خیلی وقتها مینویسم، دستکم روزی یک مطلب و گاهی چند مطلب، اما فقط برخی از آنها را منتشر می کنم. مثلا در جنبش مهسا چهلویک یادداشت نوشتم اما فقط هشت تای آنها را منتشر کردم. معمولا نوشتهای را منتشر میکنم که دستکم یکی از این سه شرط را داشته باشد:
- حرف تازهای داشته باشم؛ یعنی حرفهایی که میخواهم بزنم را پیشتر دیگران نزده باشند.
- برای آنچه مینویسم احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد، حتی اندک.
- انتشارش برایم آرامش درونی و حسی از انجام وظیفه را به همراه داشته باشد.
برای دختر دریا (آهو دریایی، دختر علوم-تحقیقات) هم همان روزها چند بار نشستم و نوشتم اما هر چه نگاه کردم دیدم نوشتههای دیگران خیلی بهتر از نوشته من است، حرف جدیدی نداشتم و در آن زمان هم احتمال اثرگذاری نمیدیدم.
در میان نوشتههایی که من دیدم، یکی از فرستههای تلگرامی خیلی به دلم نشست. این نوشته از نگاهی انسانی و اجتماعی به مساله پرداخته است. نگاهی که از یک بیمهارتی عمیق انسانی و اجتماعی در جامعه ایران پرده برمیدارد. آن را در این پیوند بخوانید و برای دیگران نیز بفرستید.
ای کاش اجازه دهند یک منبع قابل اعتماد و بیطرف، گزارشی از آخرین وضعیت «دختر دریا» به جامعه بدهد. این وضعیت «ناتمامی» که در همه کارها در ایران وجود دارد، هم نشانه توسعهنیافتگی است و هم خیلی به اعتبار و سرمایهاجتماعی نهادهای رسمی آسیب میزند. مثلا هنوز پس از ده سال هیچ نهاد رسمی گزارشی درباره نتیجه پرونده اسیدپاشی به چهره زنان اصفهان نداده است. یا هنوز هیچ گزارشی از تحقیقات رسمی درباره مسمومیتهای زنجیرهای در مدارس دخترانه ایران منتشر نشده است. این «بازبودگی» و «ناتمامی» ظاهراً در کوتاه مدت نهادهای مسئول را از فشار اجتماعی و پاسخگویی رها میکند اما در بلندمدت اعتبار آنها را نابود میکند.
آن چیزی که الان مایه نگرانی است این است که بناگاه ببینیم دختر دریا را آوردهاند پشت تلویزیون که ابراز ندامت کند. اگر متوجه باشند، این کار فقط بدبینی جامعه را افزایش میدهد. هیچ وجدان بیطرفی اعترافات تلویزیونی را از روی اختیار و صداقت نمیداند. نخستین چیزی که مقامات نیروی انتظامی و قوه قضائیه باید متوجهش باشند این است که از نظر اکثریت جامعه او «مجرم» نیست. اگر راست است که رفتار او در واکنش به فشارها و تذکرات درباره پوشش او بوده است، باید انگشت اتهام بهسوی شیوهها و سیاستهای رسمی درباره حجاب اجباری گرفته شود. اگر راست است که به علت دیگری مثل دوری از فرزندان تحت تنش روانی بوده است، باز رفتار او ناشی از شرایط نامساعد محیطی و روحی بوده است و باید با او همدلی کرد و او را یاری کرد تا از این شرایط خارج شود.
پس او را آزاد بگذارید تا هر جور دوست دارد با جامعه صحبت کند. حتی اگر بیاید و آزادانه بگوید به عنوان اعتراض سیاسی چنین کرده است بهتر از آن است که او را به سیما بیاورید یا روایتهایی که جامعه باور نمی کند (حتی اگر درست باشد) دربارهاش منتشر کنید.
اگر آن روز که (دی ۱۳۹۶) نخستین دختر خیابان انقلاب، به اعتراض روسری خود را بر چوب کرد و کنار خیابان ایستاد، او را شنیده بودید و با حرمت با او برخورد کرده بودید و با مهر با او به گفتگو نشسته بودید آن روزهای پر تنش پس از آن تا جنبش مهسا را تجربه نمیکردید.
اکنون نیز اگر پیام دختر دریا را نشنوید و به جای دعوت از او برای بیان چرایی این اعتراض و شنیدن دردهایی که به این طریق فریاد کرده است، او را به حراست و دادگاه و زندان بکشانید، روزی را رقم خواهید زد که دختران دیگر نیز شیوه اعتراض او را به عنوان رسم مبارزه انتخاب کنند.
پس مهمترین و عاجلترین کار این است که او هر جا هست اجازه داشته باشد با شهروندانی که نگرانش هستند آزادانه سخن بگوید. این کار بیشترین کمک را به بازسازی اعتماد جامعه به نهادهای رسمی خواهد کرد.
حتی اجازه بدهید تا در میزگردی با حضور استادان و دانشجویان در همان دانشگاه، حرفهایش را بزند و شما فقط بشنوید؛ حتی جواب هم ندهید؛ که معمولا جوابهایتان بی مهارتِ همدلی است و رسوایی را بیشتر میکند.
«به زخم های ایران سلام کنید» شاید عفونتها التیام یابد.
محسن رنانی / ۲۴ آبان ۱۴۰۳