ما ده ها ایدئولوژی با نام واحد داریم که همگی با هم به قول رفقای سابق چپ، تضاد آنتاگونیستی بلکه هم فوق آنتاگونیستی دارند!
شما نگاه کنید مثلا چند جور کمونیسم در جهان داریم، یا چند جور اسلام در جهان داریم. نتیجتا در -با عرض معذرت- خر توو خری که وجود دارد هیچ کس نمی تواند بگوید کمونیسم اصل کدام است و اسلام اصل کدام است.
البته بعضی وقت ها در اثر اشتراک منافع، این تضاد آنتاگونیستی(!) تبدیل به دوستی و مودت عجیب غریبی می شود که فکر کردن به آن باعث داغ کردن و سوختن رله های مغز می شود.
مثلا در اسلام عزیز شیعی، لعن خلفا غیر از علی و اهل سنت مستحب بلکه واجب است. یادش بخیر بچه که بودیم در یکی از دهات اطراف تهران جشن عمرسوزان داشتیم که عروسک هایی با پارچه از عمر «ملعون» درست می کردند و آن را آتش می زدند و دِین شان به اسلام عزیز و امیر المومنین را ادا می کردند.
در همین دوره ی اخیر، اسلام آخوند متحجر داشتیم، اسلام حجتیه داشتیم، اسلام آخوند به قول توده ای ها ضد امپریالیست و مترقی داشتیم، اسلام مجاهدین خلق ایران داشتیم، اسلام سروشی و مجتهد شبستری داشتیم، اسلام دکتر شریعتی داشتیم، اسلام بازرگان سنیور و جونیور داشتیم، اسلام حبیب الله پیمان داشتیم و خدا می داند چند اسلام دیگر داشتیم و داریم و در این بازار مکاره اصلا معلوم نیست که چی به چی است و کی به کی است.
به خاطر همین برای مبارزان راه سعادت ایران و ایرانی تنها این ها ملاک است:
تمامیت ارضی
آزادی
جدایی دین از حکومت
حقوق بشر
....
یعنی چیزهایی که مو لای درزش نمی رود و صد جور ایران و صد جور آزادی و صد جور جدایی دین از حکومت نداریم و هزار تفسیر نمی توان از این ها کرد و اگر شک داشته باشیم، تجربه کشورهای پیشرفته ی جهان در اختیار ماست.
باری. باید از جناب حسن اشکوری، تشکر بسیار کنم که مرا با معنای «اسطوره ی اسلامی و آدمخوار» آشنا کردند و اگر یک ذره وجهه ی خلاق و هنرمندانه و مالیخولیایی برای «دکتر» قائل بودم آن را هم با اسطوره نامیدن جنایتکار آدمخوری که دستکم هزار دو هزار جوان بی گناه اسراییلی را به وحشیانه ترین شکل ممکن قتل عام کرد این وجه هنری سوررئالیسم جادویی را هم به گند کشید که دست اش درد نکند. اکنون می توانم با قاطعیت و بدون نگرانی در باره ی «اسطوره شیعه» و «مرد مردان» و «همای رحمت» با نمونه ی سنی اخیرش، «یحیی سنوار» قیاس و اظهار نظر کنم و با تشبیه این اسطوره با آن اسطوره، که ۸۰۰ نفر یهودی را که بچه های نوجوان هم در میان آن ها بودند گردن زد میان شیعه و سنی هماهنگی و وفاق ایجاد کنم!
همیشه به دو کار و وقت تلف کردن ام افسوس می خورم که یکی خریدن «تمام نوارهای دکتر» از فروشگاه بغل سینما پلازا و شنیدن آن ها بود، و دیگری خریدن کتاب «نامه هایی از زندان به دخترم» نوشته ی همین در ذات و درون آدمخوار یعنی حسن یوسفی اشکوری ست که به تقلید از کتاب جواهر لعل نهرو به دخترش ایندیرا نوشته شده بود که متاسفانه نه پول و نه وقت هدر رفته هرگز جبران نخواهد شد.
نعیم قاسم معاون حزب الله به ایران گریخت