امیر طاهری - ایندیپندنت فارسی
یک ضربالمثل لری میگوید: «اگر میخواهی بدانی خان چند چنده، ببین مهمانش چه کسانیاند!» این ضربالمثل را برای ارزیابی نظامهای سیاسی کشورهای گوناگون نیز میتوان به کار برد. مثلا: در چهار دهه گذشته آقایان خمینی و خامنهای میزبان چه کسانی بودهاند؟ و پیش از جریان ۱۳۵۷، نظام شاهنشاهی ایران از چه کسانی استقبال میکرد؟
هنوز گردوخاک جریان ۵۷ فروننشسته بود که نوع مهمانان آیتالله خمینی روشن شد: یاسر عرفات یا ابوعمار جزو اولین ابوفلانها و ابوبهمانها بود که خود را به تهران رساند تا با کیف پر از پول برگردد. ابوعمار، مردی که با تجارت خون فلسطینی و اسرائیلی ثروتمند شد، پس از حمله صدام حسین به ایران راهی بغداد شد، زیرا مستبد بغداد کیف پرپولتری عرضه میکرد.
جمهوری اسلامی طی سالها میزبان صدها «مسلمان مبارز» و «داوطلب شهادت» بوده است و هنوز هم هست، شارلاتانهایی که اسلامنمایی یا تأسلم را عرضه میکنند و در هتلهای پنجستاره از خطر «شهادت» میگریزند، رهبران حزبالله لبنان و ترکیه، گردانندگان جهاد اسلامی، سرکردگان حماس، انصارالله، حشدالشعبی، عصائب اهل الحق و یکدوجین دارودسته تروریستی دیگر نیز همواره مهمانان عالیقدر آیتاللهها بودهاند.
بعضی از این مهمانان میآیند، جا خوش میکنند و سالها در ایران میمانند. فارغ از اینکه عزیزترین مهمان اگر زیاد بماند، مانند نفس که عزیز است، میزبان را خفه خواهد کرد. گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان، و دستکم یکدوجین دیگر از گردانندگان طالبان، سالها در ایران مهمان بودند. جمهوری اسلامی برای نزدیک به ۲۰ سال میزبان هزاران مبارز عراقی بود که سرانجام با دخالت نظامی آمریکا توانستند در بغداد به قدرت برسند و دشمنی پنهانی خود با ملت ایران را آشکار سازند.
مقتدی صدر، رهبر صدریون عراق، سه سال در قم «مهمان» بود که طی آن، هم درس خارج خواند و هم دندانهای کرمخوردهاش را درمان کرد و هم یک زن تازه گرفت.
رهبران «تحریک جعفریه»، گروه مسلح شیعیان پاکستان، نیز جزو مهمانان عالیقدر آیتللهها بودهاند.
آیتاللهها مهماننوازی خود را به «مبارزان» منطقه محدود نکردهاند. ابراهیم الزکزاکی، فعال سیاسیــمذهبی نیجریه و خانوادهاش، سالها است که یک سوئیت هتل لاله در تهران را در اختیار دارند. زکزاکی هدایای بیشماری گرفته است: از جمله لقب «سید» به جای شیخ، پس از آنکه آیتالله نوری همدانی ناگهان کشف کرد که ملای نیجریهای در واقع نواده حضرت پیامبر (ص) است.
مهمان دیگر آیتالله لوییس فراخان، رهبر «ملت اسلام» در ایالات متحده است که بارها روی فرش قرمز در تهران راه رفته و با چمدان پر از پول همراه با قالیچههای فاخر به سرزمین «شیطان بزرگ» بازگشته است.
مهمان آیتلله لازم نیست مسلمان باشد تا با استقبال گرم روبهرو شود. انیس نقاش و ژرژ ابراهیم عبدالله، دو تروریست مسیحی لبنانی، جزو «مهمانان عزیز» تهران بودند. داوود محمد، فعال سیاهپوست آمریکایی و قاتل دیپلمات ایرانی در واشینگتنــ علی اکبر طباطباییــ، پس از فرار به ایران به اسلام مشرف شد و بهسرعت به جمع ثروت پرداخت. واندا سانتیاگو، یک فعال آمریکایی ضدسفیدپوستان، نیز سناریو مشابهی را اجرا کرد و در پناه اسلام، به نانونوایی رسید.
برای مهمانشدن در جمهوری اسلامی لازم نیست مسلمان باشید. کافی است که خود را ضدیهود و ضدآمریکایی جا بزنید تا آغوش گرم اسلام به رویتان باز شود. تکذیبکنندگان هولوکاست مانند دیوید ایروینگ و نیک گریفین و داریوس رایزاک و مانفرد رودر همواره روی چشم آیتلله قرار داشتهاند. در ۲۰۱۵، محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری اسلامی وقت، و مشاور نئونازی او، محمدعلی رامین، از ۱۲۰۰ تکذیبکننده «هولوکاست» از ۶۰ کشور دعوت کردند تا در نمایشگاه کارتون ضدیهود شرکت کنندــ آن هم در «موزه فلسطین» که با هزینهای هنگفت بدین منظور ساخته شد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
دختر و پسر ارنستو گوارا، تروریست آرژانتینی معروف به «چه»، نیز مهمان برجسته ملایان تهران بودهاند. آلیدا و کامیلو گوارا در سفر خود به تهران یک درگیری هم با صفار هرندی، وزیر ارشاد اسلامی، وقت داشتند. هرندی در سخنان خود در تجلیل از «چه» مدعی شد که همدست فیدل کاسترو مردی بود مومن به خدا و الهام گرفته از الگوی علی بن ابیطالب. آلیدا در حالی که خشم خود را بهسختی کنترل میکرد فریاد زد: پدر من هرگز رابطه با خدا نداشت!
بیوههای شهدای اسلام از سراسر جهان، بهویژه لبنان، نهتنها مهمان جمهوری اسلامیاند، بلکه هرجا که باشند تا آخر عمر از حقوق بازنشستگی اسلامی نیز بهره میگیرند. مگدالنا کوپ و ایزابل کوتانپیر، دو همسر سابق کارلوس «شغال»ــ تروریست ونزوئلایی، ایلیچ رامیرز سانچزــ نیز از این برنامه برخوردار شدند زیرا «شغال» در روزهای آخر خود در زندانی در فرانسه به اسلام مشرف شده بود. سه فرزند «شغال» نیز تا امروز از «بیت رهبری» در تهران حقوق میگیرند.
بسیاری از تروریستهای آمریکای لاتین از جمله ساندینیستهای نیکاراگوئه و فارک کلمبیا پس از بازنشستگی از تروریسم، وارد تجارت با جمهوری اسلامی شدهاند و ثروتهای قابلتوجهی به دست آوردهاند.
پیام آیتاللهها همواره خوشامد به تروریستها بوده است، به یک شرط: ضدیت با غرب، بهویژه آمریکا و اسرائیل. این خوشامد را در گذاشتن نام تروریستهایی مانند بابی ساندز (کاتولیک ایرلندی) تا خالد شوقی الاسلامبولی (مصری سنی) روی خیابانهای تهران میتوان دید. اکنون نیز گذاشتن نام اسماعیل هنیه، رهبر پیشین حماس، روی خیابانها و دانشگاهها در جمهوری اسلامی مطرح است.
پیش از به قدرت رسیدن آیتالله خمینی و همدستان چپگرای او، ایران از نوع دیگری از مهمانان پذیرایی میکرد.
نخستین گروه مهمانان، رهبران و شخصیتهای سیاسی کشورهای گوناگون بودند که حتی در زمان ضعف و انحطاط ایران پیش از انقلاب مشروطه، به مقام ویژه ایران بهعنوان یک ملت تمدنساز احترام میگذاشتند. اما کافی است که نگاهی به فهرست مهمانان ایران در دو دهه پایانی پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی بیفکنیم تا دریابیم که این «خان» چند چند بود. آن سالها تمامی صدراعظمهای آلمان فدرال، سه رئیسجمهوری فرانسه، دو رئیسجمهوری اتحاد شوروی، دو رئیسجمهوری خلق چین و سران و رهبران بیش از ۵۰ کشور دیگر، از ژاپن گرفته تا زئیر، مهمان ایران بودند. جشن ۲۵۰۰ ساله، سران و رهبران ۵۶ کشور را به شیراز آورد که در آن زمان بزرگترین گردهمایی بینالمللی به شمار میرفت.
دومین گروه مهمانان ایران پیش از ۵۷ را ایرانشناسان تشکیل میدادند. زنان و مردانی که زندگی خود را وقف شناختن و شناساندن فرهنگ خسروانی ایران کرده بودند: رومن گریشمن، آرتور اپهام پوپ، ریچارد فرای، آنماری شیمل، یان ریپکا، پتروشفسکی، برنارد لوییس، احمد اشرفجانف، رستم علیاف، فکرت امیروف، ابوالکلام آزاد، خوشوانت سینگ، آندره گدار، هانری کربن و ماکسیم رودنسون.
سومین گروه از مهمانان ایران در آن زمان را نویسندگان و روزنامهنگارانی تشکیل میدادند که ایران را در نقش یک ملت تمدنساز در حال تغییر و توسعه میدیدند و میخواستند آنچه را ادوارد سابلیه، نویسنده فرانسوی، «معجزه ایران» میخواند، از نزدیک ببینند. فهرست این مهمانان طولانی است. از جمله جیمز میچنر، هان سویین، سید وقارالدین، رومن گاری، چنگیز آیتماتوف، والتر لیپمن، آلفرد فرندلی، جو آلکس موریس، آندره فونتن، ویلیام ریس ماگ، جان فریمن، کینگزلی مارتین، لرد تامسون، جیمز رستون، کلر هالینگورث، کنستانتین ویرژیل گئورگیو، زاهاریا استانکو و راماناندا چاترجی.
چهارمین گروه از مهمانان را «اندیشمندان» تشکیل میدادند. ناظران صحنه بینالمللی که تغییرات در سطح جهانی را دنبال میکردند و ایران آن روز را یکی از عوامل مثبت در آن تغییرات میدیدند: کارلو اشمیت، ریمون آرون، آنری لوفور، آلوین تافلر، لی کو آن یو، کارل گونار میردال، میلتون فریدمن، جان کنت گالبرایت، فریزر ارکهارت، والت ویتمن روستو، هنری کیسینجر، اولیویه مارشال و اروینگ استون.
در سال ۱۳۵۶ کمتر از یک سال پیش از انفجار ۵۷، گروهی از «اندیشمندان» مرکب از ریمون آرون، لی کوآن یو، هنری کسینجر و ادوارد هیث با اجازه محمدرضا شاه، یک سمینار یکروزه در نوشهر برپا کردند با این عنوان: «چشمانداز جهان در سده آینده». نیازی نیست یادآور شویم که در آن «چشمانداز»، حادثه ۵۷، یعنی بیرون کشیدهشدن ایران از دنیای معاصر، پیشبینی نشده بود. ایران قرار بود بهعنوان یک کشور «استثنایی» که میتوانست هم با شرق و هم با غرب و هم با «جهان سوم» مناسبات نزدیک داشته باشد، در نقش رهبری در ساختن «جهان قرن نو» ظاهر شود.
پنجمین گروه از مهمانان ایران در آن روزها هنرمندان از بیش از ۱۰۰ کشور بودند که برای شرکت در جشنهای هنر در تهران، شیراز و تخت جمشید یا در چارچوب سینهکلوب تهران و یا سری سخنرانیها در انجمن ایران و آمریکا، شورای بریتانیا، آلیانس فرانسه، انستیتو گوته، موسسه وکس (شوروی) و «اتاق فکرها»ی مربوط به دانشگاههای ایران به این کشور میآمدند.
شاید اغراقآمیز باشد، اما میتوان ادعا کرد که در آن زمان یک ایرانی علاقهمند به گرایشهای علمی، ادبی، هنری و سیاسی جهان میتوانست بیآنکه از ایران خارج شود، از آنچه در دنیا میگذرد، باخبر گردد. به گفته مرحوم امیرعباس هویدا: «امروز دنیا به ایران میآید تا خودش را معرفی کند!»
سرانجام بزرگترین و ششمین گروه از مهمانان ایران را جهانگردان عادی از بیش از ۵۰ کشور در همه قارهها تشکیل میدادند. ایران پیش از ۵۷ با ۳۶ کشور قرارداد لغو متقابل ویزا داشت، اما کوشش ویژهای برای جلب سیاحان خارجی انجام نمیداد.
این فقدان کوشش خاص دو دلیل داشت. نخست: سازمان جلب سیاحانــ بعدا جزوی از وزارت اطلاعات و جهانگردیــ با وضع استانداردهای فوقالعاده بالا کار ساختن هتلها و مهمانسراها را در آن سطح دشوار کرده بود. از این گذشته، به محض اینکه هتلهای تازه بازسازی میشدند، اتاقهایشان را مسافران ایرانی طبقه متوسط نوپا که میخواست کشور خود را کشف کند، پر میکردند. دوم، صنعت پذیرایی در ایران پرسنل لازم را نداشت. در دوران اشتغال تقریبا کامل، یک ایرانی جویای کار همواره میتوانست دستمزد و شرایط کار بهتری را در دیگر صنایع و خدمات کشور پیدا کند.
به گفته غلامرضا کیانپور، وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی، ایران پتانسیل جذب بیش از ۶۰میلیون مهمان خارجی را داشت، اما هرگز از مرز ۱.۵ میلیون در سال فراتر نرفت. یک علت احتمالی دیگر: درآمد سرشار نفت باعث میشد که برخلاف دیگر کشورها، مثلا ترکیه یا اسپانیا، نیازمند درآمد از توریسم نباشیم.
در نتیجه تماس با جهان خارج برای ایرانیان در سطحی بالا صورت میگرفت. صرفنظر از هزاران نوجوان اروپایی و آمریکاییــ بهویژه در دورانی که هیپیگری مد بودــ خارجیانی که به ایران میآمدند، ثروتمند، علاقهمند به فرهنگ و هنر یا جوینده فرصتهای بازرگانی بودند. هزاران ایرانی که در کنفرانسهای «اندیشمندان» اروپایی، آمریکایی، روسی، آسیایی و آفریقایی شرکت میکردند، جهان بیرون را از زاویهای فراتر از برخورد با توریستهای بیگانه میدیدند. مبادله دانشجو با بیش از ۲۰ دانشگاه غربی نیز که تازه آغاز شده بود، از زاویه دیگر به این آشنایی کمک میکرد.
در فرهنگ ایرانی مهمان داشتن یکی از عوامل تشخص به شمار میرود. در دروازهدولت همسایهها همواره برای خانههایی که مهمانان بیشتری داشتند، احترام بیشتری قائل بودند. خانهای که مهمان نداشت، اندکی مشکوک به نظر میرسید. در سطح زندگی عادی البته نوع مهمان نیز مهم بود.
امروز میتوان گفت که نوع مهمان در سطح کشور نیز مهم است. در دوران پیش از ۱۳۵۷، ایران میزبان مهمانانی بود که در شکل دادن به فرهنگ و تمدن ما هم نقش داشتند. در دوران آیتاللهها، جمهوری اسلامی میزبان کسانی است که برای نابودی آن فرهنگ و تمدن میکوشند. پیش از ۱۳۵۷، هر کسی که در سطح جهانی کار فوقالعادهای کرده بود، حتما سری هم به تهران میزد. از دکتر بارتار، جراح نخستین قلب مصنوعی گرفته تا محمدعلی کلی، قهرمان بوکس، تا آرمسترانگ، نخستین انسانی که روی کره ماه راه رفت، تا برندگان جایزه نوبل مانند گونار میردال مهمان ایران بودند.
پس از ۱۳۵۷ کسانی مهمان جمهوری اسلامی بودهاند که جایی بمب گذاشتهاند، کنیسهای را آتش زدهاند، چند آمریکایی و اروپایی را گروگان گرفتهاند، از دیوار سفارتخانهای بالا رفتهاند، چند پلیس یا ژاندارم را کشتهاند، چند بانک را زدهاند، روی چند زن بیحجاب اسید پاشیدهاند و....
در نوشتن این مطلب به این فکر افتادم: اگر امروز در جمهوری اسلامی خبرنگار بودم، با کدام یک از «مهمانان عالیقدر» مصاحبه میکردم. پیش از ۵۷ آنقدر «مهمان عالیقدر» و شایسته مصاحبه داشتیم که متاسفانه نمیتوانستیم به همه برسیم. تا آخر عمر هم متاسفم که وقت نشد با میلتون فریدمن، اقتصاددان بزرگ، و فرانک کاپرا، کارگردان بزرگ سینما، مصاحبه کنم، زیرا سردبیرمان ترجیح میداد با دیوید لیلینتال، پدرسدسازی آمریکا و کیشی، ریشسفید سیاستمداران ژاپنی، مصاحبه کنم.
اما امروز مصاحبه با کی؟ سید زکزاکی؟ بیوه کارلوس «شغال»؟ دختر چهگوارا؟ بیوههای فرماندهان حزبالله لبنان یا قاچاقچیان کاپتاگون سوری و لبنانی؟
هممیهنان لر همواره ضربالمثلهای آموزنده عرضه کردهاند: برای شناخت میزبان، ببین مهمانان چه کسانیاند!