Sunday, Nov 24, 2024

صفحه نخست » پیگرد عدالت، تزلزل اتحاد؛ بررسی تأثیرات تصمیم دیوان بین‌المللی کیفری بر روابط سیاسی خاورمیانه، بهرام فرخی

court.jpgبهرام فرخی - کیهان لندن

شخصاً بارها در مقالات خود، توصیه‌هایی مبنی بر ایجاد اتحاد و همکاری میان رهبران اپوزیسیون و سیاستمداران معتدل و میانه‌رو در کشورهای دموکراتیک و لیبرال غربی ارائه کرده‌ام. همچنین همواره هشدار داده‌ام که رهبران اپوزیسیون باید از نزدیکی با طیف‌های تندرو، چه در جناح راست و چه در جناح چپ، پرهیز کنند.

با این حال، متأسفانه مشاهده می‌شود که برخی رهبران اپوزیسیون دموکراتیک، تحت تأثیر مشاورانی بی‌تجربه و فاقد خرد سیاسی قرار گرفته‌اند. چنین رویکردهایی، به‌ وضوح، زمینه‌ساز شکست‌های سیاسی می‌شود. باید گفت این تنها نمونه‌ای از ناکامی‌هایی است که نتیجه اینگونه جهت‌گیری‌های نادرست است و متأسفانه، احتمالاً آخرین نمونه نیز نخواهد بود.

این موضوع تأکیدی است بر ضرورت بازنگری در استراتژی‌های سیاسی اپوزیسیون و انتخاب مشاورانی که از تجربه و درایت کافی برخوردار باشند.

قبل از ادامه مقاله لازم می‌دانم که نکته مهم زیر را توضیح دهم.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

دیوان کیفری بین‌المللی لاهه برای اثبات عدالت‌خواهی و بی‌طرفی خود لازم است که در کنار رسیدگی به جنایات سایر رژیم‌ها و شخصیت‌های سیاسی سرکوبگر، احکامی نیز علیه حکومت‌هایی مانند رژیم جمهوری اسلامی ایران صادر کند. این رژیم که سابقه‌ای طولانی در نقض گسترده حقوق بشر دارد، مسئول کشتار صدها هزار شهروند خود بوده و بارها در مجامع بین‌المللی به دلیل سرکوب آزادی‌ها و حقوق انسانی محکوم شده است.

رژیم ایران نه تنها از ورود نماینده ویژه حقوق بشر سازمان ملل به کشور سال‌هاست جلوگیری کرده، بلکه از هرگونه همکاری با نهادهای بین‌المللی طفره می‌رود. این در حالیست که خود از سیستم‌های حقوقی و نهادهای بین‌المللی که بر پایه قوانین لیبرال غربی شکل گرفته‌اند، به‌ صورت ابزاری و در جهت منافع خویش بهره می‌برد.

این رژیم با رکورددار بودن در اجرای اعدام‌های غیرقانونی عملاً نام خود را به‌ عنوان یکی از اصلی‌ترین ناقضان حقوق بشر در تاریخ ثبت کرده است. صدور احکامی قاطع و عادلانه از سوی دیوان کیفری بین‌المللی علیه چنین حکومتی نه تنها گامی مهم در جهت اجرای عدالت جهانی و بیطرفی این دیوان خواهد بود، بلکه پیام روشنی به تمامی حکومت‌هایی است که اصول حقوق بشر را زیر پا می‌گذارند.

بیائیم رای اخیر دادگاه کیفری لاهه (CPI) را از مدتی پیش دنبال کنیم.

دیوان بین‌المللی کیفری لاهه پس از صدور حکم جلب علیه پوتین رهبر روسیه در ماه‌های گذشته، بار دیگر در کانون توجهات جهانی قرار گرفته است.

اینبار استعفای چند روز قبل قاضی ایولیا موتوک اهل رومانی رئیس هیئت رسیدگی به درخواست صدور حکم جلب علیه نخست‌ وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاع این کشور یوآو گالانت به دلایل مربوط به سلامتی، قدری معادلات پرونده را پیچیده‌تر کرده بود که سریعا با جایگزینی وی با قاضی بتی هوهلر از اسلوونی تا حدی بر طرف شد و این دادگاه آنرا نشانه‌ای از تلاش‌های دیوان برای حفظ روند عدالت تلقی کرد.

این پرونده که توسط دادستان کل کریم احمد خان مطرح شده است، به اتهاماتی نظیر ارتکاب جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت در جریان درگیری‌های غزه و اسرائیل می‌پردازد. در این میان، سه تن از فرماندهان گروه تروریستی حماس که دیگر در قید حیات نیستند (!!!) نیز به اتهاماتی مشابه مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

در این میان، شخصیت کریم احمد خان نیز خالی از حاشیه نیست. او که یک اسکاتلندی با ریشه‌های پاکستانی و پیرو مذهب احمدیه است و زمانی داماد رهبر این فرقه مذهبی نیز بود، در حال حاضر متهم به تعرض جنسی به همکار خود در این دادگاه کیفری شده است، هرچند این اتهامات تا کنون اثبات نشده‌اند، ولی روند تحقیقات ادامه دارد. البته برخی تحلیلگران و طرفداران کریم خان آن را تلاشی از سوی سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل برای فشار بر خان تلقی می‌کنند.

نتانیاهو و چالش‌های دیوان کیفری لاهه

اسرائیل عضو دیوان کیفری بین‌المللی لاهه نیست. با وجود حمایت‌های فراگیر داخلی از بنیامین نتانیاهو و حمایت ضمنی اسحاق هرتزوگ رئیس‌جمهور اسرائیل از او و همچنین انتقادهای گسترده سیاستمداران اسرائیلی و آمریکایی از دیوان کیفری لاهه، به نظر می‌رسد که احتمال حضور نتانیاهو در این دادگاه ضعیف باشد.

هرچند نتانیاهو می‌تواند در صورت اتهام، در دادگاه حاضر شود و با کمک وکلای خود به دفاع از خویش بپردازد، اما روند رسیدگی در دیوان کیفری لاهه معمولاً بسیار طولانی است. علاوه بر این، این دادگاه فاقد قدرت اجرایی مستقل برای اجرای احکام خود است و تنها می‌تواند به همکاری کشورهای عضو تکیه کند.

نکته قابل‌توجه این است که حتی کشورهای عضو دیوان نیز همواره پایبند به تعهدات خود نیستند. به‌ عنوان نمونه، مغولستان به‌عنوان یکی از اعضای دیوان کیفری لاهه، اخیراً به ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه که تحت پیگرد این نهاد قرار دارد، اجازه داد بدون محدودیت به این کشور سفر کند.

در حال حاضر اسرائیل و حماس هر دو این اتهامات را رد کرده‌اند و در عین حال، پیامدهای قانونی محدود باقی می‌مانند.

این تحولات نشان می‌دهد که کارآیی و نفوذ دیوان کیفری لاهه در پرونده‌های حساس بین‌المللی، همچنان با چالش‌های جدی مواجه است.

حال برگردیم به تصمیم اخیر دیوان کیفری، به ویژه در رابطه با بخشی از اپوزیسیون رژیم اسلامی.

پیگیری این پرونده، نه‌تنها روابط سیاسی اسرائیل با دیگر کشورها را تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه به نوعی فضای سیاسی خاورمیانه، به‌ ویژه در رابطه میان اسرائیل و اپوزیسیون ملی‌گرای ایران به رهبری شاهزاده رضا پهلوی را نیز دچار پیچیدگی‌هایی می کند.

پیگیری عدالت در عرصه بین‌المللی تا زمانی که کشورهای مستقل وجود دارند، گرچه هدفی شایسته است، اما همواره با پیامدهایی سیاسی و دیپلماتیک همراه بوده که گاه تزلزل اتحادها و تعمیق شکاف‌های موجود را به همراه خواهد داشت.

تصمیم دادگاه بین‌المللی لاهه برای پیگرد و دستگیری بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، موجی از تحولات را در سپهر سیاسی و دیپلماتیک به راه می اندازد. این تصمیم که بر اساس اتهامات جنایت علیه بشریت و نقض قوانین بین‌المللی اتخاذ شده است، نه‌تنها آینده سیاسی یکی از برجسته‌ترین رهبران اسرائیل را در هاله‌ای از ابهام فرو برده، بلکه تأثیری شگرف بر روابط نزدیک و نوپای وی با شاهزاده رضا پهلوی، چهره برجسته اپوزیسیون ایرانی، می‌گذارد.

بنیامین نتانیاهو که سال‌هاست نماد سیاستمداری پیچیده، گاه متناقض و همیشه بحث‌برانگیز در اسرائیل بوده است و در داخل کشور نیز مخالفین سرسختی دارد، اکنون خود را در برابر یکی از بزرگترین بحران‌های سیاسی و حقوقی دوران حیاتش می‌بیند. دادگاه بین‌المللی لاهه، به‌ عنوان نماد عدالت جهانی، اتهامات سنگینی علیه وی مطرح کرده که شامل جنایات جنگی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و سیاست‌های خشونت‌بار علیه غیرنظامیان می‌شود. چنین تصمیمی نه‌تنها جایگاه سیاسی او را در داخل اسرائیل به لرزه انداخته، بلکه مشروعیت وی در عرصه جهانی را نیز زیر سؤال برده است، به‌خصوص که این تصمیم احتمالا از حمایت اکثر کشورهای اروپایی که در دیوان کیفری لاهه عضو هستند ،برخوردار است.

در این میان، اتحاد نتانیاهو با شاهزاده رضا پهلوی که به امید تقویت روابط بین ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی و اسرائیل شکل گرفته بود نیز می‌تواند تحت‌ تأثیر قرار گیرد. این دو چهره که به نوعی نمایندگان دو سوی متضاد اما همسو در برابر تهران هستند، اکنون احتمال دارد با بحرانی مواجه شوند که روابط نزدیک آنها را تهدید کند.

شاهزاده رضا پهلوی: مردی در دوراهی دیپلماسی و اخلاق

شاهزاده رضا پهلوی که سال‌هاست به‌ عنوان نماد مقاومت ایرانیان در برابر جمهوری اسلامی معرفی شده است، با معمایی پیچیده روبروست. اتحاد نزدیک او با شخص نتانیاهو که از جمله بر پایه دشمنی مشترک با تهران بنا شده بود، اکنون به واسطه اتهامات سنگین علیه نخست‌ وزیر اسرائیل، به نوعی زیر سؤال رفته است. از یکسو، حمایت از نتانیاهو می‌تواند نشان‌دهنده بی‌توجهی به ارزش‌های حقوق بشری و ارگان‌های بین‌المللی باشد، و از سوی دیگر، قطع روابط با وی ممکن است اتحاد بخش قابل توجهی از اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی را تضعیف کند.

شاهزاده رضا پهلوی در این بزنگاه تاریخی باید تصمیمی بگیرد که نه‌تنها بر جایگاه خود در میان ایرانیان تأثیر خواهد گذاشت، بلکه پیامدهای گسترده‌ای برای آینده دیپلماسی منطقه‌ای نیز خواهد داشت. آیا او باید همچنان از روابط خود با نتانیاهو دفاع کند، یا با قطع این پیوند، خود و جنبش را از اتهاماتی که ممکن است به این اتحاد چسبیده باشد، برهاند؟

پیامدهای منطقه‌ای: لرزش در محورهای قدرت

تصمیم دادگاه لاهه نه‌تنها روابط میان نتانیاهو و شاهزاده پهلوی را ممکن است متزلزل کند، بلکه تأثیرات عمیقی بر مناسبات سیاسی منطقه‌ای نیز خواهد داشت. دولت کنونی اسرائیل که همواره تلاش داشته است خود را به‌ عنوان متحدی استراتژیک برای مخالفان جمهوری اسلامی معرفی کند، اکنون با بحران مشروعیتی روبروست که می‌تواند این استراتژی را به خطر اندازد. از سوی دیگر، اپوزیسیون ایرانی نیز که به حمایت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای از مبارزات مردم ایران امیدوار است، با چالشی جدی در اعتبار و انسجام خود مواجه خواهد شد.

در عین حال، رژیم جنایتکار اسلامی که خود را مدافع مظلومان فلسطینی معرفی می‌کند و حامی «محور مقاومت» علیه اسرائیل است، از این فرصت برای تقویت مواضع خود در برابر اسرائیل و اپوزیسیون آزادیخواه و دموکراتیک ایران بهره خواهد برد. این وضعیت به تهران امکان می‌دهد تا اتحاد نتانیاهو و شاهزاده رضا پهلوی را به‌ عنوان ابزاری برای تبلیغات سیاسی و تضعیف مخالفان خود به کار گیرد.

فراخوان به تأمل: آیا عدالت می‌تواند ابزار سیاست باشد؟

تصمیم دادگاه بین‌المللی لاهه بار دیگر این پرسش را مطرح می‌کند که آیا عدالت جهانی می‌تواند مستقل از سیاست عمل کند؟ آیا این تصمیم، فارغ از پیامدهای سیاسی، می‌تواند نشانه‌ای از تعهد جامعه بین‌المللی به اصول حقوق بشر باشد، یا تنها ابزاری در دست قدرت‌های بزرگ برای پیشبرد منافع‌شان است؟

شاهزاده رضا پهلوی و بنیامین نتانیاهو اکنون در برابر دوراهی‌های سرنوشت‌سازی قرار دارند که فراتر از زندگی شخصی یا حرفه‌ای‌شان، بر مسیر آینده سیاسی خاورمیانه نیز اثرگذار خواهد بود. در این بازی شطرنج پیچیده، هر حرکت آنها می‌تواند پیامدهایی به مراتب فراتر از مرزهای جغرافیایی یا سیاسی داشته باشد.

سپهر تازه، اتحاد متزلزل

تصمیم دادگاه لاهه همچون توفانی ناهنگام صحنه سیاست جهانی را تکان داده است. بنیامین نتانیاهو، مردی که به‌ عنوان قهرمان راستگرایان اسرائیل شناخته می‌شود، اکنون در مسیر تندبادی قرار گرفته که شاید پایان دوران او را رقم زند. در سوی دیگر، شاهزاده رضا پهلوی، که نماد آرمان‌های ایرانیان برای آزادی و عدالت است، باید میان اتحادهای استراتژیک و سیاسی و وفاداری به اصول اخلاقی و حقوق بشری، یکی را برگزیند.

در این نبرد تاریخی، حقیقت، عدالت و دیپلماسی، همچون نخ‌های ظریفی در هم تنیده‌اند. سرنوشت این ماجرا نه‌تنها برای نتانیاهو و هواداران شاهزاده رضا پهلوی، بلکه برای منطقه‌ای که به شدت به صلح، عدالت و ثبات نیازمند است، سرنوشت‌ساز خواهد بود. آیا این دو رهبر می‌توانند، اتحادی تازه و مشروع برپا کنند، یا تاریخ بار دیگر شاهد فروپاشی اتحادهایی خواهد بود که بر پایه‌های لرزان شکل گرفته‌اند؟ زمان، تنها پاسخ‌دهنده این پرسش خواهد بود.

*بهرام فرخی دانش‌آموخته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy