انقلاب شاخ و دُم ندارد، جلوی چشم مان است، همینی است که میبینیم. چنین روشنیِ عریان در دل تاریکیِ حجاب بان یعنی انقلاب. بیهوده پنداشتند که "زن زندگی آزادی"کارش ساخته شده برعکس، رفتار و عمل رادیکال برای پیروزیاش تازه آغاز شده. آغازی که با ناخن شور و شعور، سیاهیِ خیمهتان را میخراشد، در دلش راه مییابد و با هیبت نورش فردای روشنایی را نوید میبخشد.
در جامعه و فرهنگ ما هیچگاه انقلاب در معنای تجلی نو به مثابه زیست نو با محوریت انسان نو، موضوعیت نداشته و ظهور پیدا نکرد. انقلاب زن زندگی آزادی، آغازگر و آوازه گر "تجلی نو" است. "تجلی"ای که، مناسبات جدید خانواده، اجتماع و جامعه میطلبد و بدانها فرم تازه میبخشد. هیچ تفسیر یا تأویل از دین را بر نظام سیاسی بر نمیتابد.
ظهور "دختر انقلاب" تا "دختر علوم تحقیقات" هر چه بوده شجاعت انقلابی بوده. شجاعت بی مانند زنان در مصاف با دین سالاران و حکومتی مرد سالار که آنها را نصف مرد پنداشته و ۴۵ سال ستم مضاعف را بر آنها تحمیل کرده است. بی تردید از شجاعت انقلابی این زنان است که زمینه تغییر و دگرگونی ایجاد میشود و بر بستر آن مناسبات تازه شکل میگیرد. مناسباتی که انسان محور و فرد ایرانی به دور از ستم جنسیتی در آن سالار خواهد بود. زیربنای حقوق شهروندینگی در همین تجلی نو ساخته میشود.
زنان با تهور انقلابی خود که از هر گوشه جامعه تبلور پیدا میکند بر سایه ترس و سرکوب غلبه کرده، حکومت دینی را به رویارویی و در نهایت به زیر میکشند. با این رویکرد و مضامین، ما پیش از هر چیز با انقلابی روبرو هستیم که ناظر بر رویش مناسبات جدید فرهنگی مبتنی بر انسان محور و فرد سالار است و دیرینگیِ مناسبات فرهنگ مرد سالار را در مینوردد.
نیکروز اعظمی
*
*
ایران و آهوی دریایی آن، محمود دلخواسته