جنگ ایران و عراق دارد کم کم تبدیل به داستان می شود و فاجعه انگیز تر این که کشته شدگان و مجروحان و آسیب دیدگان مستقیم و غیر مستقیم این مصیبت که خمینی ابله و نظام نکبت اسلامی باعث و بانی آن بودند تبدیل به عدد و رقم و آمار می شوند یعنی مثل کشته شدگان جنگ های قدیمی که مستندهایش را در تلویزیون می بینیم، هیچ احساسی را بر نمی انگیزند.
اگر امریکایی ها با تدارک قبرهای آبرومند و زیبا و نیز با ساختن فیلم های قهرمانی که افراد درگیر در جنگ دوم یا حتی جنگ ویتنام و غیره را نشان می دهد بزرگ می دارند، اسلامیون کشور ما تابوت باقی مانده ی اجساد یافته شده ی ماها را با وانت بار این طرف و آن طرف می برند که تازه این در مقابل بی حرمتی به کسانی که در راه حفظ ایران از شر و تعرض هم خمینی هم صدام جان دادند چیزی نیست.
چندی پیش یکی از فرماندهان تانک ما که نام اش «ملک محمد قنبرپور» بود و انسان شجاع و جنگجوی دلاور و نمونه ای بود و یکی از بهترین تانکیست های کشورمان بود و تعداد زیادی تانک عراقی و صدامیان را به درک واصل کرده بود، سرطان تمام وجودش را خورد و در تنهایی و بی کسی و بی اعتنایی حکومتی ها درگذشت. یکی داستان است پر آب چشم که فعلا به آن نمی پردازم.
حالا مرد یکپای حکومت، سعید جلیلی که قرار بود رییس جمهور شود و شاید در انتخابات های بعدی همین طور هم بشود، پرچم الله اکبر صدام و عراق را به گردن انداخته و به قول خودشان چون کلب و سگ امام حسین هستند واق واق کنان و زوزه کشان روانه ی کربلا شده تا ایام اربعین را در آن جا باشد.
وقتی چنین کسی پرچم دشمن همیشگی و خونی ما را به گردن می اندازد، باید بداند که ما اگر عمرمان به دنیا باشد و فرو ریختن حکومت نکبت را ببینیم، گردن مزین به پرچم عراق او را سالم نمی گذاریم و این کمترین کاری ست که در برابر ایرانی های ایران فروش می توانیم انجام دهیم.
عکس سمت راست: همسنگر ما، قهرمان ملی، ملک محمد قنبرپور که سرطان بعد از جنگ جسم و جان اش را خورد و در تنهایی و بی اعتنایی مسوولان درگذشت.
پایان مسعود