Wednesday, Aug 21, 2024

صفحه نخست » آزادی با توهم آرمان نسبت ندارد حق طبیعی انسان است، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpgزیست اجتماعیِ فرهنگ ما سرِ سازگاری با آزادی، این حق طبیعی انسان ندارد. و ما نیز در سراسر فرهنگی هیچگاه چنین حق برخاسته از طبیعت آدمی را، برای خود قائل نبوده‌ایم. فرهنگ ما، فرهنگ جمعگرا است و ما خود نیز به جمعگرایی عادت داریم. آگاهی و میل فرد شدن در ما انگیخته نشده است. درخت فرهنگ ایرانی با فقدان حق آزاد فرد، نمی‌توانسته بارور شود و میوه دهد.

آزادی آرمان نیست برخاسته از طبیعت انسان است که آرمان، ارزش انتزاعی است. آزادی در طبیعت انسان درونی است. ارزشهای انتزاعی و واقعیت طبیعت آزاد انسان از هم منفک‌اند. نیروی فکر انسان یک واقعیت است و حیات این نیرو به آزادی جان می‌بخشد. اینکه آدمی دائماً از آزادی سخن می‌گوید باز می‌گردد به "حق طبیعتی انسان" که در ناخودآگاه وی، عمل می‌کند. هرگاه این ناخودآگاه به خودآگاه مفروض گردد در این صورت زمان و فرصت خویشتن آگاه به آزادی به عنوان حق طبیعی، فرامی‌رسد. بنابراین بیداری حس هویت فردی بسته است به "خویشتن آگاه". "خویشتن آگاه" در این خصوص، یعنی آگاهی به طبیعت آزاد خویش.

در نیروی واپسگرا توام جمعگرایی مانند نیروی قبیله‌ای عشیره‌ای یا قوم دینی و بطورکلی نظام سنت‌ها، هویت فردی جایی ندارد. ما که در "نظام سنت ها" در خوابیم نمی‌توانستیم و نمی‌توانیم آزاد باشیم. در واقع این خودِ ماییم که سر آشتی با هویت فردی یا آزادی فرد، نداریم. فرهنگ نیز ساخته شده‌ی خودِ ماست و هر دو مانع اجتماعی شدن این پدیده انسانی‌اند. کرختی فرهنگ ایرانی از کرختی خودِ ماست که بی تاریخی را تحمیل کرده است. "بی تاریخی" یعنی پدیداری پدیده‌ها در تکرار بی حاصل.

آزادی چون آرمان تلقی گردد هر گروه آن را منحصراً از آنِ خود کرده و صاحبش می‌شود. هم حکومت اسلامی/آرمانی ما ادعای حداعلای آزادی می‌کند و هم اصلاح طلبی‌اش و هم بخشاً اپوزیسیون. آزادی وقتی در دست انداز آرمانگرایی افتد ایدئولوژیکی یا فرقه‌ای می‌شود و فرد آدمی از حق طبیعی‌اش محروم می‌ماند. در وضعیتی، وقتی ما خود سرکوبگران حق طبیعی خود باشیم، بدیهی است که حکومت برآمده از این "وضعیت" نیز، سرکوبگر باشد.

آرمان، واقعیت محسوس نیست، حقیقت است که در توهم سیر می‌کند. ما فقط می‌توانیم با حواس پنجگانه یا یکی از آنها، به محسوسات پی ببریم. آرمان چون توهم است و واقعیت عینی ندارد از محسوسات خارج است. و چیزی که از طریق حواس پنجگانه حس نشود، برای ذهن تداعی نیستی هست. "نیست" نمی‌تواند کمک باشد برای آگاهی و اراده‌ی آزاد زیستن.

انسان به پشتوانه طبیعت آزاد خود، حق آزاد زیستن دارد. حق"ی که به شأن زندگی‌اش اعتبار می‌بخشد و باید از دستبرد غیر، محافظت گردد. حکومت‌های واپسگرا و بطورکلی واپسگرایی، اعتبار و تحقق چنین "حق"ی را منکر‌اند. از اینرو این "حق" را، نه حق طبیعی انسان که آرمان گروه یا فرقه جلوه می‌دهند و با این توجیه، آن را سر می‌کوبند.

نیکروز اعظمی
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy