Wednesday, Jan 1, 2025

صفحه نخست » نگرانی یک نویسنده در آغاز سال نوی میلادی؛ ف. م. سخن

IMG_7675.pngدر آغاز سال نو اصولا باید تبریک گفت و سال خوبی برای همگان آرزو کرد. امید داشت و امیدوار بود به آن چه در روزهای پیشِ رو اتفاق خواهد افتاد و از دگرگونی های مثبت گفت و تغییراتی که دنیایی بهتر برای ما به وجود می آورد.

اما من ترجیح می دهم در آغاز سال ۲۰۲۵ بیشتر از نگرانی های خودم بگویم تا تصاویر خیالی از آینده. کاری که در ایام جوانی نکردیم چون جوان بودیم و با دانسته های آن روزی توان دورنگری نداشتیم و نمی توانستیم داشته باشیم.

این روزها که موضوع ساعدی پیش آمد، زخمی که ۴۶ سال است التیام نیافته دوباره سر باز کرد و زخم و چرک از آن بیرون زد و دلیلی شد برای این که این چند خط را بنویسم و از نگرانی های خودم بگویم.

حکومت نکبت اسلامی امروز نه فردا بالاخره سقط خواهد شد و به نظر بسیاری با رفتن این حکومت اوضاع رو به بهبود خواهد گذاشت و مانع بزرگی که بر سر راه پیشرفت ایران و ایرانی قرار گرفته از میان خواهد رفت. این به درستی یک طرف ماجراست اما از طرف دیگر ماجرا که ما خودهامان هستیم کمتر سخنی به میان می آید و همه چیز به فردای تغییرات اساسی سپرده می شود و انتخابی که ظاهرا در آرامش صورت خواهد گرفت و رسیدن به جایگاهی که آن را جایگاه آزادی و دمکراسی نام می نهیم.

به من می گویند چرا این قدر به موضوع قبر ساعدی اهمیت می دهی و بیشتر از این که به تبهکاری حکومت نکبت بپردازی به این موضوع می پردازی. خب. به اندازه ی کافی و به شکل همیشگی به موضوع حکومت فعلی پرداخته ایم و باز هم خواهیم پرداخت و یکی دو روز پرداختن به موضوع «ظاهرا» سخیف و بی ارزش قبر ساعدی مانع پرداختن به اصل مطلب نخواهد شد، اما موضوع ساعدی، با تمام سخافت و بی ارزشی اش موضوعی ست که منعکس کننده ی فردای ماست و از این جهت مجبوریم آن را مهم بشماریم و قدری هم به آن بپردازیم.

مهم بشماریم چون اگر امروز در فضای مجازی و مطلب و مقاله و کامنت به جان هم می افتیم، فردا رو در رو به صورت فیزیکی و با دست هایی که احتمالا صاحب سلاح هم خواهند بود به جان هم خواهیم افتاد.

دعوت من و امثال من به نقد و بیرون کشیدن پرونده ی سیاه اشخاص و بخصوص مشاهیرمان نیست. خواستم حدود ۵۰ مطلب در باره ی ۵۰ تن از بزرگان سیاست و ادب و فرهنگ مان بنویسم و نشان دهم که آن ها پاک تر و مطهرتر از ساعدی نبوده اند ولی از این کار دست شستم چون تف سربالا بود بر روی خودمان.

از شهریار شاعر بزرگ سبک قدمایی تا فروغ، شاعر محبوب دوران ما، تا هدایت داستان نویس بزرگ ما تا دهخدای بزرگ و بهار بزرگ و بزرگانی دیگر از عالم سیاست و فرهنگ و هنر، نقاط سیاه زندگی شان کمتر از ساعدی نبوده و نیست و اگر قرار باشد هر گروه به جان گروه دیگر بیفتد و اَعمالی زشت به خاطر زشتکاری هایشان انجام دهد، قطعا سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و در دوران هرج و مرجِ قطعیِ بعد از سقوط حکومت نکبت، روزگاری تلخ و سیاه برای همه ی زندگان زمان رقم خواهد زد.

در فقدان شخصیتی بزرگ و موجه که بتواند آرامش را به جامعه ی ملتهب و خشمگینی که دیر یا زود خشم خود را به شدید ترین وجه ممکن بروز خواهد داد این نگرانی من بی جا نیست.

من فکر می کنم ما به همان اندازه که به رفتن حکومت فعلی می پردازیم باید به جایگزین و جایگزین ها نیز بپردازیم و ابلهانه به این دلخوش نباشیم که بعد از سقوط محتوم اسلامی ها، همه با شادی و نشاط، با آرامش و اخلاق، صندوق رای بر پا خواهند کرد و همه چیز به خیر و خوشی پایان خواهد یافت و هر کس به سر کار و زندگی خود در کشوری آزاد مشغول خواهد شد.

موضوع ساعدی و امثال آن از این جهت مهم است و اگر امروز که دست مان به صورت واقعی به هم نمی رسد به آن نپردازیم فردا که گریبان ها گرفته خواهد شد و خون ها بر زمین ریخته خواهد شد بسیار دیر خواهد بود.

این چند کلمه را گفتم تا وظیفه ای را که در سال ۵۷ داشتیم و امروزی ها معتقدند که به آن عمل نکردیم، انجام دهم و اگر دیروز جوان بودیم و خوشخیال و دیر متوجه خطاها و نگاه های ابلهانه به آینده شدیم امروز این وظیفه را به موقع انجام دهیم تا فرداییان به ما نگویند که مگر شماها نبودید و نمی دیدید و نمی فهمیدید که ما در حال رفتن به بیراهه هستیم پس چرا جلوی ما را نگرفتید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy