آنچه از گردش روزگار فهمیدیم آن بود که همهی مذاهب گرچه ازخدای رحمان و رحیم و عشق خدایی و محبت سخن میگویند چون سرانجام خواستار گسترش شمار پیروان و پیروزی ایمانشان هستند سرانجام همه را به یک سو مینهند و ناچار به جنگ با دیگران میشوند؛ چنانچه امروز میبینیم بخشی از بحرانی که جمهوری اسلامی ملت ایران را در آن درگیر کرده است جنگ شیعه و سنی و جنگ با دیگر اقلیتهای مذهبی و انکار هویت و تاریخ ملی و ارجحیت هویت دینی است. در این مدت گروههای افراطی هوادار رژیم چه مسلح و چه غیر مسلح با بهانههای گوناگون عقیدتی و دینی تا حجاب با مردم به جنگ برخاستهاند. قدرت دولتی آن و همهی امکانات کشور در خدمت به ثمر رساندن اهداف جمهوری اسلامی است. کدام اسلام؟ کدام امامت؟ شیعه اثنی عشری آن هم به روایت ولایت مطلقه فقیه؟ یعنی یک چیز من درآوردی که نه سابقهی تاریخی نه ریشهای در ایران دارد.
با توجه به اینکه همین اسلام ادعایی چقدر توانسته است در ایران ۹۰ میلیونی (که همه هم مسلمان شیعه اثنی عشری نیستند) با فراری دادن بیش از ۱۰ میلیون نفر از کشور محبوبیت و مقبولیت کسب کند میتوان حدس زد که تا چه حد میتواند در جهان اسلامی سنی که بیش از یک میلیارد و هفتصد میلیون نفر جمعیت دارد زورآزمایی کند؟
بهترین فرصتهای تاریخی و بیشترین ثروت کشور صرف این هدف مبهم شده است که چیزی جز تعصب و نفرت در کشور و اسلام هراسی در خارج نتیجهای نداشته است.
هرچه فعالیت حکومت اسلامی برای تحقق امت و ضدیت با ملت شدیدتر شده است از جانب دیگر تمایل به تقویت اقوام نیز افزون یافته است زیرا امت بنا به ذات ارتجاعی خود با قوم و قبیله نزدیکی بیشتری احساس میکند و از ملت و از حقوق برابر شهروندی فاصله میگیرد. اگر جمهوری اسلامی در عمر ۴۶ سالهاش یک کار تخریبی کامل کرده باشد همان محلی کردن و بومی کردن بوده تا این اهالی این شهر نسبت به شهر دیگر احساس بیگانگی کنند. تکلیف کشور دیگر معلوم است و نیازی به گفتن ندارد.
موافقت حکومت با اصلاح طلبان بر سر کار آوردن پزشکیان گذشته از مصلحت اوضاع سیاست خارجی و انتخابات آمریکا جلب حمایت اقوام بوده است. نتیجه آن فرو رفتن در باتلاق فرقهای و جنگهای زرگری اقوام است و از جانب دیگر سوء استفاده همسایگان طماع از مساله قومی است که با وقاحت تمام از خواستهای جدایی حمایت میکنند.
شک نیست که اصلاحات قانونی برای حمایت از حقوق اقلیتها که در یک کشور لیبرال دموکراتیک رایج است بر پایهی ارزشهای شهروندی اجرا میشود با آنچه در ج ا حاکم است و در مدارس و در رسانههای تبلیغ و ترویج میشود فاصله بسیار دارد. اولی بر پایه حقوق قانونی و قانون اساسی این جهانی استوار است، به آزادی مذهبی و احترام به حقوق فردی باور دارد و دیگری به تصویری مبهم از احادیث و روایتهای مذهبی و تاریخی و بدیهی است که با این ایدئولوژی اسلامی اقوام را نمیتوان متحد کرد ولی میتوان به هرج و مرج درکشور یاری رساند. تجربهی دیگر مدعیان حکومتهای اسلامی مانند اخوان المسلمین، داعش، طالبان، الشباب و بوکوحرام و.. نیز حکایت از شکست دارد با این تفاوت که جمهوری اسلامی بر سر چاه نفت نشسته است. اینکه این شکست و فروپاشی کی فرا میرسد چیزدیگری است، اینکه با این اقدامات خرابکارانه همراه خود ایران را به نابودی میکشانند مقولهی دیگری است.
حسن بهگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سایت [ایران لیبرال]
*
*
قدیسان شمشیرکش، رضا فرمند