احمد زیدآبادی
سایت گویانیوز ضمن بازنشر یادداشت "ای کاش روضه میخواندند!" مرحوم مدرس را به عنوان "مخالف شدید حق رأی زنان و انتخاب آنان به عنوان نمایندۀ مجلس" معرفی کرده است!
مدرس بعد از تغییر سلسلۀ پادشاهی، 7 سال زندگی بینهایت دشواری در تبعیدگاه خواف از سر گذراند. نهایتاً هم در سال 1937 توسط مأموران رضاشاه در تبعیدگاه دوم خود در کاشمر به قتل رسید.
زنان فرانسه در سال 1944 یعنی 7 سال پس از قتل مدرس حق رأی به دست آوردند. حال چطور میتوان از یک رجل دینی در این گوشه از دنیا انتظار داشت که در اوایل قرن 20 با حق رأی زنان و یا حضور آنان در مجلس موافق بوده باشد؟
حقوق زنان و کودکان به طور خاص و حقوق بشر به طور عام، امری تکاملی و تدریجی بودهاند. تا همین 160 سال پیش بردهداری در سطح جهان، امری عادی و قانونی به شمار میرفته و عموم افراد نامدار و متمول بردهدار بودهاند. در فرانسه 59 سال بعد از انقلاب کبیری که شعارش برابری، برادری، آزادی بود، بردهداری لغو شد!
اگر قرار به داوری در بارۀ نیاکان و گذشتگان بر اساس نظام ارزشی و حقوقی امروز جهان باشد، عموم آنان را میتوان "جنایتکار" به حساب آورد، همانطور که دهها یا صدها سال دیگر، ممکن است همۀ ما به دلیل نوع نظام حقوقی و ارزشی زمان خود، جنایتکار به حساب آییم!
مدرس در طول حیات سیاسی خود به شدت مورد علاقه و احترام رجال نامدار عصر مشروطیت بود. نطق مرحوم دکتر محمد مصدق در مجلس چهاردهم در سوگ او خود گواه روشنی از نوع نگاه رجال ملی و سیاسی به اوست.
به گمانم یک ذره انصاف هم چیز خیلی بدی نباشد!
:::
*خبرنامه گویا: با سپاس از آقای زیدآبادی گرامی برای روشنگری، جهت اطلاع خوانندگان منبع نوشته ما پرتال جامع علوم انسانی ایران (لینک) بود:
مرحوم مدرس در مجلس دوم (1329 ق)، به هنگام ارائه لایحه انتخابات و نفی صلاحیت زنان برای شرکت در مجلس میگوید: «از اول عمر تا حال بسیار در برّ و بحر، مهالک اتفاق افتاده بود و برای بنده، بدن بنده به لرزه نیامد و امروز بدنم به لرزه آمد.
اشکال بر کمیسیون اینکه، اولاً نباید نسوان را در منتخبین برد که از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند؛ مثل اینکه بگویند از دیوانهها نیستند، سفها نیستند. از روی برهان باید صحبت کرد و برهان این است که امروز ما هر چه تأمل میکنیم، میبینیم خداوند قابلیت دراینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند.
مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمرهاند که عقول آنها استعداد ندارد...». در نامهای جمعی از مراجع تقلید و آیات عظام در اسفند 1341 شمسی حضور زنان در مجلس مورد مخالفت شدید قرار میدهند. چنانکه در نامه حضرت امام به آقای علم در 28/7/1341، «ورود زنها به مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری، مخالف قوانین محکم اسلام» قملداد میشود.