Wednesday, Dec 18, 2024

صفحه نخست » کدام ویژگی‌های حق راهنمای تحول جامعه و انسان‌ها می‌گردد، جهانگیر گلزار

Jahangir_Golzar_2.jpgاگر به حقوق باور داشته باشیم، می‌دانیم که حقوق یک مجموعه است. بنا بر این مدافع حقوق انسانها وطبیعت و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق وطن به عنوان عضو جامعه جهانی هم هستیم. وقتی به عنوان شهروند از حق حیات دفاع می‌کنیم یعنی از مجموعه حقوقی که گفته شد نیز دفاع می‌کنیم وفراموش نمی‌کنیم.

حقوق ذاتی انسان است. ذاتی به این معنی که انسان از بدو تولد با آن حقوق و برخوردار شدن از آن حقوق تولد می‌یابد و رشد و تحول می‌کند.
اصلی ترین حق از حقوق انسان حق حیات است. چون بدون برخوردار شدن از این حق دیگر حقوق نمی‌توانند بکار گرفته شوند. توجه باید نمود، دیگر حقوق ذاتی انسان به میزانی که از آنها برخوردار می‌شویم کیفیت حق حیات ما را بهتر و کاملتر می‌کند. افرادی که به این واقعیت اعتقاد داشته باشند هر روز خود را رشد می‌دهند و از خشونتهایی که مانع رشد است، خود را آزاد می‌کنند.

اگر حقی از حقوق را نادیده بگیریم کیفیت حیات ما کم و کمتر می‌شود. مثلا تن ما برای اینکه از حق حیات برخوردار بگردد بایستی از هر آنچه انسان و تن را آسیب می‌زند اجتناب کند. مثل مصرف دخانیات و یا خوردن غیر متعارف شیرینی و یا پر خوری و یا کم خوری به میزانی که بیمار بشویم و ... آنکس که ضامن رشد ما و برخوردار شدن از حق حیات می‌باشد، در درجه اول جز ما کس دیگری نیست.
در بسیاری از موارد زندگی ما بین عمل به حق و یا عمل به ناحق، در تردید قرار می‌گیریم. البته انسان خود انگیخته که خود را از روابط قدرت و خشونت آزاد کند، فطری عمل کرده و بر حق عمل می‌کند. متاسفانه بخاطر بد آموزی از طرف والدین و جامعه و مدرسه و جامعه که مبتنی بر روابط قدرت بوده‌اند، در بسیاری از موارد ضد حق را حق تصور می‌کنیم. در اکثر روابط وقتی عملی ضد حق انجام می‌دهیم برای آن توجیه می‌سازیم و در دایره توجیه و تناقض قرار می‌گیریم.
چگونه متوجه بشویم که کاری که انجام می‌دهیم و یا تصمیمی که می‌گیریم و هدفی که برای خود مشخص می‌کنیم و یا روش زندگی و تربیت فرزندمان بر حق عمل می‌کنیم؟
حق را به ویژگیهایش می‌توان شناخت و تعریف کرد. ویژگیهای حق در برنامه ریزی و تحلیل مسائل به ما جهت و روش می‌دهد. شناخت ویژگیهای حق، مخصوصا برای مدافعین حقوق انسان بسیار مهم و اساسی است.
آقای ابوالحسن بنی صدر به عنوان یک محقق برجسته که در عصر ما در دفاع از حقوق و تحقیق و تحلیل متناسب با برخوردار شدن از حقوق شاخص می‌باشد، در کتاب حقوق انسان وهمچنین در ۳ جلد کتاب رشد، به حق و ویژگیهای آن هم پرداخته است و ۳۱ ویژگی را جمع آوری و انتشار داده است. وی در نوشته‌های خود این ویژگیها را چراغ روشنایی در نوشتارها و تحلیلهایش قرار داده است.
در این نوشته با بهره بردن از کتابهای آقای بنی صدر و ویژگیهای حق، از ۳۱ ویژگی ۱۴ ویژگی را توضیح می‌دهم.
۱. عمل و نظر ناحق در خود تناقض دارد و نیاز به توجیه‌های متنوع می‌گردد در صورتی که راست است و نیاز به توجیه ندارد. برای روشن شدن حق اگر نیاز باشد می‌توان توضیح داد.
۲. حق نیاز به زور ندارد. در واقع حق خالی از زور است. در عمل و نظر ناحق نیاز به زور در اشکال مختلف دارد. مثلا زور و خشونت نمی‌تواند تولید کند. زور همیشه تخریب می‌کند. بعضی‌ها می‌گویند زور خوب، یا دیکتاتور صالح، یا همسر زور گو ولی مهربان و یا کودک مطیع و مستقل. مثالهای بسیاری را حتما شما نیز می‌توانید بزنید. مثلا عاشق زورگو. عاشق پنهانکار، مواد مخدری که حال می‌دهد. در همه این موارد حق روش نیست، در صورتی زور و تخریب تنها روش و در عمل و نتیجه آن عمل هم آشکار است. توجه کنیم، هر کس در بکار بردن زور تقدم بجوید عملش و نظرش نا حق است. آنها که زور بکار می‌برند تصور می‌کنند که بقیه متوجه نمی‌شوند در صورتی که اکثر آدمها متوجه زورگویی و تناقض و خشونت طلبی آن فرد و یا آن گروه می‌گردند. متاسفانه آنها هم که به زور و خشونت ارزش و اعتبار می‌دهند با زورگو هم نظر و هم راه می‌شوند.
نمی‌شود حق طلب بود و زور گفت. البته زور نگفتن و بر حق عمل کردن تمرین روزمره می‌خواهد که خود باعث رشد آدمی می‌شود. مهم اینکه نه زور بگوییم و نه زور بپذیریم.
۳. از حق، حق صادر می‌شود. تصور کنید که شما به کودکی برای رشدش کمک می‌کنید. رشد آن کودک با عمل شما بر حق می‌افزاید. یا شما به خانواده خود کمک مالی می‌کنید با استحکام خانواده، محبت بین افراد، استقلال مالی و ... یگانگی می‌جویید و این عمل شما به بکار گیری حق در جمع می‌افزاید و بسا شما الگو می‌گردید و دامنه آن فراتر می‌رود. بگذارید مثالی بزنم. دختری در ترکیه در دانشگاه امکانش را یافته بود تحصیل کند. از طریق یک نفر شخصی به آن دختر کمک کرد و مخارج او را متقبل شد. بعد از پایان تحصیل که آن دختر معلم گردید وبه کمک کننده از طریق دوستش خبر داد که از امروز من هم کوشش می‌کنم بچه‌های خوبی را تربیت کنم و در خدمت رشد آنها باشم و به دیگران از حقوقم یاری رسانم تا آنها نیز امکان تحصیل بیابند. آن عمل بر حق کمک کننده به آن دانشجو، امکان رشد و افزودن بر خود را ممکن گردانده است.
۴-یکی از عمومی ترین شاخص‌های حق از نا حق طولانی بودن زمان حق می‌باشد. حق مثل آزادی زمانش بی نهایت است. کسی که طرفدار حق است به بی نهایت فضای تحول و رشد و ... می‌اندیشد. اما کسی که محور اندیشه‌اش ناحق یعنی قدرت است، جهت رسیدن به قدرت آنهم در کوتاه مدت می‌اندیشد و عمل می‌کند. زمان قدرت همیشه کوتاه و دقیق که بنگریم زمان قدرت مطلق صفر است. در صورتی که زمان آزادی چون حق است بی نهایت می‌باشد. آنکه بر حق عمل می‌کند هر لحظه در رشد و تحول است و تا رشد و تحول مطلق خود را محدود نمی‌بیند.
۵-حق همه مکانی و همه زمانی است. در هر کجای جهان در هر فرهنگی و در هر دین و در بسیاری از مرامها زور گفتن و تخریب نا حق است. در طول تاریخ هم اگر به اعمال و گفته‌ها بخواهیم اندیشه کنیم معیار ما بر حق عمل کردن است. مثلا در توجیه تاریخ می‌گویند آن زمان علم امروز را نداشتند و یا نمی‌دانستند و ... حق در همه جای جهان و در هر مکانی از این جهان و در تمام زمانها یک معنی می‌دهد. توجه بکنید به اشعار خیام، حافظ، فردوسی، مولوی. آنجا که حق را بیان کرده‌اند در تمام زمانها و تا به امروز و حتی تا فرداها با انسانها یگانگی می‌جوید و اشعارشان به دل می‌نشیند و حتی بدل به ضرب المثلی شده که در طو. ل تاریخ بر سر زبانها و راهنمای عمل است. اندیشمندانی که در سطح جهان در دفاع از حق گفته و نوشته‌اند با تمام مردم جهان در حق گویی یگانگی می‌جویند. مثلا به عملکردهای گاندی در مسئله استقلال و دفاع از حقوق کاستها وقتی توجه می‌کنیم با او احساس یگانگی می‌یابیم با اینکه او هندی است و ما نیستیم. از طرف دیگر شاعرها و نویسندگانی هم بوده‌اند که در باره شاهان و توجیه قدرت آنها سروده و گفته‌اند ولی کمتر کسی با ذهنیت آنها یگانگی می‌جوید.
۶- حق همیشه شفاف است. نا حق همیشه کدر و ناشفاف است. تصور کنید که شما می‌خواهید مطلبی بنویسید و در آن نظریه‌ای دارد که بر اساس آن تبعیض اصل است. پس شفاف نمی‌نویسید. ناشفاف می‌نویسید. به گونه‌ای می‌نویسید، گویی از حق دفاع می‌کنید در صورتی که موافق ضد حق و تبعیض هستید. مثلا مردانی که اعتقاد دارند در حقوق با زن برابر نیستند و حق بیشتری دارند، شروع می‌کنند توجیه پس از توجیه و در عدم شفافیت می‌خواهند این عدم برابری در حقوق را اثبات کنند. در صورتی که زن و مرد در حقوق برابر و دارای استعدادهای متفاوت هستند. هر دو آنها موجوات مستقلی هستند که وقتی در کنار همدیگر قرای میگیرند به یکدیگر در رشد کردن یاری میرسانند. اگر این اصل در چهارچوب خانواده به رسمیت شناخته شود بسیاری از برخوردها و تنشها از بین می‌رود. بجای تنش و برخورد عشق، دوستی، محبت، آرامش جانشین می‌گردد.
۷-حق خالی از تبعیض است. هر تبعیضی که به کار می‌رود ضد حق است. مثلا حق حاکمیت از آن ملت است و شهروندان بایستی از حقوق شهروندی خود برخوردار بگردند. در این حق که بیان کردیم جای ولی فقیه و هر کس که بخواهد به هر نامی جای شهروندان تصمیم بگیرد و حاکمیت را نقض کند، ناحق و ضد حق حاکمیت مردم می‌باشد و ضد حقوق شهروندی هم می‌باشد. چون ولی فقیه بجای شهروندان تصمیم می‌گیرد و به اجرا در می‌آورد و هر کس مخالف او و قدرتش باشد را به شکلهای مختلف (ترساندن، حذف کردن، خریدن با پول و مقام و ...) از سر راه برمی دارد. در نظام ولایت فقیه در جمهوری اسلامی از دوره خمینی تا به امروز قاعده تقسیم به دو و حذف یک جناح روش بوده و هنوز ادامه دارد. بنا بر این هر تبعیضی نا حق است. مثلا شهروندان هم تبعیض بین با سواد و بی سواد، زشت و زیبا، چاق و لاغر، تبعیض بین اقوام، تبعیض جنسیتی و عقیدتی ... را روزانه بکار می‌برند و اگر ما بر حق فکر کنیم زود متوجه ذهنیت تبعیض گرای مخاطب می‌شویم.
۸-حق ذاتی انسان است. حق ذاتی هر پدیده نیز می‌باشد. در هر کجای جهان در هر ملتی با هر دین و مرامی و فرهنگی، محبت کردن و دوست داشتن و بدیگری یاری رساندن و از حق بیگناه دفاع کردن، پسندیده و شایسته انسان محصوب می‌شود و انسانها در سراسر جهان با این حق یگانگی دارند. بنا بر این ویژگی:
۹- حق با حق و هر واقعیتی که نا حق نیست، رابطه مستقیم پیدا می‌کند. در عمل که بنگریم عمل به حق نیاز به رابطه ندارد. نیاز به واسطه ندارد. اما نا حق در هر صورت با حق نمی‌تواند رابطه برقرار کند. در عمل حق و ناحق مثل آهنربایی هستند که دو قطب همدیگر را دفع می‌کنند. عمل نا حق با قدرت رابطه برقرار کرده و قدرت را واسطه می‌کند و با دیگران نیز رابطه بر این اساس برقرار می‌کند.
۱۰- حق حد ندارد. مثلا آزادی حد ندارد. استقلال فرد نیز حد ندارد. رشد انسان حد ندارد. عشق ورزی و دوستی نیز حد ندارد و ... هر تعریفی که به آزادی حد بدهد ضد حق است. توجه کنید حق حتی محدود نمی‌کند. مثلا من بگویم، چون من موافق رشد شما هستم مخالف تحصیل شما هستم. وقتی ما به حق عمل می‌کنیم فضای رشد و تحول و عدم خشونت را برای دیگران هم ممکن می‌کنیم. مسئله مهم این است که آنکس که حد بوجود می‌آورد قدرت مدار است و نه آزادی مدار.
۱۱-حق ویران نمی‌کند و ویران نمی‌شود. در صورتی که ناحق حاصل تبعیض و ویرانی است.
مثلا در سیاست خارجی آمریکا می‌گوید من قدرت دارم و چون دولت ایران می‌خواهد بمب اتمی بسازد من همه مردم ایران را تحریم می‌کنم. حاصل این تحریم چیست؟ حاصل این تحریم زوری است که به ملت ایران وارد می‌شود و عملی است ضد حقوق مردم ایران که هر روز شهروندان ایران را فقیرتر می‌کند. در توجیه چه می‌گویند. تحریم می‌کنیم تا این استبداد مجبور بشود بمب اتمی نسازد. آیا با این تحریم برای رسیدن به هدفشان موفق بوده‌اند؟ خیر. آیا مردم از امکانات زندگی کمتر برخوردار شده‌اند؟ بلی. در ایران امروز بر اساس داده‌های دولتی ۲۶ میلیون نفر و بنا بر داده‌های محققین ۳۴ میلیون زیر خط فقر رفته‌اند که بخش بزرگی از تولید فقر بخاطر دور زدن تحریمها استبداد حاکم و فشار اقتصادی که به مردم وارد می‌شود، می‌باشد. پس تصمیمگیریها بایستی بر اساس حق، که ملاک است باشد. در رابطه اسرائیل با حماس هم به همین ترتیب است. حماس خلاف کرده است و بنا‌م انتقام از آن خلاف اسرائیل به خود اجازه می‌دهد که مردم غزه را نابود و نسل کشی پیشه کند. بنا بر عمل به حق از هر کجا که جلوی خسارت گرفته شود روش صحیح می‌باشد.
۱۲-مصلحت اگر بر اساس حق باشد دیگر اسمش مصلحت نیست و حق است. اگر عملی بیرون حق بود می‌شود فساد. تکلیف و عمل بایستی بنا بر حق باشد. اگر بنا بر حق عمل نکنیم، حکم زور انجام داده‌ایم. پس نمی‌شود که مصلحتی بکار گیریم که بن مایه آن قدرت و زور است و بگوییم عمل به حق انجام داده‌ایم. در ایران قدرت تصمیم گیری مافوقی ساخته‌اند بنام مصلحت نظام. یعنی هر عمل نا حقی را این مجلس با قدرتی که دارد مشروعیت می‌بخشد.
۱۳- روش حق خود حق است. مثلا در آزادی عمل به آزادی روش آن است. در استقلال، عمل به استقلال روش آن است. در علم آموزی هم روش آن خود علم است و نه ضد علم. من و شما با عدم یادگیری با سواد و دانشمند نمی‌شویم. بلکه با یاد گیری واز طریق خود دانش آموختن است که دانشمند می‌شویم. عشق ورزیدن از طریق بکار بردن عشق در عمل است که منجر به تولید عشق می‌شود نه با زور گویی.
۱۴-حقوق یک مجموعه را بوجود می‌آورند. اگر به حقی عمل نکردیم حتما عمل به قدرت می‌کنیم و برده قدرت می‌شویم. ناحق هم به همین صورت است و ناحقها با هم مجموعه می‌دهند. مثلا گفته می‌شود که اپوزیسیون ایران تا امروز نتوانسته با هم یکجا جمع بشوند. افراد و گروههایی که در هدف و عمل با هم یکی نیستند چگونه با هم یکی بشوند؟ و یا موافقان استقلال وطن که برای تغییر به مردم متکی‌اند با آنهایی که می‌گویند مردم ناتوانند و به قدرتهای خارجی متکی مالی و سیاسی و نظامی‌اند و از طریق ان قدرتها نه مردم خود قصد دارند به قدرت برسند چگونه می‌خواهند مجموعه بدهند؟!
یا آنها که مدافع حقوق همگان هستند با آنها که رعایت حقوق را مشروط می‌دانند و یا در عمل به رعایت و دفاع از حقوق دیگری اعتقاد ندارند، چگونه با هم جمع میشوند؟! توجه کنید آنها که اعتقاد به توانایی مردم دارند، حق مردم می‌دانند و در درون وطن با کمک مردم به تغییر نگاه می‌کنند و آنها که مردم را به ناحق ناتوان می‌دانند، تغییر را با هدف رسیدن به قدرت در بیرون مردم ممکن می‌دانند.
جامعه ما برای رسیدن به آزادیها و استقلال فردی و جمعی و امکان رشد و تحول بایستی میزانش حق باشد تا از استبداد فقیه به دمکراسی و جامعه شهروندان حقوقمند برسد. وقتی روابط بر اساس حق و ویژگیهایش ممکن بگردد خشونت به حد اقل می‌رسد و رشد بسوی حد اکثر ممکن می‌گردد.
استبداد حاکم بر وطن ما مخالف حقوق همگان عمل می‌کند. ویژگیهای قدرت اساس روابط او با مردم و طبیعت ایران گردیده است.
آنچه مهم است این است که این ویزه گیهای حق را در عمل پیاده کنیم و حقوق خود را خوب بشناسیم و ایران را از استبداد پاک کنیم تا قادر باشیم تحول در آزادی و استقلال را ممکن کنیم.

جهانگیر گلزار
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy