"آیا کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد؟"
بهراستی در این آشفتهبازار انتخابات در این تبلیغات گسترده برای جلب مردم به پای صندوقهای رأی، آیا کسی از حال "گربههای ایرانی" خبر دارد؟ گربههای جوانی که پانزده سال قبل در فیلم آقای بهمن قبادی در سیمای نسل جدیدی ظاهر شدند که تا حدودی بازگوکننده خواست و حال روز جوانانی بود که نمیخواستند تن به معیارها و محدودههایی بدهند که حکومت جمهوری اسلامی بر جامعه تحمیل میکرد.
نرمهایی که بهطور سمبلیک از قالب موسیقی سنتی عبور میکرد و روزنه جدیدی از نگاه نسلی که وارد دنیای اینترنتی گشته بود، میگشود.
نسلی که شیوهی زندگی فراتر و آزادتر از آنچه که بر جامعه ایران تحمیل میشد را در دنیای مجازی میدید و آن شیوه و نگاه به زندگی با فاصله گرفتن از سنتها و افکار گذشته و نگاه به آینده بهکار میگرفت و پیام میداد. برای پیامش بهایی سنگین میپرداخت.
حالا پانزده سال سن از آن نسل میگذرد. نسلی که اگر آن روز بیست ساله بود حال سیوپنج ساله شده و اجباراً در چرخهی زندگی جایگاه دیگری یافته است. اما با همان نگاه که میفهمید و میداند که نوع دیگری از زندگی وجود دارد که از جامعه ایران، از نسل او بهخصوص از نسل بعد او که فرزندان آنها و یا خواهر و برادرهای کوچک آنها باشد دریغ شده. از نسلی که امروزه نسل «زِد» اطلاق میشوند. نسل زِد، نسلی که بهکل از حکومت اسلامی و معیارهای آن عبور کرده و نگاهی کاملاً متفاوت به زندگی، سبک زندگی و قوانین اجتماعی تحمیلشده بر جامعه دارد.
نسلی که برآمد دقیق نگاهش به امر زن، به امر حجاب و سبک زندگی چیزی است که در سیمای شعار "زن، زندگی، آزادی" تجلی یافت و حماسه بزرگ جنبش مهسا را رقم زد.
نسل نیکاها، حدیثها و روحیها. نسلی که برای خواستههای خود تاوان زیادی داده و میدهد.
نسلی تعیینکننده در جامعه. نسلی که ارتباط تنگاتنگ با نسل قبل خود دارد. مجموعه چهل میلیون دو نسل که با نفی جمهوری اسلامی و جواب نه به مضحکه انتخابات، به مشروعیت نطام رأی شصت میلیونی خود را بر حکومت تحمیل کرد. فشل بودن هر رئیس جمهوری که از انتخابات حکومتی بیرون بیاید پیشاپیش اعلام نمود.
نگاهی کوتاه به نحوهی برخورد چه حکومتیان، چه فعالان سیاسی به این جمعیت شصت در صدی که نه به جمهوری اسلامی گفتند؛ اصرار آنها در کشاندن بخشی از این تحریمکنندگان بهپای صندوقهای رأی، نشان میدهد که آنها هنوز هیچ شناخت دقیقی از تفکرو نقش تأثیرگذار این دو نسل بهخصوص نسل زِد در جامعه ندارند.
نگاه کنیم به فضای ایجادشده انتخاباتی توسط حکومت و نیروهای اپوزیسیون و نوع برخوردشان که هنوز منبعث از تفکری است که سالهاست بر ذهنیت آنها، (تأکید میکنم: چه حکومتی و چه اپوزیسیونی) با ویژگیهای خاص سنگینی میکند.
بازتاب تفکری که هنوز نمیتواند درک کند معنای عبور از جمهوری اسلامی برای نسل جوان ایران بهخصوص نسل زِد، بهمعنای عبور کردن بهتمامی از جمهوری اسلامی است.
یعنی تفکر و عملکردی که هیچ سنخیت و رابطهای با جمهوری اسلامی ندارد و گرفتار رأی دادن به پزشکیان یا جلیلی نیست. چرا که کلیت حکومت و رهبر نفرتانگیز آن محلی از اعراب برای آنها ندارد.
از اینروست که در هیچ کجای معادلاتی که روزانه از طرف حکومت و بخشی از اپوزیسیون بیخطر داخلی و خارجی در لباس آقای زیدآبادی، عبدی، و... برخی از اپوزیسیون خارج از کشور طرح میشود و با برجستهکردن خطر جلیلی خواهان شکستن تحریم شصت در صدی و دادن رأی به پزشکیان و نوعی آشتی با صندق رأی میگردند. این نیروی اصلی تحریمکنندگان دیده نمیشوند.
به یک دلیل ساده: چرا که هنوز درک نمیکنند که نسل جوان دیروز که در فاصله بین جوانی و میانسالی قرار دارد و نسل جدید زِد بهتمامی از حکومت اسلامی فاصله گرفتهاند. عبور کردن و فاصله گرفتنی که جای سئوال و بازگشتی ندارد، چرا که در تمامی عرصهها این امر صورت گرفته و دقیقاً مرزهایی را شکسته است که خط قرمزهای حاکمیت است که پزشکیان هم درون آن جای میگیرد.
اما برای بسیاری از اپوزیسیون داخل و خارج این گذر از جمهوری اسلامی صورت نگرفته و اگر هم ادعای گذری دارند، گذر سیاسی متزلزلی است که گاه با دست پس میزنند و گاه با پا پیش میکشند. عمدتاً اصلاحطلبان و اپوزیسیونی هستند مردد در مرزهای عافیتطلبی، که ضعفهای متزلزلبودن خود را در لباس نیکخواهی، و دیدن آنچه که گویا دیگر افراد گذرکرده از حکومت اسلامی در آئینه نمیبینند و این حضرات در خشت خام میبینند.
هشدار میدهند. هشداری که نتیجه عملی آن چیزی جز همگامی در پختن آش ناصرالدینشاهی نیست که ولیفقیه و اتاق فکر حکومت برای مردم در حال پختن است. تمامی نوچههای درباری از وزیر، وکیل زیر یک چادر که به جای ناصرالدین شاه، ولیفقیه آقای خامنهای نشسته بر صندلی قدرت ناظر بر کار پاک کردن نخود لوبیاییست که در سینیهای مقابل آنها نهاده شده است. آشی با یک وجب روغن روی آن.
چه تاریخ عجیبی دارد این سرزمین!
ابوالفضل محققی
کودتایی که هیچ بخت پیروزی نداشت، آرمان مستوفی
هذیانگویی خامنهای در فاز شکست، سیامک بهاری