Sunday, Dec 8, 2024

صفحه نخست » قمار ترکیه و ایران روی سوریه، سیروس فیروزیان

ti.jpgآیا سوریه وارد فاز دوم افغانیزه شدن می شود؟ خیلی پیشتر و در آغاز جنگ اسد و مخالفانش نوشتم که سوریه افغانیزه خواهد شد، که شد. روشن است که مراد از افغانیزه شدن همان بلایی است که بر سر افغانستان آمد؛ آنجا که حکومت در کابل اقتدارش را در کشور از دست داد و سال ها در محاصره بحران های ملوک الطوایفی افتاد. اکنون، سوریه، پس از چند سال بازیابی یک ثبات طفیلی نسبی، دوباره به سال های آشوب دهه ۲۰۱۰ درغلطید.

قدرت های زور گو و توسعه طلب در منطقه، نزاع ها، زیاده خواهی ها و رقابت های حذفی خود را روی ملتهای ضعیف منطقه پیاده می کنند. دو قدرت بزرگ شرق و غرب نیز در پیگیری بازی های بزرگ پایان ناپذیر، اهداف کلان خود را با پشتیبانی نظامی از نیروهای درگیر دنبال می کنند. به نظر می آید بحران سوریه و در افق بزرگتر بحران در شمالغرب خاورمیانه دست کم تا تعیین تکلیف نهایی وضعیت روسیه در جنگ اوکراین و موقعیت ایران در منطقه عربی-اسرائیلی با فراز و فرودهایی به همین شکل می ماند. هر آینه، تضعیف بیشتر حضور سیاسی و نظامی رژیم ایران در منطقه در سایه نزدیک شدن به تغییر ساختاری در این کشور و نیز مهار اردوغان در پیگیری پروژه پان ترکی و عثمانی گرایی می تواند وضعیت آشفته و نگران کننده سوریه را کمی آرام سازد. باری، نشانه هایی دیده می شود که جنگ در اوکراین کم کم دارد وارد فاز نهایی خود می شود و احتمالا" روسیه، باج گیری پیشین در ضمیمه ساختن کریمه به خاک خود را رسمی تر کرده و دست کم برای پایان دادن به اشغالگری افسارگسیخته خود- البته در میان مدت- به تضعیف نفوذ سیاسی دولت کیف در استان های اشغالی اوکراین راضی خواهد شد.

من پیشروی نیروهای اسلام‌گرا در سوریه را از یک زاویه که شاید بعید می نماید قابل توجه می دانم. بگمان من آثار همپوشی نانوشته و نا خواسته در منفعت و مصلحت بین ایران و ترکیه در این بحران دیرتر بروز خواهد کرد. در واقع، توطئه ای در کار نبوده است. آنچه می تواند باشد همانا مصلحت کوتاه مدت و شاید هم میان مدت ایران و ترکیه است که در این معرکه به هم گره می خورد. در این ماجرا روسیه نیز بی نصیب نخواهد بود. دیدیم که روس ها آنطور که باید در برابر حمله به سوریه واکنش نشان ندادند. به هر حال، روس ها هنوز دلشان می خواهد منطقه بوی باروت بدهد. اما، من بازی را بیشتر بین ایران و ترکیه می بینم. یک نوع بازی شِبه دوستانه بدون آنکه بخواهند به هم گل بزنند!

درباره ایران، دیدیم که ظرف چند هفته شاخ رژیم شکست و ابتکارهای آن در برابر اسرائیل و در منطقه اَبتر شد. موقعیت سیاسی، امنیتی، نظامی و لجستیک ایران در همه حوزه های نفوذش بشدت آسیب دید. حزب الله زمین گیر شد. حالا دیگر، فلسطینی ها در غزه اعتماد و اتکایی به ایران ندارند. نیابتی های ایران در عراق و یمن نیز با تهدید جدی روبرو شده و آسیب دیده اند. بدتر از اینها، ایران توان بازدارندگی خود را - تا فراهم آوردن توان عملیاتی اتمی، در برابر اسرائیل و شاید دربرابر یک اتحاد عربی از دست داد و اعتبارش صدمه خورد. حماقت رژیم، اسرائیل را وادار ساخت تا رویارویی نظامی خود با رژیم را به خاک ایران بکشاند و از رژیم ایران دست کم تا این لحظه ابتکار و واکنش مؤثر دیده نشد.


آنسو تر، اسد هم بسیار مذبذب و ناکارآمد ظاهر شد و نخواست و نتوانست آنگونه که ایران انتظار داشت به حزب الله کمک کند. فراتر از آن، زمزمه های نزدیکی اسد به اعراب کم کم داشت جدی تر می شد تا جاییکه آمریکا هم به اسد سیگنال مثبت نشان داد. باری، اسد عقل و اراده آن را نداشت که سیگنال آمریکا را در راستای مصلحت حیاتی خود دریابد. بدیهی است که اسرائیل اسد بی آزار را می پسندید؛ بویژه اگر می شد با تضعیف بیشتر موقعیت ایران در لبنان، اسد را بسوی اعراب محافظه کار هل داد.

مجموعه تحولات در منطقه روشن ساخت که رژیم ایران چیز زیادی برای از دست دادن ندارد و شاید بهتر باشد بگویم چیز زیادی برای بدست آوردن ندارد. امروز، رژیم ایران چاره ای ندارد مگر آنکه برای خود چاره ای بیاندیشد؛ هرچند برای چاره جویی این رژیم فشل دیر شده است. پَس زدن اسد در واقع فرار رژیم به جلو است. حالا که اسراییل راه رژیم ایران را در سوریه برای ترانزیت سلاح به حزب الله بسته است؛ اسد و حکومت مفلوک او دیگر در سیاست منطقه ای ایران نمی توانست جایی داشته باشد. اما، پایان اسد به معنای کنار کشیدن ایران از سوریه و دست کشیدن ملاها از ماجراجویی و جنگ افروزی نیست. هنوز نمی دانیم که ملاهای ایران چگونه و تا چه زمانی از سوریه عقب نشینی تاکتیکی خواهند کرد. سخت است بپذیریم که این رژیم یاغی پایش را از نزاع در سوریه بیرون بکشد. من سخت می بینم که وضع نابسامان اقتصادی ایران و تنگدستی مردم، رژیم افراطی شیعی ایران را وادارد تا مصلحت گرایانه انزوا طلبی اختیار کرده و دست از مداخله گری و درگیری بکشد. تنها چند روز و یا چند هفته می خواهد تا آثار مداخله ایران در سوریه هویدا شود. برای حکومتی که بقا و قرارش در بحران است؛ آشوب در سوریه، اینبار بنام یک گروه ضد شیعی ضد ایرانی در نزدیکی مرزهای اسرائیل می تواند فرصت نویی باشد. این همان سیاستی است که رژیم اسلامی ایران سال ها در افغانستان و در برابر آمریکا دنبال کرد. با سقوط دمشق، رژیم ایران مهمترین پایگاه سیاسی- نظامی و امنیتی خود را در خاورمیانه از دست می دهد‌. سوریه برای رژیم ایران به مثابه قلب نظام امت محور ایران بوده است که خون را به بدنه خونریز حزب الله و شیعیان عراق پمپاژ می کرد. اگر پای سپاه ولایت از سوریه بریده شود، دیوار دفاعی ایران اسلامی در عراق با تهدید جدی روبرو خواهد شد. برای آنکه خطر به حیاط خلوت ایران یعنی به مرزهای عراق کشیده نشود، رژیم‌ پس از دوره ای سکوت دوباره فتیله آشوبگری را در ساختار بی ثبات و فرو ریخته سوریه بالا خواهد کشید.

رژیم ولایی- سپاهی ایران امیدوار است تا در پناه آشوب سوریه که رقبا و دشمنان را تنگاتنگ درگیر ساخته است، نفس تازه کند. آنگاه، رژیم قوای پدافندی خود و بلکه نیروی هوایی خود را کمی سامان خواهد داد. دیدیم که طیاره های قراضه اسد را خرید تا مونتاژ کرده و از آن غارغارک های بهتری بسازد.

رژیم ایران، خوب می دانست که محو اسرائیل تنها یک شعار بوده و البته شعاری که مردم ایران و اسرائیل هزینه آن را دادند. برای رژیم همیشه مهم بوده است که اسرائیل را به حفظ ثبات و امنیت مرزهایش مشغول کند و تا می تواند جلوی نزدیکی و اعتماد بین اسرائیل و اعراب همسایه را بگیرد. وجود یک جریان سنی سلفی در نزدیکی مرزهای اسرائیل و دورتر از حیاط خلوت ایران در عراق، اسرائیل را از سه جبهه شمال و جنوب و شرق درگیر و ناامن می کند و نیز به رژیم اسلامی ایران کمک می کند تا با همه ضعف های نظامی که دارد در بازی بماند. اسرائیل، بویژه، این خطر را نباید از نظر دور بدارد که آخوندهای شرور ایران بتوانند از بلبشوی سوریه استفاده کرده سلاح به لبنان تزریق کنند.

مسائل پیش روی ایران در منطقه، در افقی بازتر، بر موضع ایران در برابر غرب تأثیر خواهد گذاشت. رژیم دنبال آن است که به هر بها و بهانه شده مانع شود تا غرب مکانیسم ماشه را در یکسالی که مانده فعال کند. رژیم تلاش خواهد کرد هر طور که شده اروپایی ها را نگران سرریز شدن آشوب های منطقه به قاره سبز نگاه داشته تا آنها در حالت بیم و امید سرگردان بمانند؛ خیالی که دیگر محال است. نظر به اینکه ترامپ جنگ نمی خواهد، رژیم می خواهد ترامپ را متقاعد کند که زمین بازی ایران را در منطقه شناسایی کند؛ امیدی که تنها با یک نرمش قهرمانانه بزرگ تر شاید امکان پذیر بشود؛ بویژه حالا که رژیم ایران ناتوان تر از همیشه ناچار است بپذیرد که با اسرائیل سرشاخ نشود.

درباره ترکیه، در کنار خیال بازسازی نمایه ای از امپراطوری عثمانی که در کله اردوغان موج می زند و چه بسا این میل محال در بدنه سیاسی ترکیه نیز کم و بیش هست، حضور مقتدرانه ترک ها در سوریه بخودی خود می تواند دارای منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دندان گیر برای ترکیه باشد. موضوع آوارگان سوری در ترکیه نیز مطرح است. رویکرد اردوغان در برخورد با کردهای سوری، بویژه حالا که حزب الله و نفوذ ایران در سوریه کمرنگ شده، بعید است مسالمت آمیز و تنش زدا باشد.‌ سیاست متکبرانه اردوغان در برابر کردها احتمال درگیری بین کردهای سوری و اسلامگراهای وابسته به ترکیه را بالا می برد. موضوع کردها، خود، می تواند رهبران ترکیه و ایران را دوباره در یک قایق کنار هم بنشاند. به هر روی، از دید اردوغان اکنون زمان خوبی است تا نیروهای وابسته به خود را در سوریه برای ترتیبات آینده آن کشور تقویت کند و در این بین تا می تواند سایه خطر کردها را از ترکیه بزداید.

در رابطه با ایران، اردوغان زیاده روی نخواهد کرد و اگر ایران سخت سری نکند، اردوغان حاضر است با ایران درباره حوزه‌ نفوذ کنار بیاید. شاید درست تر باشد که بگویم اگر جنگ در سوریه فرسایشی شود و بویژه در مرزهای کردی سوریه و ترکیه درگیری گسترش یابد، اردوغان ناچار خواهد بود به تعامل و معامله با رژیم ایران پیرامون امنیت سوریه تن دهد. اینکه اردوغان تا کجا بتواند جای پایش را در سوریه سفت کند و یا بتواند خواست آمریکا و اعراب را با منویّات خود در سوریه گره بزند، جای تأمل دارد. اما، می توان با اطمینان گفت که رژیم اسلامی ایران- اگر خودش به سرنوشت اسد دچار نشود، دیگر هرگز آن نفوذ و اقتدار را در سوریه و بیخ گوش اسرائیل نخواهد داشت.

در پایان، آنکه نام و مقام از کف داد اسد بی یال و دم و اشکم است و آنکه در سوریه مال و منال بر باد داد ایران است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy