رفقا!
شما در مدرسههای آرمانی
همکلاس دینداران بودهاید
و رویاهاتان را به جهانی کوچاندهاید که نیست
با چه زبانی باید گفت
که شهر آرمانی شما زیباست
اما از بهشت که نیست، زیباتر نیست
آری، آری
شگفتانگیز است، بیهمتاست،
سنجهای که با آن
ارزشهای زندگی را میسنجید،
سیاستاندیشی میکنید
آن سنجه اما
برآمده از جهانیست که نیست
کجای جهان، تهیدستی به یاری بینش انقلابی شما
از سرمایه پیشی گرفت؟
کجای جهان، تهیدستی
به یاری بینش انقلابی شما پویاتر از سرمایه شد؟
شرق، بلوک سیمانیاش را
پس از جانفشانیها درهم شکستهاست
زندگیاش را آزاد کرده است
باور نکردنیست که شما هنوز
در گل و لای این ویرانهها
زاریکنان غلت میزنید
و خاکاش را همچو سرمه به چشم میکشید
گامهاتان شیفتهی غرباند
آرمانهاتان شیفتهی شرق
شایسته آن نیست که با گامهاتان گفتگو کنید؟
گامها در زمین سخت حقیقت راه میروند
از گامهاتان در خلوت جویا شوید که چرا
« کشورهای فاسد سرمایه داری» را
برای زندگی برگزیدهاند؟
تلنگر پاسخشان شاید به خواب انقلابی شما بخورد
*
رفقا!
آرمانشهری را که نیست
چرا برای آیندگان تجویز میکنید؟
پس از اینهمه ناکامی
زمان آن نرسیده است که با گامهاتان
که تیزهوش و غربباوراَند همزبانی کنید؟
رضا فرمند
بهار میشود ولی، ویدا فرهودی