البته وقتی گل پسر جناب پزشکیان فرمودند که:
«در یک ماهی که با نویسندگان و روشنفکران همنشین بودم، دیدم که همه اهل قلیان و دود ند. افیونی که هر روز از جانشان میکاهد...».
من این فرمایشات را به خودهامان و روشنفکران واقعی نگرفتم چون قطعا کسانی که ایشان در «یک ماه دوران انتخابات پدر شان» با آن ها «همنشین» بوده اند، یک عده مافنگی حکومتی بوده اند که البته چون عرق سگی حرام است آن را نمی خورند ولی بساط دود و دم و تریاک شان برای تولید فرآورده های تخماتیک مذهبی همیشه برقرار است و چیزی که این آقا کوچولو دیده است احتمالا واقعیت داشته، ولی....
ولی.... یا به قول شاعر عزیزمان هادی خرسندی آمّا.... بر اساس خوانده ها و شنیده ها، این «عزیزان» کارهای ناجور دیگری هم می کنند که این روزها به «باجناق بازی» مشهور است.
من به ایشان که پسر بچه ی دست و رو شسته و مثبتی هستند توصیه می کنم با این افراد همنشین نشوند چون خطر است دیگر، یکهو دیدی اتفاقی افتاد که نباید می افتاد و بچه غیر از در دام اعتیاد افتادن مشکلات دیگری هم برایش پیش آمد.
باز امّا....
اما اگر این جوان نابغه که نبوغ اش احتمالا در حد نبوغ پوری فش فشو فرزند دلبند دایی جان سرهنگ می باشد برود به کار و زندگی خودش بپردازد و در کارهای باباجان دکترش دخالت نکند، راه رستگاری و فلاح بر او گشوده خواهد ماند و مورد آزار و اذیت لفظی و تیکه پرانی امثال ما قرار نخواهد گرفت و شاید در آینده بتواند خانه زندگی مفصلی برای خودش در کانادا درست کند و اگر وارد معقولات نشود در آرامش و ثروت عمر خود را بگذراند.
آفرین پسر جان، آفرین!
نقشه بزرگ تهران برای قتل یک هدف تحت حفاظت در مریلند
لحظه وحشتناک سقوط آکروباتباز حین اجرای سیرک