ابراهیم نبوی - زیتون
پزشکیان! چه باید گفت؟ چه باید کرد؟
یک، رئیس جمهور باید چه بکند؟
خدایش بیامرزاد آقای موسوی اردبیلی زمانی رئیس قوه قضائیه کشور بود و مثل اکثر روسای قوا یکی در میان امام جمعه تهران هم بود. نکته جالب این بود که در اکثر روزهایی که آقای موسوی اردبیلی نماز جمعه میخواند باران میآمد. در واقع بقیه ائمه جمعه روزهای بارانی برای نماز نمیرفتند و آقای موسوی اردبیلی را میفرستادند. در یکی از روزهایی که هم باران میآمد و هم آقای موسوی اردبیلی امام جمعه تهران بود، ایشان با حالتی ناراحت و غمگین گفت: «من نمیدانم این مشکلات قوه قضائیه را باید به چه کسی گفت؟» البته آن موقع کسی به ایشان نگفت که مرد حسابی! شما خودت رئیس قوه قضائیه هستی، شما نباید مشکل قوه قضائیه را به کسی بگویی، این بقیه هستند که مشکل قوه قضائیه را باید به شما بگویند. بقول عمران صلاحی حالا حکایت ماست. این آقای پزشکیان بعضی اوقات یادش میرود که رئیس جمهور شده و دائم مثل رهبران اپوزیسیون یا نویسندگان منتقد دولت در مورد مشکلات دولت حرف میزند. در واقع ساختمان جملههای ایشان گاهی غلط است. مثلا ایشان میگوید: «خودمان را باید اصلاح کنیم.» ایشان باید بگوید: «ما خودمان را اصلاح میکنیم.» یا باید به وزیر نفت دستور بدهد که خودش را اصلاح کند. یا ایشان در موضع اپوزیسیون میگوید: «نیروی انتظامی نوجوانان و دختران ما را هدایت نمیکند، تخریب میکند.» این جمله برای رئیس جمهور غلط است. ایشان باید نامه بنویسد به وزیر کشور و دستور بدهد که نیروی انتظامی به جای تخریب نوجوانان و دختران کشور باید آنها را هدایت کند.» اگر این روند ادامه پیدا کند من با جدیت با نیروی انتظامی برخورد میکنم. یا ایشان گفته است: «نخبگان را فراری ندهیم، چرا که کشور را آدمها میسازند نه کارخانهها». ایشان باید به کلیه وزرا دستور بدهند که «وزارتخانهها موظفند که جلوی فرار نخبگان را از طریق اجرای بخشنامه و دستورات زیر بگیرند.» یا ایشان گفته است: «انتخاب مدیران باید بر اساس عدالت باشد نه جناح و دسته». این جمله غلط است. رئیس جمهور باید بگوید: «ما و وزرا برای انتخاب مدیران فقط عدالت را در نظر میگیریم نه وابستگی سیاسی آنها را.» یا این یکی جمله هم غلط است: «باید کابینهای شکل دهیم که افراد با تجربه، با علم و صادق در آن باشند.» ایشان باید بدون شعار دادن کابینهای را شکل دهد که در آن افراد با تجربه، با علم و صادق باشند. لازم هم نیست که در مورد کاری که باید بکند، سخنرانی بکند. یا این جمله غلط است: «نباید برای افراد پروندهسازی کرد.» اصولا باید برای جملات منتقد دولت یا رهبر اپوزیسیون است. ایشان باید به وزیر علوم یا ارشاد دستور بدهد: «وزیر محترم علوم! از هر گونه پروندهسازی برای دانشجویان و اساتید خودداری شود.» یا برای وزیر فرهنگ و ارشاد دستور بدهد: «وزیر محترم فرهنگ و ارشاد! لطفا از هر نوع پرونده سازی برای نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران خودداری شود.» البته همین هفته آقای پزشکیان گفت: «من اهل شعار دادن نیستم.» بعد خودش شعار داد: «آموزشها بی کیفیت است.» البته آقای کرباسچی همین حرفهای مرا خیلی شیک و خلاصه و محترمانه گفت: «آقای پزشکیان! دستور صادر کنید، سخنرانی کافی نیست.» البته در مملکت ما که سخنرانی یکی از موضوعات مورد علاقه مردم است، خیلی سخت است که آدم بخش سخنرانی مغزش را متوقف کند و به جای آن دستور بدهد، ولی به هر حال این کار باید انجام شود.
در هفته گذشته پزشکیان در ارتباط با وزارت علوم خواستار بازنگری استادان و بازگرداندن دانشجویان اخراجی شد. به گمانم کمی ملایم است. ایشان باید نامهای برای وزیر علوم بنویسد و دستور بدهد که «بر اساس این دستور تا روز فلان و ماه فلان اساتیدی و دانشجویانی که در سه سال( یا بیشتر) اخراج شده است به کار یا تحصیل باز گردانید و نتیجه را در اسرع وقت به من اطلاع دهید. ضمنا فهرست کلیه اساتید و دانشجویانی که در چهار سال گذشته اخراج شدهاند تا هفته آینده روز شنبه صبح برای من ارسال کنید.»
دو، چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟
پس از رای اعتماد مجلس به کلیه وزرای کابینه، آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان و مدعی العموم خدا روی زمین به آقای پزشکیان در مورد گفتههای وی درباره نظرات رهبر در مورد کابینه تذکرات جدی داد و شوخی شوخی قصد داشت برود پاستور و پزشکیان را شدیدا مضروب و مجروح نماید. البته قبل از این اتفاق، آقای پزشکیان و وزرای کابینه به انضمام آقای ظریف که از دولت رفته بود و خیلی کار خوبی کرد برگشت، رفتند به ملاقات رهبر و رهبر نظام اعلام کرد که رئیس جمهور در انتخاب وزرا با من مشورت کرد. البته شریعتمداری اینقدر پررو هست که با این حرفها رویش کم نمیشود.
فعلا اوضاع دولت بد نیست. خوشبختانه با انتخاب وزرای راه و شهرسازی، سخنگوی دولت، رئیس سازمان محیط زیست و مشاور زنان رئیس جمهور که هر چهار نفر از بانوان تحصیلکرده و معتبر کشور هستند، چشممان به یک دولت نسبتا معقول روشن شد. امیدوارم سهم بانوان کم کم به تعداد کافی برسد و کابینه دیگر سبیل اندر سبیل نباشد. جواد ظریف هم که مثل اینکه بر سر کابینه کمی دلخوری داشت و از دولت رفته بود، بازگشت و در کنار هیات دولت پزشکیان قرار گرفت. اولین دستور نسبتا مستقیم رئیس جمهور برای بازگرداندن اساتید و دانشجویان اخراجی به وزارت علوم داده شد. دستش درد نکند. به گمان من چهار پنج اقدام ضروری است که فعلا که تنور سیاست مملکت و دولت وفاق داغ است باید توسط رئیس جمهور با جدیّت اقدام و اجرا شود.
۱) رفع فیلترینگ از اینترنت کشور به شکل گسترده شامل همه رسانههای اجتماعی از جمله یوتیوب و شبکه ایکس(توئیتر سابق) و فیسبوک و سایر پلتفرمها که همین اتفاق کمک بزرگی به کسب و کارهای کوچک کشور خواهد بود. و جلوی این روند مزخرف فیلتر کردن و فیلتر شکن فروختن را میگیرد.
۲) احیای برجام برای رفع تحریمها به صورت جدی و با این فرض که براساس واقعیات موجود تقریبا احتمال روی کار آمدن ترامپ از میان رفته است.
۳) حذف رابطه حجاب و پلیس، توقف پروژه طرح نور و اعلام رسمی حذف حجاب اجباری از طریق جمع آوری نظرات مراجع و مجتهدینی که با حجاب اجباری مخالفند.
۴) پذیرش تمام و کمال « اف.ای.تی.اف.» برای باز کردن درهای اقتصاد جهانی به روی اقتصاد ایران.
۵) توقف جریان اخراج اساتید و دانشجویان و عطف به ما سبق شدن آن برای بازگرداندن اساتید و دانشجویان اخراجی به دانشگاهها.
۶) پایان دادن به حصر آقایان کروبی و همسر ایشان و میرحسین موسوی و بانو زهرا رهنورد.
۷) آغاز جدی پروژه بازگشت نخبگان و دگراندیشان ایرانی که تمایل به بازگشت به کشور دارند( چه برای سفر کردن به ایران و چه برای بازگشت کامل به کشور.)
۸) تجدید نظر در قواعد مربوط به چاپ و نشر از جمله ممنوعیت چاپ کتاب براساس نام و شخصیت نویسنده.
به گمانم این اقدامات هم شدنی است و هم ضروری. دولت با اجرای این امور میتواند جریان امید را به کشور بازگرداند و موانع مهمی که در راه توسعه کشور وجود دارد، کمرنگ کرده و محدود کند.
سه، مدیر عامل تلگرام دستگیر و آزاد شد
کلا ما ایرانیها یک جوری هستیم که به هر چیزی علاقه داریم آن چیز یا غیرقانونی است یا غیرمنطقی. مثلا همین داستان بلاتکلیف بودن کپیرایت در ایران. یعنی باید اذعان کرد که بخش بزرگی از پیشرفت هنرها در ایران بخاطر عدم رعایت قانون کپی رایت در کشور ماست. این بنده کمترین( یا شاید زیادترین) در تعداد زیادی از کشورها دنبال خرید دی.وی.دی.های فیلمهای اینگمار برگمن و رینر وارنر فسبیندر بودم. فکر کنید من به مدرسه برگمن در استکهلم رفتم و فقط تعداد محدودی از آثار برگمن را در آنجا پیدا کردم، یا در آلمان پیدا کردن آثار فسبیندر به سختی ممکن است. در حالی که زمانی که در ایران بودم کلکسیون کامل آثار برگمن، آنتونیونی، ویسکونتی، فسبیندر و بقیه را داشتم.
حکایت پلتفرم تلگرام هم همین است. یک رسانه مجازی که ما ایرانیان مهمترین مصرف کننده آن هستیم. فکر کنم ایران همانند روسیه جزو معدود کشورهایی باشد که خیلی راحت بتوانیم وارد دارک نت بشویم. در واقع ما علاقه عجیبی به چیزهای غیرقانونی داریم و اصولا وقتی حرف از قانون میشود کهیر میزنیم.( کهیر یک نوع جوش یا دمل یا برجستگی روی پوست که در صورت حساسیت زیاد آدم دچارش میشود) در هر حال در هفته گذشته آقای پاول دوروف جوان ۳۹ ساله که مالک و صاحب پلتفرم تلگرام است، وقتی با هواپیمای شخصی خودش از جمهوری آذربایجان به پاریس رفت، در پایتخت فرانسه دستگیر و بازداشت شد.
پاول دوروف روسی الاصل است و پلتفرم تلگرام را که ایرانیان بسیار از آن استفاده میکنند ایجاد کرده و با برادرش و تعدادی از همکارانش آن را اداره میکند. پاول دوروف در حال حاضر ۳۹ ساله است و از جوانترین شخصیتهای کارآفرین در رسانههای اجتماعی است. وی شهروندی روسیه، امارات، فرانسه و جزیره سنت کیتس و نویس که جزیرهای است در دریای کارائیب دارد. پاول دورف بر خلاف پلتفرم تلگرامش که در آن خیلی چیزها که همه جا ممنوع است، در آن رسانه آزاد است، خودش خیلی موجود پاستوریزهای است.
او از اوایل دهه ۲۰۰۰ از مصرف کافئین، گوشت، مواد مخدر، الکل و فست فود خودداری کرده و معلوم نیست برای چی زندگی میکند. و اصولا چطور میشود بدون این چیزها زندگی کرد. لابد سینما هم نمیرود، وقتی هم که با خانمها حرف میزند به جای نگاه کردن به چشم مخاطبش به موکت یا فرش یا پارکت کف اتاق نگاه میکند و اگر دختر بود موقع حرف زدن با برادران یک سنگ هم توی لپش میگذاشت. یعنی من کشته اخلاق اسلامی این پاول دوروف شدم. این آدم فقط لازم است شش ماه به ایران بیاید و در مملکت امام زمان زندگی کند تا بعد از شش ماه هم سنتی و هم صنعتی مصرف کند و به جای تکیلا و ودکا و ویسکی عرق سگی ناب مجیدیه را خالی خالی بالا برود. در هفته گذشته وقتی پاول دوروف وارد فرانسه شد توسط پلیس این کشور به اتهامهمدستی در جرم و قصور در استفاده از تلگرام برای جرایمی مانند قاچاق مواد مخدر، بهرهکشی جنسی از کودکان و کلاهبرداری متهم است. در واقع اتهامات او شبیه اتهامات اغلب روسهایی است که در روسیه یا بیرون آن زندگی میکنند. پاول دوروف بعد از سه چهار روز آزاد شد.
یعنی واقعا این بچه نیاز به کمی راهنمایی و هدایت دارد تا از این منجلاب زندگی اورگانیک نجات پیدا کند. من مطمئنم از صبح تا شب دنبال خوردن چای سبز و آب ساقه کرفس و زنجبیل و از این چیزهایی است که عمر آدم میشود ۱۱۰ سال بعد وقتی ۸۰ سالش میشود دنبال راهی برای خودکشی میگردد. عزیزان هموطن اصلا نگران نباشند، مشکلی برای تلگرام پیش نیامده و پیش نخواهد آمد. ظاهرا شنیدم یکی از شاکیهای اصلیاش اسرائیلیها بودند.
چهار، اسلام ناب محمدی و فحش آبدار
من نمیفهمم چرا وقتی افرادی که عمیقا به اسلام و ولایت اعتقاد دارند، وقتی میخواهد حرف بزنند این همه فحش میدهند؟ یعنی باور کنید رکیکترین فحشهایی که در فیسبوک و اینستاگرام خواندم مربوط به اکانتهایی بود مثل زینب کبری سلام الله علیها، یا ابوالفضل علمدار، یعنی برای درک بیشتر سری به برادر حسن عباسی و رائفی پور بزنید تا عمیقا فهم کنید که چه میگویم.
در همین راستا استاد حجتالاسلام یا آیتالله یا هر کوفت دیگری( وقتی میخواهد فحش رکیک بدهد دیگر درجه و تحصیلات فقهیاش چه فرقی میکند در چه حدی باشد). در هرحال حجتالاسلام فیاضی نماینده خراسان شمالی در مجلس خبرگان و از نورچشمیهای مصباح یزدی و غیره، در یک جلسه تدریس گفت: «شریعتی لعنتالله علیه کافر است.» وی در مورد آیتالله خاتمی گفت: «خاتمی اصلا شیعه نیست» و همچنین در مورد مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی گفت: «هاشمی ملعون بود.» یعنی لامروتها یک جوری حرف میزنند که آدم دقیقا میفهمد که حداقل این آدم سی سال توی حوزه درس خوانده و خاک حوزه ریخته شده بر سرش. فعلا یکی دو نفر از جمله آقای سلیمی نمین به ایشان اعتراض کرد.
البته همزمان با این اتفاق یک مناظره میان آقای علی( اردشیر) انصاری رئیس دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی و تقی آزاد ارمکی جامعهشناس در مورد جنبش«زن، زندگی، آزادی» در سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت. اتفاقا اظهارات تقی آزاد ارمکی واقعا قابل توجه و درست بود، اما آقای علی انتظاری نه گذاشت و نه برداشت و در ماجرای کشته شدن مهسا امینی با عبارت «نفله شدن یک دختر کرد سنی» از او یاد کرد. استفاده کردن واژهی «نفله شدن» که بیانی موهن برای کشته شدن است، و تعریف مهسا امینی با دو ویژگی «کرد» و «سنی» بودن نهایت بیادبی و بیشعوری گوینده را میرساند. و البته که ایشان از حرفی که زده بود عذرخواهی کرد و همان روز هم از شغل خود در دانشگاه علامه طباطبایی برکنار شد، ولی به هر حال این گفتار عمق فاجعه نوعی باور و نگاه را در میان گروههای خشونت طلب اصولگرای کشور میرساند. البته روزنامه کیهان علاوه بر دفاع از انتظاری نوشت که باید به جای انتظاری طرف دیگر مناظره یعنی تقی آزاد ارمکی که به حضور زیاده از حد روحانیت در کلیه امور مملکت اعتراض کرده بود، محکوم میشد. البته طبیعی است که شاهد روباه همان محل مذکور است و اصلا عجیب نیست این خزعبلات کیهان در این مورد.
پنج، رئیسی با شهادت خودش به ایران خدمت کرد
خیلی از آدمها نمیتوانند درک کنند که رئیسی واقعا چه خدمات بزرگی به ایران کرد. بقول دکتر علی شریعتی: «خدایا؛ به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.» یعنی واقعا زندگی و مرگ رئیسی بیان این جمله شریعتی بود، یک زندگی بیثمر و یک مرگ با شکوه. بیخود نبود که خامنهای گفته بود: «مرگ رئیسی از خدمات او هم بیشتر به ایران خدمت کرد.» البته خود پدرزن ایشان یعنی آقای علم الهدی هم گفت که «دستآوردهای شهادت رئیسی برای اسلام از خدمات و مجاهدتهای او موثرتر و مفیدتر بود.» واقعا هم همینطور بود. الآن که در ایران فضای امید و کار و پیشرفت زنده شده همه بخاطر مرگ به موقع رئیسی بود.
البته در این میان هیچ کس که از شهید رئیسی تعریف و تمجید نمیکند، مانده است یکی همسرش و یکی هم پدرزنش. علم الهدی گفته: «شهید رئیسی یک الگوی مدیریت کامل برای نظام بود.» البته شنیدن این حرف از علمالهدی اصلا عجیب نیست، اگر واقعا این بنده خدا میفهمید که کلا مدیریت یعنی چه، چنین حرفی نمیزد، ولی حالا که اصلا متوجه موضوع نیست. علم الهدی گفت: «در تشییع شهید رئیسی یک رفراندوم بزرگ انجام شد.» و این حرف واقعا درست است. یک رفراندوم بزرگ اتفاق افتاد و مردم به گروهی که مورد توجه رهبر بودند پاسخ منفی دادند. در این میان جمیله خانم علمالهدی که پس از مرگ شوهرش شروع به روشن کردن زوایای پنهان رئیسی کرده است، در ملاقات با اساتید بسیجی گفت: «اساتید بسیجی جامع الاطراف بودن شهید رئیسی را تبیین کنند.» اساتید بسیجی هم دوست دارند جامعالاطراف بودن طرف را تبیین کنند، اما کار سختی است، مثل این است که شما بخواهید هنرهای علم الهدی را برای هنرمندان شرح بدهید. البته جامع الاطراف بودن یعنی طرف راست، طرف چپ، بالا و پایین و عقب و جلوی طرف را درست تبیین کنید. مثلا فرض کنید کسی به شما بگوید قرار است وقتی کیم کارداشیان وسط دو تا خواهرهایش ایستاده، جامع الاطراف بودنش را تبیین کنید. در مورد جلو و عقب که نیازی به تبیین ندارد، آن را که عیان است چه حاجت به تبیین و بیان است، بالا و پاییناش هم تا حدی قابل تبیین است، ممکن است تبیین بالا کمی سخت باشد، ولی در مورد پایین دشواری وجود ندارد. و سمت راست و چپ هم اگر یک طرف کلوئه باشد و طرف دیگر کورتنی واقعا ما با یک کیم کارداشیان جامع الاطراف طرف هستیم. حالا همین کار را با شهید رئیسی بکنید، عمرا اگر بتوانید. جمیله خانم برای توصیف سجایای همسر مرحومش گفته است: «جایگاه تازه ایران در منطقه و جهان یکی از یادگارهای شهید رئیسی است.» یعنی آدم باید چه بگوید؟ کدام جایگاه تازه؟ احتمالا جمیله خانم یاد روزی افتاده که پوتین با رئیسی ملاقات کرد و پوتین جایگاه تازه رئیسی را وسط برف و باران نشان داد.
و البته جملات قصار در مورد آن زبان بسته گفته میشود، این نوع شعر هم که سرودنش مالیات ندارد، مثلا استاندار کردستان گفت: «شهید رئیسی در کمتر از سه سال نزدیک به چهل سال کار کرد.» یعنی اگر فرض کنید چهل سال اول جمهوری اسلامی حکومت چه فجایعی بر سر کشور آورد، این سه سال به اندازه تمام آن چهل سال مملکت به فنا رفت. اما بیایید قبول کنیم که به گفته شریعتی: «خدایا تو به من زندگی کردن را بیاموز، من خودم مردن را خواهم آموخت.» واقعا که آن روز، آن غروب، آن هلیکوپتر، آن لحظه تاریخی، واقعا اگر کوه را جلوی هلیکوپتر نگذاشته بودند و امروز رئیسی همچنان رئیس جمهور بود، چه فاجعهای بود. واقعا من حاضرم خدا او را بیامرزد، به شرط اینکه حتما قول بدهد به شهادت برسد.
شش، آمریکا، اسرائیل، و جاسوسان
این آقای شمخانی زمانی که وزیر دفاع بود دو تا معاون مهم و اصلی داشت، یکی اکبری بود و دیگری عسگری، یکیشان به حول و قوه الهی اطلاعات عماد مغنیه را داد به اسرائیل و خودش رفت توی غبارها گم شد. اکبری هم که برای انگلیس جاسوسی میکرد، او هم بعد از اینکه برای بازگشتش تله گذاشته شد، به ایران برگشت و به عنوان جاسوس اعدام شد. فکر کنید یک زمانی ما روزنامه نگار بودیم و به ما تهمت جاسوسی میزدند، میگفتیم عزیز دل برادر، من را به مراکز طبقه بندی شده که هیچ، به داخل ساختمان وزارت خارجه هم راه نمیدهند، من چه اطلاعاتی دارم که به عنوان جاسوس به اسرائیل یا انگلیس یا آمریکا بدهد. یعنی نه که از این کار بدم بیاید، به هر حال از بیکاری بهتر است، هم آینده دارد، هم درآمدش خوب است و هم زحمت زیادی نباید برایش بکشی. مثل کولبری نیست که یک یخچال بگذاری روی کولت و آخرش هم دوزار و ده شاهی پول گیرت نیاید. دو تا کاعذ را از توی میز فلانی برمیداری، میدهی به انگلیس، یا آمریکا، معمولا هم موقع جاسوسی قرار و مدار را توی کافه میگذارند، به آدم کاپوچینو با کیک میدهند، دور همی خوش میگذرد. البته ما وقتی عقلمان کار میکرد اینقدر کم عقل بودیم که اگر یک جاسوس میدیدیم دو هزار تا فحش آب کشیده و آب نکشیده نثارش میکردیم، اگر هم جاسوس پیدا نمیکردیم از دیوار سفارت بالا میرفتیم و به مسئول آبدارخانه سفارت آمریکا هم میگفتیم جاسوس. وقتی هم که سن و سالی ازمان گذشت دیگر کسی ما را آدم حساب نمیکرد که به ما اطلاعات بدهد.
حالا همه این مزخرفات را ردیف کردم که بگویم آقای مجتبی امانی سفیر ایران در لبنان بعد از لو دادن عملیات حزب الله به اسرائیل از لبنان به اسرائیل فرار کرد. یعنی همه این چیزها در همین دو سه روز رخ داد. واقعا عکس و قیافه مجتبی امانی را نگاه کنید شبیه همه اعضای کابینه شهید رئیسی است، فقط این یکی رفته بود لبنان. به نظرم اگر همینطور تصادفی برویم توی فرماندهی سپاه پاسداران و ده تا از صد تا فرماندهان را دستگیر کنیم و شکنجه کنیم، یا حتی شکنجه هم نکنیم بقول عزیزان نیروی انتظامی بازجویی فنی کنیم، حداقل سه چهار تا جاسوس توپ از آنها در میآید. این خط این نشان. بروید امتحان کنید اگر غلط گفته بودم من مدیون شما.
حالا از این داستان جاسوسی گذشته اوضاع دنیا انگار دارد کمی به سوی بهبود میرود، گفته بودم که کامالا هریس تا دو سه ماه قبل از انتخابات فاصلهاش با ترامپ حداقل به پنج درصد میرسد. همین امروز براساس نظرسنجی منتشره در نشریه د هیل، اختلاف این دو تا بیش از ۴.۵ درصد بود. ضمنا در ایالات منطقه نبرد و تنش که رای نامعلوم دارند، از هفت ایالت در پنج مورد کامالا هریس جلوتر از ترامپ است. البته ترامپ به تنهایی هفته قبل یک جمله قصار از خودش صادر کرد و گفت: « خدا مرا برای نجات جهان حفظ کرد.» یعنی واقعا مشنگ با استاندارد ایزو ۹۰ هزار که میگویند همین است.
جدا از این ماجرا همه مسئولان مملکت و فرماندهان سپاه ما ول کردهاند، ولی آن خرسی که توی رودخانه نزدیک آبشار بود ول نمیکند. تمام مسئولان مملکت ساکت شدند، این آمریکاییها هی زرپ و زرپ اخبار حمله احتمالی ایران به اسرائیل را اعلام میکنند. جان کربی از مقامات سابق پنتاگون و مقامات فعلی وزارت خارجه آمریکا گفت: « ایران آماده حمله به اسرائیل میشود.» یعنی چطوری باید به این آقای کربی بگوئیم که بیخیال بشود. یعنی حتی حسین شریعتمداری و فرماندهان سپاه قدس و سپاه پاسداران هم ول کردند، این آمریکاییها ول نمیکنند.
البته اینطور نیست که سپاه کلا هیچ فعالیت نظامی نکرده باشد، به گفته مقامات سپاه پاسداران در اصفهان، در اثر نشت گاز در یکی از مراکز سپاه پاسداران یک نفر کشته و ده نفر مجروح شدند. البته برخی منابع اعلام کردند که ممکن است دو نفر در این عملیات کشته شده باشند. یعنی اگر سپاه پاسداران را بگذاری به حال خودش و هیچ دشمنی در هیچ خاورمیانهای به ایران و سپاه حمله نکند، خود عزیزان سپاه در اثر بد روشن کردن چراغ گاز، انفجار پریموس، آتش زدن هیزم سالی سه چهار هزار شهید میدهند، یعنی تعداد شهدای گاز در سپاه از کل شهدای حماس در غزه دارد بیشتر میشود. بعد از نام گرفتن کشتگان هلیکوپتر رئیس جمهور سابق که عنوان «شهدای خدمت» گرفتند، شهدای اصفهان با عنوان شهدای « نشت گاز» نام گرفتند. در کنار این اقدامات جمهوری اسلامی حضور پیروز و موفق خودش را با ارسال ۲۱ میلیون زائر کربلا در راهپیمایی اربعین انجام داد.
جشن "بنفش بپوش" سفارت استرالیا در تهران دردسرساز شد
رکورد قیمت مسکن در تهران جابهجا شد