جمعه آینده چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در برگزار خواهد شد. در این دوره هم کماکان بحث "شرکت در انتخابات برای انتخاب بین بد و بدتر" وجود دارد. و این در حالیست که مردم حداقل از سال ۱۳۹۶ شعار" اصلاح طلب اصول گرا - دیگه تموم ماجرا" را سر میدهند. سوال دوم این است که چه کسی کاندیدای نظام خواهد بود. به عبارت دیگر حاکمیت و رهبری روی کدام شخص نظر مساعد دارند. آقای قالیباف یا پزشکیان؟.. سوال سوم، مواضع کشورهای دوست مخصوصا دو کشور چین و روسیه در مورد شرایط کنونی ایران پس از سقوط هلیکوپتر و همچنین نظرشان راجع به انتخابات ایران است. سوال چهارم، چرا سپاه پاسداران در قبال انتخابات پیش روی سکوت کرده است؟. آیا فرد مورد نظر رهبری با سپاه یکی نیست؟. و دهها سوال دیگر که در این یادداشت به صورت خلاصه بدان خواهیم پرداخت.
تحریم یا مشارکت
اکثر تحلیلگران پیش بینی می کنند که اگر مشارکت بالای شصت درصد باشد، پزشکیان رئیس جمهور آینده خواهد شد. اما اگر مشارکت مردم پایین پنجاه درصد باشد قالیباف یا یک اصول گرای دیگر پیروز انتخابات خواهد بود. حقیقتا من با این دیدگاه مشکلی ندارم. چون هر وقت جمعیت خاموش حرکت کنند و به میدان بیاید، اقتدار گرایان در اقلیت خواهند بود و اگر اکثر مردم همچون پنج سال گذشته، انتخابات را تحریم کنند و مشارکت نداشته باشند اقتدار گرایان و نظامیان در قوه مجریه حاکم میشوند. در روش اول که جمعیت خاموش به میدان میآید تا به خامنهای و نظام "نه" بگویند. طبیعی است در این صورت که با مشارکت بالاتری هست به نظام مشروعیت میبخشد و در عوض قدرت از جناح راست به جناح چپ یا اصلاحطلبان که فاسدتر هستند منتقل میشود. اما در روش دوم که تحریم انتخابات است و در شش سال گذشته شاهد آن بودیم نتایج بهتری داشت. هم مشروعیت نظام زیر سوال میرفت و هم اتحاد بهتری بین مردم شکل میگرفت. همچنین دولتهای غربی و مجالس قانون گذاری آنان نیز اعتراضات مردم را جدی گرفتند.
در حقیقت با استفاده از ابزار تحریم، ضربه سنگین تری به نظام حاکم زده شد. اما اینکه در کجا و تحت چه شرایطی میتوان از روش اول یعنی مشارکت در انتخابات برای "نه" گفتن به خامنهای استفاده کرد یا در روش دوم که انتخابات را تحریم کنیم و مشروعیت جهانی رژیم را زیر سوال ببریم، اتفاق نظر وجود ندارد. در سالهای دهه هفتاد شمسی و اوایل دهه هشتاد که رسانهها محدود بودند و مردم هنوز به آگاهی سیاسی نرسیده بودند شاید مشارکت لازم بود تا از آن طریق به روش حاکمیت در قبضه کردن قدرت اعتراض شود. اما از دهه نود شمسی که تلویزیونهای فارسی زبان فعالیت خود را شروع کردند اینترنت آمد و شبکههای مجازی مانند تلگرام و اینستاگرام یا واتس آپ در دسترس مردم قرار گرفت، مردم به تحریم روی آوردند و روش اول یعنی مشارکت در انتخابات برای نه گفتن به خامنهای مورد پذیرش فعالان سیاسی و مردم قرار نگرفت.
در واقع استفاده از روش اول به رژیم قدرت میدهد و میتواند در جامع جهانی پز مشارکت بالا و مشروعیت مردمی بدهد. چون خامنهای به مشروعیت نظام بیش از اینکه چه کسی کارگزار یا تدارکاتچی رژیم باشد احتیاج دارد. بنابراین در حال حاضر" تحریم انتخابات و عدم مشارکت" بهترین رویکرد در مقابل نمایش انتخاباتی رژیم است.
حال برگردیم به انتخابات نمایش پیش رو در ایران و ببینیم کدام نامزد از حمایت هسته قدرت برخوردار خواهد بود. برای دانستن آن باید شرایط نامزدها، نیاز رژیم در عرصه جهانی، خواست کشورهای تاثیر گذار و نهایتا خواست عناصر قدرت در ایران باید مورد بررسی قرار گیرد.
الف) ویژگی و تجارب نامزدها:
اکثر نامزدهای که مورد تایید قرار گرفتند دانش سیاسی، حقوقی و اقتصادی قابل قبول برای برعهده گرفتن این سمت را ندارند. مناظرههای تلویزیونی که پخش شد هم گواه است که تحلیل سیاسی و اقتصادی آنها در حد دانشجوی سال دوم و سوم است. البته با توجه به اینکه اکثر نامزدها در رشتههای پزشکی یا حوزوی یا نظامی درس خواندند نمیتوان انتظاری بیش از این داشت. در بین این نامزدها، سطح درک و فهم مطالب سیاسی اقای پورمحمدی از بقیه بهتر است. او وزیر اطلاعات بود و نزدیک به چهل سال اطلاعات محرمانه و غیر محرمانه رژیم دسترسی داشته است. پس عجیب نیست که بگوییم توانایی و دانش و تجربه او بیشتر از دیگر نامزدها است. آقای پور محمدی باند قدرتمند در داخل نظام ندارد و بنظر میرسد در خوش بینانه ترین حالت یک میلیون رای بدست آورد. نامزد دیگر آقای قالیباف است او خلبان و عضوی از سپاه پاسداران بود. مدیریت مجلس در زمان او اختیاری نداشت و یکی از ضعیف ترین مجالس قانون گذاری در ایران بود. تصویب لوایح و قوانین بعضا ضد زن و تصویب خواستههای رهبری نیاز به مدیریت نداشت. خانواده او هم همواره درگیر اتهامات فساد اقتصادی و مهاجرت هستند. او ظاهرا کاندید اول نظام است و شاید بتواند نهایتا ده میلیون رای بدست آورد. آقای جلیلی هم از رزمندگان جنگ ایران و عراق بود. او هم میتوانست کاندیدای اول نظام باشد اما در این دوره اولویتهای نظام چیز دیگری است. لذا بنظر میرسد آقای جلیلی رای قابل توجهی نخواهد داشت مگر اینکه آقای قالیباف کنار برود. البته پایگاه آرا و حمایت این دو نامزد نزدیک به به سپاه پاسداران یکی هست. اما جنبه مثبا کارنامه آقای جلیلی این است که اتهامات فساد اقتصادی کمتری نسبت به قالیباف دارد. بنظر میرسد یکی از این دو نامزد، رقیب آقای پزشکیان خواهد بود.
نامزدهای دیگرمانند آقای زاکانی و هاشمی زاده در لیست هستند اما در قواره پست ریاست جمهوری نیستند. احتمال انصراف اینها در روزهای آینده بیش از بقیه است. نامزد دیگر آقای پزشکیان است او ظاهرا تنها نامزد جناح چپ نظام است. او گفته از حمایت همه شخصیتها استفاده خواهد کرد اما برنامه کاری و سیاست او تابع اوامر رهبری خواهد بود. بعلاوه آقای پزشکیان حمایت بخشی از کارگزاران نظام و همچنین حدود بیست درصد جمعیت خاموش را با خود خواهد داشت. اما بدون کمک آقای خامنهای یا تقلب نمیتواند بیش از پنج میلیون رای جلب کند. به نظر من او بهمراه قالیباف کاندیدای نظام هستند هرچند اقبال پزشکیان بیشتر است.
ب) حادثه سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور:
شاید خوانندگان محترم بگویند چه ارتباطی بین انتخاب رئیس جمهوری و سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور پیشین وجود دارد. اما جواب کوتاه و ساده است. چون سقوط هلیکوپتر آقای رئیسی مشکوک بوده و هنوز هیچ پاسخی به آن داده نشده است. اظهار نظرهای کارشناسان و حتی مسئولین سابق جمهوری اسلامی و هواداران این رژیم مشکوک بودن حادثه را تایید میکند. اینکه چه کسانی در سقوط هلیکوپتر دست داشتند مشخص نیست. بعضی به اسرائیل و کشورهای دیگر مشکوک هستند. برخی هم میگویند حاکمیت یا بخشی از قدرت در جمهوری اسلامی اینکار را انجام داده تا هم رئیسی که رقیب رهبری آینده بوده حذف شود و هم با تغییر رئیس جمهور سیاست خارجی جمهوری اسلامی کمی تعدیل شود. اگر سقوط هلیکوپتر کار عوامل خارجی باشد طبعا نیاز به تغییر سیاست نیست و آقای مخبر میتوانست با توصیه رهبر نامزد شود و با حمایت سپاه و بسیج برنده انتخابات باشد. بعلاوه کسی دیگر مثل آقای قاضی زاده هاشمی و آقای جلیلی که مبلغ را آقای رئیسی هستند میتوانستند مورد حمایت نظام قرار بگیرد و شانس اول ریاست جمهوری باشد. اما حوادث پس از سقوط هلیکوپتر و همچنین مواضع نظام در تایید و صلاحیت برخی نامزدها این گمانهزنی را قوت بخشیده که تعدیل رفتار جمهوری اسلامی خواست رهبر بوده تا تغییراتی در سیاست داخلی و خارجی صورت گیرد و تاثیرات آن باعث کاهش فشار اقتصادی و نارضایتی مردم شود. باید منتظر ماند و دید.
ج) مذاکرات ایران و امریکا در عمان:
قبل سقوط هلیکوپتر آقای رئیسی، مذاکرات ایران و امریکا در کشور عمان جریان داشت و اطلاعاتی که به بیرون منعکس شده بود نشان میداد که گفتگوهای دو طرف سودمند بوده است. افزایش فروش نفت ایران امتیازی بود که دولت بایدن به ایران داد و از طرفی امریکا از ایران خواست حزب الله را قانع کند تا حملات سنگین علیه نیروهای اسرائیلی در جبهه شما نداشته باشد. و این در حالی است که انتظار میرفت جمهوری اسلامی در جنوب لبنان مرز جدیدی باز کند و به اسرائیل حمله کند. اما چنین نشد. در این راستا سران حماس از مواضع ضعیف ایران به دلیل عدم حمایت عملی انتقاد کردند. اما در سیاست ایران تاثیری نگذاشت. بطور کلی سیاستهای جمهوری اسلامی در جنگ غزه در تضاد با سیاستهای امریکا نبود. از هفته اول جنگ غزه، ایران خواستار آتش بس بود و اعلام کردند ما در حمله هفت اکتبر دست نداشتیم. این مواضع ایران منطبق با سیاست امریکا بود و باعث شد تا حدی جلوی گسترش جنگ در خاورمیانه گرفته شود.
نتیجه، آیا مذاکرات سودمند ایران و امریکا فقط در مورد جنگ غزه یا فروش نفت بیشتر بوده؟ آیا مذاکرات در مورد عدم مداخله امریکا در حوادث ایران مخصوصا اعتراضات خیابانی هم صورت گرفت. و نهایتا آیا ارتباطی بین تعدیل سیاستهای منطقهای ایران و تغییر رئیس جمهور وجود دارد؟!. فراموش نکنیم که انتخاب امریکا در پیش است و "جو بایدن" برای تبلیغات ریاست جمهوری آمریکا به همکاری ایران نیاز دارد.
د) مواضع چند ماه گذشته چین و روسیه در قبال ایران:
به همان نسبتی که روابط غرب بویژه امریکا برای ایران اهمیت دارد، روابط ایران با شرق نیز بسیار مهم است. در دو ماه گذشته و مخصوصا پس از سقوط هلیکوپتر روابط ایران با چین و روسیه چندان خوب نبوده است. در این مدت کوتاه، چینیها بیانیهای مشترک با امارات صادر کردند و از تلاشهای این کشور برای دستیابی به یک «راهحل مسالمتآمیز» در خصوص حاکمیت تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی حمایت کردند. و این در حالیست که گفتگو در مورد جزایر ایرانی خط قرمز مردم ایران است. روسها هم در چند مورد سیاست دوگانه داشتند و ظاهرا از سیاستهای جمهوری اسلامی راضی نیستند. روسیه اخیرا امضای توافقنامه جامع همکاری میان ایران و روسیه را تعلیق کرد.
حالا انتخابات ریاست جمهوری ایران در پیش است. روسیه و چین قطعا با به قدرت رسیدن باند "نیویورکیها" در ایران حساسیت خواهند داشت. اما عملکرد جلیلی و قالیباف هم این دو کشور را راضی نخواهد کرد. از مواضع این دو کشور چنین استنباط میشود که آنان بفکر بقای جمهوری اسلامی هستند و به منافع بلند مدت خود فکر میکنند. آنان وجود آقای جلیلی و بهره گیری او از نیروهای ارتجاع مذهبی در کشور را مغایر منافع خود میدانند. آنان معتقد هستند سیاستهای آقای جلیلی و همکارانشان باعث افزایش نارضایتی و ادامه تنش میشود و کشور را به سمت سقوط میبرد. وجود امثال آقای جلیلی منافع بلند مدت آنان را به خطر میاندازد. این کشورها حتی به قالیباف هم اعتقاد ندارند و میگویند آقای قالیباف احتمالا راه آقای رئیسی را ادامه میدهد و باعث عدم تفاهم ملی و افزایش شکاف طبقاتی و فقر شود. در بین این نامزدها، روسها تمایل بیشتری به آقای پزشکیان منهای باند "نیویورکیها" دارند.
ه) سکوت سپاه:
یک ماه از ثبت نام نامزدها و همچنین تبلیغات ریاست جمهوری میگذرد اما حرفی از سپاه پاسداران و بسیج و نیروهای مذهبی وابسته به حکومت نیست. در دورههای گذشته سپاه بسیار فعال بود و دائما سعی میکرد به طرق مختلف نامزد اصلح که همان نامزد مورد تایید نظام بود را به مردم معرفی کند اما حالا که فقط چند روز به انتخابات مانده هنوز اثری از مشارکت فعال نظامیان نیست. این عجیب است. انگار برای آنان فرقی نمیکند که چه کسی ریاست قوه مجریه را بدست خواهد گرفت. یا اینکه نامزد اصلی تعیین شده و چون فرد مورد نظر محبوبیت خوبی در بین اصول گرایان و سپاه ندارد، پاسداران میخواهند در سکوت ادامه دهند تا باعث دو دستگی نشوند. سکوت سپاه معنادار است. حتی بسیاری گمان میکنند که شاید بدنه سپاه به سمت پزشکیان برود.
و) تاثیر اصلاح طلبان در مشارکت بالا:
اصلاحطلبان یا جناح چپ نظام همواره در انتخابات مهم در جمهوری اسلامی شرکت میکنند. اما هر سال خواستههای خود را تقلیل میدهند. اصلاح طلبانی که تا چهار سال پیش حاضر نبودند فردی مستقل همچون آقای پزشکیان را اصلاح طلب بنامند، امروز با تمام توان و با حمایت بزرگان خود اعم از خاتمی و کروبی و غیره.. به میدان آمدند تا ضمن حمایت از آقای پزشکیان در انتخابات شرکت کنند و البته فراموش نشوند!؟. اصلاح طلبان نه آقای خامنهای هستند که روی آرای ده میلیون هوادار و کارگزاران حکومتی جولان بدهند و نه شاهزاده رضا پهلوی است که به جهت خدمت پدر و پدر بزرگش حمایت نیمی از جمعیت ایران را داشته باشد.
اصلاح طلبان نهایتا یک تا دو میلیون میلیون رای ثابت دارند اما همواره دنبال جلب آرای جمعیت خاموش هستند. اینها خودشان در بین مردم محبوبیت ندارند ولی متکی به منابع مالی کارگزاران سابق نظام هستند که در چهل سال گذشته در مناصب قدرت بودند و توان اقتصادی خوبی دارند.
و) مصلحت نظام و نامزد اصلح:
در انتخابات گذشته بیشترین تمرکز هسته اصلی قدرت این بوده که خالص سازی شود و حامیان جریان اصول گرایی برای حضور در مجلس و دولت انتخاب شوند. اما حالا بنظر میرسد حاکمیت با یک دست شدن قوای سه گانه راضی نیست چون با خالص سازی هم فساد و هم کارایی کاهش پیدا کرده است. دلیل آن هم عدم استفاده از نیروهای متخصص در ادارات و مجلس و کارخانجات دولتی است. اما حالا بنظر میرسد هسته اصلی قدرت بدنبال تعادل است. کشورهای بلوک شرق هم که رابطه خوبی با رژیم دارند توصیه میکنند سختگیری مذهبی صورت نگیرد و فساد کنترل شود تا از نارضایتی مردمی کاسته شود.
در این شرایط کدام نامزد میتواند تا حدی خواستههای رژیم را تامین کند. کدام نامزد میتواند در بین کارگزاران حکومتی وفاق ایجاد کند. کدام نامزد میتواند کمی مشروعیت جهانی به نظام بدهد و در عین حال نگاه شرق را عوض نکند. کدام نامزد با کدام برنامه میخواهد نارضایتی عمومی را کاهش دهد. آقای قالیباف یا جلیلی که ذوب در ولایت هستند یا آقای زاکانی و قاضی زاده هاشمی که مدیران درجه دو هستند؟. آقای پورمحمدی وزیر اطلاعات سابق رژیم که محبوبیت مردمی حتی در هسته قدرت ندارد؟
باید واقع بین بود و بپذیریم که هیچکدام از نامزدها توان تغییر و تحول اساسی ندارند بعلاوه خواست حاکمیت هم تحول اساسی در قانون و ساختار حکومتی نیست. در چنین موقعیتی که انتظارات ناچیز است بنظر میرسد آقای پزشکیان میتواند ضمن اجرای دستورات رهبری وفاق بین کارگزاران سابق و فعلی نظام را بوجود آورد و مشکلات حکومت در حوزه مدیریت را تا حدی کاهش دهد.
اما روی هم رفته، با توجه به همه ملاحظات و مطالب تشریح شده در این یادداشت، بنظر میرسد آقای پزشکیان میتواند کاندیدای اول نظام باشد. البته تحلیلگرانی هستند که فکر میکنند آقای خامنهای از مواضع خود عقبنشینی نمیکند جام زهر سر نمیکشد و نرمش قهرمانانه هم نخواهد داشت. اما من معتقدم حتی اگر اقای پزشکیان نامزد اول نظام نباشد، حاکمیت سعی خواهد کرد یک اصولگرای میانه رو مثل قالیباف را به قدرت برساند و او مُجاب خواهد شد که روابط ایران و غرب را کمی بهبود بخشد. فراموش نکنیم که آقای خمینی گفتند " حفظ نظام جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد اهمیتش بیشتر است". یعنی اگر لازم باشد حتی اشخاص و روسای درجه یک نظام باید حذف شوند تا نظام پایدار بماند.
علی ایحال بنظر میرسد تا به امروز آقای خامنه ای برای تعیین نامزد اول نظام مردد بوده و سپاه پاسداران هم ساکت شده است. اما در هر صورت آقایان جلیلی و قالیباف هنوز هم شانس حمایت آقای خامنهای را دارند. اما پزشکیان حتی اگر حمایت نظام را داشته باشد یک مشکل اساسی دارد و آن ناچیز بودن سبد آرای کل اصلاح طلبان و اعتدال است که کمتر از دو میلیون رای هست. بفرض اینکه حتی کل آرای آذربایجان را هم برای آقای پزشکیان درنظر بگیریم، بازهم حداقل پنج میلیون رای دیگر احتیاج دارد تا برنده انتخابات شود. لذا اگر قرار باشد آقای پزشکیان برای ریاست جمهوری تعیین شود نیاز به آرای بیشتری دارد. در این صورت یا رای سپاه و بسیج باید بنام پزشکیان نوشته شود یا باید از ابزار تقلب استفاده کرد. ضمنا اگر حاکمیت ملزم به تعیین و حمایت از آقای پزشکیان نباشد، انتخاب قالیباف چاره کار است.
علی لاهیجی