فعالیت سیاسی یا سیاست ورزی عملی آگاهانهای تلقی میشود که افراد برای تاثیر گذاری و تغییر در جامعه یا مقاومت در برابر آن تغییر در پیش میگیرند. سیاست ورزان جامعه اغلب میخواهند پدیدهای را جانشین پدیدهای دیگر کنند.
سیاست ورزی میتواند حرفهی برخی از افراد باشد چنانکه در بسیاری از موارد هست، ولی بیشتر این کار داوطلبانه و بدون مزد است. عمده مسالهای که به نظر من مطرح است مقصد و هدف از این فعالیت هاست. این تغییر اجتماعی که خواستار تغییر آن هستیم چیست و در خدمت کیست؟ فداکاریهای شخصی و جانفشانیها مورد احترامست است ولی مقدس نیست. مهمترین امر هدف از این فعالیتهاست.
نزدیک به ۵۰ سال از انقلاب ۵۷ میگذرد و کمتر کسی بیاد دارد که هدف کنشگران سیاسی آن روز ما چه بود.
کنشگران جامعه ما پس از کودتای ۲۸ مرداد اعضای سازمانهای سیاسی آزاد نبودند. بلکه روشنفکران و برخی فعالان سیاسی هوادار سازمانهای مخفی سیاسی بودند که بعضی از آنها گرایشات مسلحانه یا چریکی داشتند.
پس این یادآوری بجا خواهد بود که بگوییم قریب به اتفاق گفتمان آن روز اپوزیسیون را گفتمان چپ تشکیل میداد به نحوی که مذهبیها نیز از آن تاثیر پذیرفته بودند. ال احمد روشنفکری وازده از کمونیسم و نومید از نخبگان و جنبش آنها رو به اسلام و تطهیر فضل الله نوری آورد تا با یاری اسلام، سلطنت را براندازد. و دکتر شریعتی مارکسیسم را سرشتی اسلامی بخشید. او ابوذر غفاری را به عنوان اولین سوسیالیست اسلامی معرفی کرد. جامعه بی طبقهی اسلامی محصول تفکر او بود و به دنبالش حتا تئوری اقتصاد توحیدی به میان آمد. گروههای مجاهدین امثال فرقان و آرمان مستضعفین و دهها نظایرشان، هرکدام به نحوی از این گرایشات متاثر بودند.
به این ترتیب چرا باید آز آمدن بی دردسر خمینی به کشور و تأسیس جمهوری اسلامی تعجب کنیم؟
همهی این چالشگران سیاسی به اتفاق گروههای مختلف کمونیستی هدف مشابهی داشتند و آن رفتن شاه و برقراری حکومتی بی طبقه بود که درحکومت جمهوری اسلامی با رهبری خمینی عینیت مییافت. کمونیستها تحقق چنین سرابی را در توان باورمندان اسلامی نمیدیدند و براین عقیده بودند که دیر یا زود حکومت به دست آنها خواهد افتاد. جداشدن بخشی از مجاهدین و پیوستنشان به مارکسیسم با عنوان سازمان پیکار طلیعه این پیروزی بود.
دکتر شاپوربختیاردر همان زمان بحق جمهوری اسلامی را مجهول مطلق نامید و از دیکتاتوری نعلین سخن گفت ولی او را متهم کردند که میخواهد حکومت شاه ادامه یابد. برای جامعهای که یکباره ترکیده بود و فضای باز سیاسی پیدا کرده بود و در نبود سازمانهای سیاسی که بتوانند با هم رقابت کرده و همدیگر را نقد کنند، فعالان انقلابی آرمانهای خود را در این مجهول مطلق جستجو میکردند. خیال میکردند که جمهوری اسلامی حتما همان عدل علی است! همان اسلامی است که تحمل کندن خلخال از پای زن غیر مسلمان را نداشت! جمهوری اسلامی همان جمهوری آزادگان است که حسین گفت اگر مسلمان نیستید آزاده باشید! شاید این تصویر امروز مالیخولیایی و سوررئالیستی و غیر قابل باورباشد ولی واقعیتی است که اتفاق افتاد. انقلاب ۵۷ انقلابی واقعی با دستپخت شخص اول مملکت شاه و کارگردانی ساواک بود. فراموش نفرمایید که حجتیه و حسینیه ارشاد و سخنرانیهای دکتر شریعتی همه از حمایت ساواک برای مقابله با کمونیسم برخوردار بودند.
ما هرگز نقد کاملی از تفکر شریعتی و دیگر مذهبیها در پیش از انقلاب نداریم.
امروز اگر بخواهیم با دیدهای نقادانه به گذشته بنگریم و پند بگیریم، باید بدانیم که سیاست ورزی امروزما آینده ما و زندگی مشترک ما را میسازد.
بیشترین روایتهای موجود در رسانههای همگانی مورد حمایت بیگانگان ضمن خواستار تحریم بیشتر و مخالفت با جمهوری اسلامی، میدان را به تجزیه طلبان و قوم گرایان افراطی میدهد. هرگونه تأیید یا همراهی با این گفتار تبلیغاتی موجودیت ایران را به خطر میاندازد. هرگونه نقد سیاسی و اجتماعی باید همراه با راه حل سازنده باشد و باید مورد بررسی کامل قرار گیرد.
قدم اول ساختن گفتاری سیاسی است که هدف ما را روشن و بی ابهام به همگان عرضه بدارد و به سوی تحقق آن فرا بخواند. انقلاب قبلی، اول در اذهان فعالان سیاسی پیروز شد، سپس در صحنهی اجتماع. این را نباید فراموش کرد و تصور نمود که برای پیروزی آرمانمان کافیست به خیابان بریزیم. کارزار مقدماتی و شاید کارزار اصلی انقلاب، آنی است که در صحنهی اعتقادات سیاسی جریان دارد. پیروزی در این مساله تعیین کننده است.
از این رو امروز باید بین فعالیت سیاسی و تعهد اجتماعی نیز ارتباط برقرار کنیم. کسی نمیتواند امروز شعاری برای نابودی ایران بدهد و فردا شانه از این تعهد خالی کند. فعالیت سیاسی گرچه کاری غیر انتفاعی و داوطلبانه است ولی خالی از تعهد نیست. این است پذیرش مسئولیت سیاسی.
حسن بهگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سایت [ایران لیبرال]
*