سیدمهدی هاشمی یک جانی و جنایتکار و قاتل در بیت منتظری است؟
مقدمه اجمالی
عاشقان وسینه چاکان قدرت و قاتلین با هم جمع میشوند، نقشه میکشند و مخالفین خود را از هر درجه و مقامی که باشند، حذف میکنند. دربازی قدرت دوست و دشمن معنی خود را از دست میدهد و فقط انحصار قدرت است که عمل را مشخص میکند. در زیر به مناسبت ترور دو مستشار قتال دیوان عالی کشور مغیسه و علی رازینی اینکه چگونه و به چه علت آقای علی رازینی به سمت رئیس دادگاه ویژه روحانیت منصوب میشود را از زبان آقای احمد منتظری، فرزند مرحوم آیت الله منتظری را در مصاحبه با حسین دهباشی خواهد آمد. نظر به اینکه آیت الله منتظری قائم مقام رهبری، با عاشقان وسینه چاکان قدرت انحصاری قدرت همآهنگ نیست و به قول خودش اینها در جستجوی یافتن " ولایت بر فقیه" و نه ولایت فقیه بودند،، تصمیم به حذف قائم مقام رهبری، مرحوم آیت الله منتظری گرفته میشود، برای فراهم شدن زمینه حذف قائم مقام، نقشه کشیده میشود، که سید مهدی هاشمی ضعیف ترین حلقه به دلیل رابطهای که با بیت آیت الله منتظری دارد و نیز نقاط ضعفی که قبل و بعد از انقلاب داشته به چوبه اعدام سپرده شود. با برنامه ریزی او دستگیر و روانه زندان میشود.
مسئله اتهامهای سید مهدی و کشتن قبل و بعد از انقلاب، نه به خاطر کشتن و بلکه هدف دیگری را تعقیب میکردهاند. و الا نباید او تا سال ۶سید مهدی هاشمی از اول انقلاب تا سال ۶۵ یعنی مدت بیش از ۸ سال با حکم مسئولین نظام مصدر امور مهمی از جمله دادستان کل انقلاب، عضویت شورایعالى فرماندهى سپاه، مسئولیت واحد روابط عمومى، مسئول واحد نهضتهاى آزادی بخش سپاه پاسداران و... باشد و اینها ناگهان به فکر جنایات او بیفتند.
وقتی تصمیم به اعدام سید مهدی هاشمی جهت کنار زدن مرحوم آیت الله منتظری گرفته میشود، برای فراهم شدن زمینه حذف قائم مقام رهبری، کمتر قاضی شناخته شدهای حاضر به دادن چنین حکمی بود. لذا احمد خمینی به دنبال چنین شخصی میگشت که رازینی آمادگی خودش را برای صدرور حکم اعدام سید مهدی هاشمی اعلان میکند و وی بعد از آن بلافاصله از سوی آقای خمینی به سمت رئیس دادگاه ویژه روحانیت منصوب میشود.
وقتی تصمیم به اعدام سید مهدی هاشمی جهت کنار زدن مرحوم آیت الله منتظری گرفته میشود، کمتر قاضی شناخته شدهای حاضر به دادن چنین حکمی بود. لذا احمد خمینی به دنبال چنین شخصی میگشت که رازینی آمادگی خودش را برای صدرور حکم اعدام سید مهدی هاشمی اعلان میکند و وی بعد از آن بلافاصله از سوی آقای خمینی به سمت رئیس دادگاه ویژه روحانیت منصوب میشود.
چگونگی این تصمیم و انتصاب را از زبان آقای احمد منتظری در مصاحبه با حسین دهباشی با هم مرور کنیم:
بهتر است که چگونگی این تصمیم و انتصاب را از زبان آقای احمد منتظری در مصاحبه با حسین دهباشی با هم مرور کنیم:
دهباشی: وقتی خمینی نامهای به ری شهری نوشت که به پرونده سید مهدی رسیدگی شود
«مسائلی بود که مثل نامه نوشتن سید مهدی هاشمی به شورای عالی قضائی که مسائل سال ۶۰ و ۶۱ که تو خاطرات هست که ایشان مینویسد و از شورای عالی قضائی تقاضا میکند به پرونده من رسیدگی کنید و رسیدگی نمیکنند. خوب اینها را آقای منتظری میدانست از طرفی یکی دیگر از آنهائی که در اصفهان کشته شدند، شیخ قنبر علی صفرزاده، بچههایش میآیند تو دادگستری اصفهان شکایت میکنند و آقای موسوی اردبیلی آن پرونده را میگیرد و نمیگذارد ادامه پیدا بکند. اینها همه مربوط به همان اوایل انقلاب است سال ۶۰ و ۶۱ و اینها را آقای منتظری میدانست و مشکوک است به اینکه چرا اینجوری است؟
دهباشی: به نظر شما چرا اینجوری بود؟
خوب این شاید میخواستند تو آب نمک بخوابانند، نقطه ضعفی باشد و به موقع رسیدگی کنند و این رسید به آن وقتی که امام نامهای نوشت به آقای ری شهری که پرونده او را بدون در نظر گرفتن خیلی محکم رسیدگی کنید، فلان کنید، بهمان کنید. من اتفاقاً آن نامه را زمانی گوش کردم که یک جایی مهمان بودیم و این آقای بنایی که نماینده قم بود، ایشان هم بود. یک مهمانی بود. وقتی تلویزیون این را خواند، یکمرتبه بنایی گفت که «سر سید رفت بالای دار». شخصاً خودم تعجب کردم. گفتم یعنی چه، برای چی بالای دار؟. گفت: «آخه نامهای به این تندی که امام خمینی بنویسد کمتر از اعدام کسی رغبت ندارد.» و بعد آقای منتظری از اینجا موضع گیری کرد و گفت مگر مرکز تظلم دادگستری نیست؟ چرا اطلاعات؟ معلوم است که چیزی زیر نیم کاسه است...
[روزی] رفتم مدرسه فیضیه، آقای صالحی منش که استاندار قم بود را دیدم، داشت آنجا قدم میزد و قرآن حفظ میکرد. گفتم چکار میکنی. گفت آره دارم قرآن حفظ میکنم. بعد داستان فهیم کرمانی را گفتم. این قضیه را گفتم که بله آقای مؤمن خیلی ناراحت بود که نتوانست آقای رازینی را پیدا بکند. بعد او چند تا الفاظ رکیکی بکار برد که نمیخواهم آن را بکار ببرم علیه رازینی بکار برد که بله اینجوریه، اینجوریه که من تعجب کردم که من فکر میکردم اینها با هم هستند چون بعداً این آقای صالحی منش معاون فلاحیان شده بود، گفتم اینها همه یکیاند. آقای صالحی منش یک همچون کسی که شما میگوئید باید رئیس دادگاه ویژه روحانیت باشد که مثلاً آقای مهدوی کنی را بخواهند رسیدگی کنند، آنوقت این باید رسیدگی کند «کی این را پیشنهاد کرده برای این سمت؟» گفت: خودش. گفتم: خودش یعنی چه؟ گفت: آره ما جماران بیت امام بودیم، نشسته بودیم. یکدفعه احمد آقا آمد و گفت که حالا سید مهدی هاشمی هم زندان است. گفت حالا ما این سید را بخواهیم اعدام کنیم، کی حاضر است، حکمش را بدهد؟ میگفت جمله تمام نشده بود که رازینی گفت من. میگفت فردا دیدیم که رادیو میگوید: طی حکمی از سوی امام خمینی، آقای علی رازینی به سمت رئیس دادگاه ویژه روحانیت منصوب شد.
حالا این چیز عجیبی بود که آن مجله رمز عبور هم از آن گروه جناح راست این را چاپ کرده بود. البته رفته بود کاری که کرده بود به موازاتش با آقای رازینی هم صحبت کرده بود ولی بالاخره آن مطالب را منتشر کرده بود.
دهباشی: نکتهای هست که افتاده باشد و شما بخواهید بگوئید؟
منتظری: مستند قائم مقام
خاطرهای که به آن آخرین نامهای که آقای منتظری برای آقای خمینی نوشت که ۱۸ اردیبهشت ۶۸ است. نامه را من و آقای دری نجف آبادی که آن زمان رئیس دفتر آقای منتظری بود، بردیم جماران و به احمد آقا دادیم که به آقای خمینی بدهد که نشستیم من و دری و احمد آقا و کس دیگری هم نبود. خیلی صحبتهای مختلفی شد از جمله این را میخواهم بگویم:
آقای دری به احمد آقا گفت: ببین احمد آقا قضیه آقای منتظری تمام شد و ایشان اول میگفت من نمیخواهم بشم. نامه نوشت که مرا تعیین نکنید. بعداً تعیین کردند. بعداً برکنار شد، دیگه هرچه بود تمام شد ولی فضاحتی که روزنامهها بوجود میآورند خیلی زشت است و این جور نیست که فقط به ضرر آقای منتظری باشد، مردم میگویند، شخص دوم انقلاب که اینقدر آدم بدی بوده وای بحال بقیه روحانیون انقلاب. این را آقای دری گفت که احمد آقا یک عصا دستش بود که یک مقداری چشم را باریک کرد و عصا را به دهانش برد و یک فکر کرد که خلاصه چی بگوید. بعد گفت: ببین آقای دری یک کسی مثل آقای منتظری، آمده گفته: امام قاتل زنهای بچه دار است، امام قاتل زنهای حامله است. حالا اینها صرف میکنه، خدا شاهد است به همین ترتیب، حالا صرف میکنه، کسی که این حرفها را زده یک مجتهد جامع الشرایط است یا یک ضد انقلاب است که من همان وقت یکدفعه فکر کردم کسی که پیش ما داره این جوری میگوید، در خفا اینها چکار میکنند؟ چه جور برنامه ریزی میکنند؟ اینکه الآن تمام روزنامهها، تریبونها و نماز جمعهها زیر نظرشان است. خلاصه خواسته با اینکه بگذره که ضد انقلاب است که تمام بشود برود[ یعنی اینکه آیندهاش تمام بشود و موی دماغ احمد نباشد]
در مورد بهشتی
دهباشی: احمد آقا توی ادوار تاریخ قبل تر این طور نبود که از ایشان مثلاً خیلی نزدیک باشه مرحوم بهشتی از جهت اینکه او هم آدم منصفی بود، حالا چرا باید تغییر کرده باشه تو این سالها؟
ج: آخه ببین یک رقابتی بود. احمد آقا خودش یک تیم داشت تو بیت امام افرادی داشت و هر کدام نماینده امام در کجا؟ دهباشی: بت ایشان شهید بهشتی نبود؟
منتظری: نه خیر به هیچ وجه برعکس بود. شهید بهشتی آمده بود حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داده بود که احمد آقا آن را رقیب خودش میدانست و همیشه در جهت تضعیفش کوشش میکرد که بالاخره خره هم منحلش کردند. یعنی اینقدرفعالیت کردند. حالا حزب مسلم نقطه ضعفهایی داشت ولی خوب نقطه ضعفها را بزرگ میکردند، این طرف نمیگذاشتند کسی دفاع بکند و این کار کردند و نسبت به شخص بهشتی هم احمد آقا موضع منفی داشت.
دهباشی: چطور؟
منتظری: این را آیت الله ربانی املشی که عضو شورای عالی قضائی بود، میگفت که ۵ نفری میرفتیم خدمت امام و میگفت من و آقای اردبیلی و ظاهراً مقتدائی بود و دیگران و شهید بهشتی. میگفت ما چهار نفر دست امام را میبوسیدیم ولی بهشتی نمیبوسید و میگفت من این کار را قبول ندارم. میگفت احمد آقا به من گفت که سید چی میگه، تکبّر میکند دست امام را نمیبوسد. آقای ربانی میگفت: گفتم ولّا، بلّا این جور نیست که شما میگوئید. [می گوید] من که ارادت دارم به ایشان ولی این کار را من قبول ندارم، نمیکنم دست بوسی را قبول ندارم نمیکنم. اصلاً یک حالت ضدیت داشت. یک بار هم یک مسئلهای نقل میکرد، میگفت: در مورد این رزمندهها که میروند جبهه و یک موردی بود که بنیاد شهید مثلاً بپذیرد، نپذیرد، حمکش چیست؟ ایشان میگوید نظر امام چیه؟ دهباشی: اینها که میروند جبهه چه میشوند آنوقت
منتظری: اینها که میروند جبهه و توی راه کشته میشوند، تو راه جبهه تصادف میکنند و کشته میشودند. میگفت من به ایشان گفتم که نظر امام چیه؟ اینها شهید محسوب میشوند واقعاً؟ میگفت احمد آقا گفت: اگر بهشتی شهید است اینها هم شهیدند که ایشان خیلی ناراحت شده بود که مثلاً این حاضر نیست حالا که آقای بهشتی شهید شده و امام میگفت: شهید بهشتی یک ملت بود، شهید مظلوم و مظلوم زیست. مظلوم مرد. حالا احمد آقا میگوید اگر بهشتی شهید است آنها هم شهیدند. یعنی او دشمنیاش را تا بعد از شهادت هم هنوز حفظ کرده بود که وقتی مثال میخواست بزند، اینجوری میگفت. نه دقیقاً برعکس بود. یک حالت تقابلی بود. حالا تشکیلاتی آمده و داره قدرت خودش را کم میکنه. تیم داره، افراد داره تو بیت... «
۶۷۵-خشت خام مصاحبه حسین دهباشی با احمدمنتظری، درشهریور ۹۷
https://www.youtube.com/watch?time_continue=6&v=uaAc5cJX-Bs
با توجه به نظر احمد آقا خمینی در مورد دکتربهشتی که از زبان آقای احمد منتظری در بالا نقل شد، اگر به انفجار حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن بهشتی و یاران او توجه شود، شاید بهتر فهمیده شود که چرا انفجار درحزب جمهوری رخ داده است؟
محمد جعفری
[email protected]