حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است حتی از حفظ جان امام زمان هم مقدم تر است!
یادتان می آید این عبارت را چه کسی بر زبان آورد؟ بله! شخص خمینی!
یک چیزی هم در شیعه داریم به نام «تقیه» که وقتی آدم جان اش به خطر افتاد دست به هر پدرسوختگی یی بزند حالا این پدر سوختگی انجام فعل حرام مسلم باشد یا هر کار دیگری!
شما به زندگی یازده امام هم که نگاه کنید هر کدام شان نمونه ای از این گونه رفتار هستند برای همین هیچکدام شان از نظر عملکرد شبیه به دیگری نیستند.
حالا این اسلامِ فردی ست. وقتی کار به اسلام سیاسی بکشد، برای حفظ نظام شما امام زمانِ موهوم را هم به مسلخ ببر، ایرادی ندارد.
تنها گروهی که من تا حالا دیده ام به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی این روش را به کار نمی گیرد بهاییان هستند که سرشان هم برود حتی پنهان نمی کنند که بهایی هستند چه برسد به این که بخواهند مثلا بهاءالله را قربانی حفظ دین شان کنند.
حالا اسراییل در عرض دو هفته پدر مادر حاکمان شیعه و غیر شیعه را جلوی چشم شان آورده اند و بعد از ترکاندن سدحسن نصرالله، صدا از حکومتی های ایران در نمی آید و اخیرا جلسه کرده اند که با این مصیبت ها که اسراییل دارد بر سرمان می آورد پیش از این که او بر سرمان با بمب سنگرشکن خاک بریزد، خودمان چه خاکی بر سر خودمان بریزیم و اختلاف مابین علما افتاده است که آیا به اوجب واجبات عمل کنیم و مثل خمینی جام زهر را بالا بکشیم یا تن به خواست بچه حزب اللهی های خشمگین بدهیم و سیصد تا موشک آب گرم کنی دیگر به سمت بیابان های اسراییل و مرغداری و گاوداری رها کنیم و ببینیم خدا برای ما چه می خواهد؟
من به یاد می آورم که خمینی با پشت دست اش دو بار محکم توو دهن مسلمانان خیلی مسلمان کوبید که بار اول اش موقع حلال اعلام کردن ماهی اوزون برون بود که درِ ک.و.ن ماهی مزبور فلس کشف کرد و وقتی یکی از آخوندهای به قول خودش متحجر و بی خبر از اهمیت اقتصادی خاویار خیلی مودبانه گفت که تا آن جا که او می داند این ماهی هر جورش حرام است، خمینی بر او خشم گرفت که تو بچه ای این چیزها را نمی دانی و یارو به غلط کردن افتاد و مورد دوم حلال کردنِ گناه خیلی خیلی خیلی کبیره ی شطرنج بود که بنده ی خدا آیت الله دستغیب که او هم تیکه بزرگه اش گوش اش شد، در کتاب اش «گناهان کبیره» هیچ راه برگشتی برای بازی شطرنج نگذاشته بود و از قول امام جعفر، بازی با شطرنج را مثل بازی با «فرْج» مادر دانسته بود که باز یک آخوندک متشرع خیلی ملایم به این فتوا اعتراض کرد که نمی دانم سربازان خمینی چه بلایی بر سرش آوردند که دقیقا دو سه روز بعد یارو به استغاثه افتاد و گفت من شکر خوردم چنین گفتم و اصلا خود امام جعفر هم شطرنج بازی می کرد و خیلی هم کیف می کرد.
در حکومتِ نکبت هم وقتی قرار شد امریکا به عراق حمله کند و شانتال پانتال صدام را یکی کند، حزب اللهی های «عوام» راه افتادند که ما باید به یاری صدام در جنگ با امریکا برویم که آن زمان رفسنجانی که خدای بازی با فرج مادر بود مانع از پیوستن حکومت نکبت به صدامِ سابقا یزید کافر شد و گولِ نامه های صدام به خودش را که در آن ها رفسنجانی را سردار بزرگ اسلام نامیده بود نخورد و به کناری نشست و ماست اش را خورد تا امریکا صدام را و حکومت بعث را به عزای مادرش بنشاند.
حالا وقتی شیعه ی مرتضی علی می تواند با فرج مامان اش بازی کند، و امام زمان را هم به قتلگاه ببرد، چرا نتواند برای حفظ حکومت نکبت و انجام اوجب واجبات،،، حزب الله لبنان و حماس را هم به حال خودشان رها کند و به حفظ حکومت خود بپردازد؟
جوانترین کارگر معدن ژن خوب نداشته!
چگونه حسن نصرالله برای ایرانی ها حسن خرس الله شد؟