزادی و حق انتخاب برخوردارند، و اینکه "حق" گرفتنی است.
مصدق ۷۳ سال پیش در رابطه با مبارزان میهن مان گفت: "یک دسته هر قدر فداکار و مبارز باشد، اگر از همراهی و پشتیبانی قاطبه ملت برخوردار نشود، از مبارزات خویش چه حاصلی میتواند ببرد؟
ملل خفته و ناتوان و گرفتار کشمکشهای داخلی و اغراض خصوصی هرگز نتوانستهاند از این فرصتها استفاده نمایند. این عوامل در آنجا که مردم بیدار و مواظب کار خود و به مسئولیت و وظیفه تاریخی خود آشنائی داشتهاند، ثمر بخش شده و مسیر زندگی و سرنوشت میلیونها انسان محروم و فلک زده و گرسنه را بصورتی معجزه آسا عوض کرده است. " (۸)
پیشنهاد اندیشکده آگاهی و شناخت برای ایران فردا، "جمهوری مردمسالار ملی ایران" است.
جمهوری مردمسالار ملی ایران، چیست؟
از زمانیکه خرد گرائی و حقوق شهروندی جایگزین سنت گرائی و موهومات مذهبی شد، انسان در تلاش برای رهائی از زنجیرهای دست و پا گیر استبداد حکومت و مذهب بوده بنابراین، مشروعیت حکومت باید زمینی (نه آسمانی)، یعنی از مردم باشد. دوم، حکومت باید مستقل و اختیاراتش قانونی باشد. در این راستا سیستم حکومتی خرد گرا و مستقل، باید مردمسالار باشد. در حکومت مردمسالار خرد گرا، انسان در اوج هرم قرار دارد، همه چیز برای زندگی انسان و در خدمت انسان است.
جمهوری، حکومتی است منتخب مردم برای مدت معین، که پایه و اساسش، اجرای برنامههای مورد تأئید مردم میباشد.
سیستم مردمسالار یا شرکت مردم در تعیین سرنوشت خویش؛ حکومتِ مردم بر مردم و بوسیله مردم است. گام نخست برپائی حکومت مردمسالار، دگرگون کردن زمینهی دیکتاتور پرور و ایجاد زمینه مساعدِ پرورشِ دموکراسی است.
دولت ملی، - دارای استقلال اقتصادی و سیاسی است؛ مدافع منافع جمعی؛ و در چارچوب فرهنگ ایرانی است. در این دولت، انتخابات شفاف و قانونمند هستند. شهروندان آزادانه و بدون دخالت حکومت، انتخاب میکنند و رأی میدهند؛ و نمایندگان منتخب مردم، مأمور اجرای خواستهای آنان هستند. قانونمندی و اعتبار حکومت نیز از مردم است.
در ضمن در حکومت ملی، - مذهب رسمی وجود ندارد.
واژهی ایران، یعنی - یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور؛ و برابری همهی ایرانیان بدون تبعیض بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و عقیدتی و جغرافیائی. اساس و مرام این سیستم بر پایهی پاسداری از حقوق طبیعی انسان، بنیادی کردن پدیدهی شهروندی؛ بر قراری عدالت اجتماعی؛ و نگهبانی از حقوق همۀ افراد کشور، بویژه پاسداری از حقوق اقلیتها است. واژهی ملی ایران، بَدَلِ سیاستِ غیر ایرانی و فرقه گرای رژیم است. (۹)
ارزش و اعتبار انسان در آزادی است
و آزادی، سر چشمه پیشرفت انسان، در گروی آگاهی است
امیرحسین لادن
[email protected]
(۱) مکتوبات میرزا فتحعلی آخوند زاده
(۲) آپوزیسیون آپوزیسیون
(۳) گروه مطالعات افکارسنجی گمان
(۴) داستان تمدن
(۵) یادداشتهای علم، جلد۴
(۶) خاطرات و تألمات مصدق
(۷) سه سال در ایران
(۸) نطقها و مکتوبات مصدق
(۹) دیباچه اندیشکده
بانگ اذان در قاهره، رضا فرمند