شهاب الدین حائری شیرازی
در قرن ١٨ زمانی که انگلیس، هند را مستعمره خود نمود تعداد مارهای کبرا در سطح شهر دهلی نو زیاد بود.
دولت برای مدیریت بحران، تصمیم گرفت برای هر مار مُردهای که مردم تحویل دهند جایزۀ نقدی به آنها پرداخت کند.
این تصمیم در ابتدا با تحویل مارهای مردۀ زیادی توسط مردم موفق به نظر میرسید و همه منتظر بودند که در طول زمان تعداد مارهای کبرا کمتر شود. اما در نهایت تعجب تنها تعداد مارهای مردهای که مردم تحویل میدادند هر روز بیشتر میشد، دولت از پیامد این سیاست، غافل بود زیرا بسیاری از مردم فقیر دهلی با تصور اینکه این کار درآمد خوبی دارد به پرورش مار روی آوردند.
البته این آخر ماجرا نبود و زمانی که دولت اعلام کرد دیگر برای مارها جایزه نمیدهد فقرا مارهایی که پرورش داده بودند را درشهر رها کردند.
بنابراین، جمعیت مارها نه تنها کاهشی پیدا نکرد بلکه وضعیـت از روز اولش هم بحرانیتر شد، از این پدیده به نام اثر مارکبرا یاد میشود.
اثر مارکبرا یعنی نداشتن افق تصمیمگیری مناسب در حل مسائل، که میتواند عواقب پیشبینی نشده و خطرناکی را به همراه داشته باشد.
حال با این مقدمه به سیاستهای ج ا ا برای حل مسئله فلسطین نگاهی دوباره می اندازیم.
از اوائل دوره احمدی نژاد و یکدست شدن قدرت و رشد قیمت و تولید نفت، سیاستهای منطقه ای ایران در رابطه با فلسطین، آرام آرام غیرواقع بینانه شد و تغییر کرد تا آنجا که در این اواخر سال و ماه تعیین شد برای نابودی اسرائیل و روز شمار آن در سرچهارراه ها قرار گرفت.
تا پیش از حمله ۷ اکتبر حماس، ما این هدف گذاری و تبلیغات را نوعی امیدبخشی صِرف به نیروهای انقلابی تصور می کردیم.
اما وقتی از موشکها و تونلهای حزب الله و حماس پرده برداشته شد و وقتی هزاران نفر نیروی رزمی که رسما تمام خرج و برج خود را متکی به ایران اعلام می کردند را دیدیم تازه متوجه شدیم چه هزینه ای شده برای ایده نابودی اسرائیل.
اما آیا این هزینه ها و این سیاستها تدبیری عقلایی و ثمر بخش بود؟
آیا اگر آن گونه که سیاست رسمی ایران اعلام می کرد منظور از نابودی اسرائیل، رفراندمی با حضور همه فلسطینان آواره و ساکنان اصلی این خطه بود، نیازی به این همه هزینه میلیارد دلاری برای حفظ بشار اسد به عنوان محور مقاومت بود؟ یا نیازی به این همه هزینه مادی برای جنگجویان حماس و حزب الله بود؟!
شاید گام به گام، با عملیاتهای ایذایی می خواستند اسرائیل را به سمت رفراندمی از اهالی اصلی فلسطین ببرند تا با توجه به جمعیت بیشتر فلسطینیان، اسرائیل به صورت طبیعی منحل شود!
اما آیا اسرائیل یعنی کشوری با ماهیت نژادی و ایدئولوژیک، که قدرت اتمی است و دارای یکی از مدرن ترین ارتشهای دنیا، که موجودیتش توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده و پشتیبانی قاطع آمریکا و غرب را به همراه دارد، می نشست و نظاره می کرد تا ج ا ا سیاستهایش را قدم به قدم پیش ببرد تا نابودی اسرائیل؟!
امروز که یکسال از حمله ۷ اکتبر حماس می گذرد و ایران حمایت همه جانبه خود را از این حمله، علی رغم بی اطلاعی از زمان و کیفیت آن اعلام نمود، آیا این حمایت به نفع غزه و حماس و حزب الله بوده است آیا این سیاستها سرجمع به هدف نابودی اسرائیل کمکی نموده؟
به نظر می رسد هیچکدام از این سیاستها، واقعبینانه و نتیجه بخش نبوده بلکه هر دو سیاست در نهایت به نتایجی مخاطره آمیز رسیده.
امروز حماس اماده پذیرش صلح است برای بازگشت به همان شرائط قبل از ۷ اکتبر سال گذشته اگر چه غزه نابود شده و قریب یکصدهزار نفر به آمار غیررسمی و چهل و سه هزار نفر به امار رسمی از اهالی غزه کشته شده اند و ده ها هزار نفر مجروح و بی خانمان اما اسرائیل راضی نیست.
فرماندهان حماس و حزب الله کشته شدند و هزاران نفر از رزمندگان این دو گروه کشته و مجروح و اسرائیل همچنان در حال نابود نمودن زیرساختهای اجتماعی و نظامی حزب الله است، ضمنا برای اولین بار پس از انقلاب در بامداد ۵ آبان ۱۴۰۳ رسما ایران را مورد تجاوز قرار داد.
نتیجه سیاستهای ج ا در رابطه با اسرائیل نه تنها نابودی اسرائیل نشده که به انسجام گروههای سیاسی اسرائیل پشت سر نتانیاهوی صهیونیست انجامیده.
از طرف دیگر اکثریت ایرانیان که شدیدترین تحریمها را برای همین سیاست منطقه ای ج اا در پانزده سال گذشته تجربه نموده اند به شدت از حاکمیت ج ا ا ناراضی اند خصوصا وقتی تورم مستمر دو رقمی و بی سابقه در ۸۰ سال اخیر را تجربه کرده و همزمان وضع خود را با پیشرفت و رفاه همسایگان مقایسه می کنند.
سیاست خارجی ج ا ا یک نمونه تمام عیار منطبق بر اثر مارکبرا است که چی می خواستیم و چی شد.
از دیگر مصادیق سیاستهای ج ا ا که منطبق با اثر مار کبرا است سیاست رسانه ای ج ا ا است که اجازه نقد سیاستها را نمی دهد تا از منزلت حاکمان کم نشود، حال انکه به نابودی حکومت می انجامد.
افسانه "لبنان اسرائیلی" پسا حزبالله
فرخ نگهدار: اسرائیل زد حالا چه کنیم؟