Thursday, Jan 30, 2025

صفحه نخست » دختران آیت‌الله‌ها با روبنده برای آموختن آواز پیش من می‌آمدند

maliheh.jpgملیحه مرادی به آینده آواز زنان در ایران امیدوار است. کنسرت فرضی پرستو احمدی را لحظه مهمی در تاریخ آواز زنان ایران می‌داند و می‌گوید به این نسل بسیار امید دارد. او بر این باور است که جمهوری اسلامی به آواز خواندن زنان نگاه ناموسی دارد و می‌خواهد زنان مدام در ترس و استرس و خودسانسوری به سر ببرند

یورونیوز - ملیحه مرادی، خواننده، نوازنده و مدرس آواز است. او در محضر استادان بزرگی آواز را آموخته است؛ از پریسا و علی‌اصغر شاه‌زیدی گرفته تا محمدرضا شجریان.

در بخشی از این گفت‌وگو از خاطرات تدریس آواز در قم می‌گوید و دختران آیت‌الله‌هایی که با روبنده نزد او آواز می‌آموختند.

او در گفت‌وگوی اختصاصی با یورونیوز به فراز و نشیب‌های کار آوازخوانی در ایران می‌گوید. او بیش از دو سال است به آمریکا مهاجرت کرده و همچنان مشغول اجرای کنسرت و آموزش آواز است.

این خواننده بر این باور است که جمهوری اسلامی به آواز خواندن زنان نگاه ناموسی دارد و می‌خواهد مدام زنان را بترساند و در چارچوب‌ها نگه دارد تا دچار خودسانسوری شوند. با این حال به باور او نسل جدید دیگر در این چارچوب‌ها نمی‌گنجند.

او گرچه همراهی مردان موسیقی و آواز را کافی نمی‌داند اما از تاثیر همراهی هنرمندانی چون استاد حسین علیزاده برای شکستن تابوی آوازخوانی زنان در کنسرت راز نو تقدیر می‌کند: «استاد علیزاده با رازنو و اجرای افسانه رسایی و هما نیکنام در آن ساختارشکنی کردند و بعدتر دیگران نیز مسیر او را دنبال کردند.»

ملیحه مرادی نیز مانند دیگر زنان آوازخوان ایرانی بارها طعم احضار و بازخواست شدن را چشیده است. به ویژه وقتی در گفت‌وگویی نام او در کنار نام استاد شجریان آمده بود و به همین خاطر حراست وزارت ارشاد نیز روی اسم او حساس شده بود و احضارش کرده بودند. در آن زمان مامور حراست به او می‌گوید: «خانم اسم‌تان در فهرست سیاه است.»

او از استاد پریسا و دلخوری‌اش از جامعه هنری ایران به ویژه آنها که در حوزه موسیقی و آواز فعالیت می‌کنند گفته و اینکه او هیچ علاقه‌ای به رفت و آمدها با محافل هنری نداشت. ملیحه مرادی همچنین از خاطره‌ای به نقل از استاد پریسا روایت می‌کند که در آن به حمله بسیجی‌ها با کوکتل مولوتوف به خانه‌شان اشاره می‌کند و آتشی که برپا کردند.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

ملیحه مرادی همچنین در این گفت‌وگو از تجربه آموختن مکتب اصفهان نزد استاد علی‌اصغر شاه‌زیدی گفته و خاطراتش از دوره هنرجویی‌اش نزد استاد شجریان.

ملیحه مرادی این روزها به همراه مینا دریس و احسان متوری در آمریکا و دیگر کشورها به اجرای کنسرت‌ می‌پردازد.

چه زمانی در زندگی متوجه محدودیت‌های زن بودن شدید؟

دو چیز در ذهن دارم. کوچکتر که بودم با پدرم و برادرم به استخر می‌رفتیم اما از یک سنی به بعد پدرم گفت تو باید با مادرت به استخر بروی. با پدرم که می‌رفتیم او ما را بغل می‌کرد و در آب شیرجه می‌زد و هیجان آن بسیار بیشتر بود. آنجا فهمیدم میان من و برادرم تفاوت‌هایی است و به دلیل اینکه اختلاف سنی‌مان یکسال بود، مدام این تفاو‌ت‌ها را در بزرگ شدن میان زندگی یک دختر و پسر می‌دیدیم.

تجربه بعدی در دوران مدرسه رخ داد. اغلب در مسابقات قرآن و تواشیح برای مدارس رتبه می‌آوردم. معلم پرورشی یکبار از ما خواست برای مسابقه اذان حاضر شویم. وقتی به محل اجرای مسابقه رسیدیم، دیدیم پسرها نیز حاضرند. کلی خوشحال شدیم که قرار است جلوی آنها بخوانیم و روی آنها را کم کنیم که معلم پرورشی گفت اشتباه شده و باید سریع به مدرسه برگردیم. فکر نمی‌کردم وقتی مسائل دینی و مذهبی و اذان در میان باشد دیگر قرار است آدمها تحریک شوند.

تجربه‌تان از آموختن آواز در کنسرواتوار چایکوفسکی در تهران چگونه بود؟

با آنکه می‌توانی در کنسرواتوار چایکوفسکی رشته آواز بیاموزی اما نمی‌توانی همانجا هم تک‌خوانی کنی و در اجرا باید همیشه به قول ما از «صدا حلال کن» استفاده کنی. یعنی همیشه یک مرد باید در اجرای نهایی کنار تو بنشیند و لطف کند و با صدای پایین بخواند که استاد صدای تو را بهتر بشنود.

دانشکده پودمانی علمی کاربردی نیز رشته آواز و موسیقی دارد، وضعیت تدریس آواز زنان نیز در‌آنجا چگونه است؟ دعوت به کار نشدید؟

بله، برخی هنرجویانم آنجا آواز می‌خواندند. نکته عجیب اینکه برای دختران استاد مرد دارند که خانم‌ها از او آواز می‌آموختند اما از من خواننده زن برای تدریس در آنجا دعوت نمی‌کردند. دختران آن دانشکده هم مدام زیر نظر هستند که مبادا عکس بدون حجاب بگذارند یا آواز تک خوانی در اینستاگرام‌شان منتشر کنند. حراست صدایشان می‌کرد و می‌گفت اخراج‌تان می‌کنیم.

پس در این سالها به جز مسیر آنلاین، چطور کار تدریس آواز را پیش بردید؟

۴ سال در قزوین در آموزشگاهی تدریس می‌کردم. در آن آموزشگاه حتی حق نداشتند اعلام کنند که مدرس آواز زن دارند و منشی آموزشگاه تلفنی به برخی خبر می‌داد. مدتی در سمنان تدریس کردم و دو سال هم در قم.

تجربه آموزش آواز در قم چطور بود؟

ده سال طول کشیده بود که به همان موسسه‌ای که من در آنجا تدریس می‌کردم، مجوز دهند. تازه آن موسسه صرفا برای زنان بود. هنرجویانی داشتم که با روبنده سرکلاس می‌آمدند و آنجا روبنده را بالا می‌زدند. برخی‌‌شان دختر آیت‌الله‌ها بودند. از وضعیت زندگی‌شان هم گله داشتند و دلشان می‌خواست آواز بخوانند.

کنسرت ملیحه مرادی
کنسرت ملیحه مرادی Maliheh Moradi Instagram / @bemani.us

خاطره‌‌ای از تدریس در قم در ذهنتان مانده؟

خاطرم هست دختری به مادرش شرکت در کلاس آواز من را هدیه داده بود. به مادر گفتم شما کمی بخوانید تا ببینیم از کجا باید شروع کنیم. دیدم این خانم دارد دکلمه می‌کند که »سعدیا مرد نکونام ...» به ایشان گفتم همین را آواز بخوانید. گفتند من اصلا نمی‌دانم آواز چیست. بعد متوجه شدم در خانه آنها اصلا به جز خبر رسمی تلویزیون اصلا موسیقی و آهنگی پخش نمی ‌شود و همسر این خانم روی این چیزها خیلی سختگیری داشتند.

برای برخی نیز کلاس آواز مثل جلسه‌های مولودی بود. چند نفر می‌آمدند که مولودی خوان‌های فعالی بودند و آمده بودند تا آواز یاد بگیرند و صدایشان را خوب کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند. برخی از آنها که صدای خیلی خوبی هم نداشتند آن موقع جلسه‌ای ۵۰۰ هزارتومان می‌گرفتند که از دستمزد آن روز من در موسسه خیلی بالاتر بود.

یکی از شاگردهای فرانسوی‌تان هم خیلی در ایران شناخته شده شد. از او بگویید

بله، یولن. البته من شاگردان دیگری هم دارم اما یولن خیلی خوب فارسی می‌خواند. به او اصرار کردم که ویدیویی از خودش در شبکه‌های اجتماعی بگذارد. یعنی گاهی کار با هنرجو شبیه تراپی می‌ماند و در کنار آموزش کلی صحبت‌های دیگر مطرح می‌شود. یولن آن اجرای کوتاه را در اینستاگرام گذاشت و یکهو آن آواز خیلی دیده شد.

فکر می‌کنید چرا جمهوری اسلامی ایران با صدای زن مشکل دارد؟

به نظرم جمهوری اسلامی به آواز زنان نگاه ناموسی دارد. دقیقا همان مدل غیرت و ناموس. می‌گوید باشد ما با خواندن تو مشکلی نداریم، تو آوازت را بخوان اما آنطور که ما می‌گوییم. از اشعار سیاسی استفاده نکن. مصاحبه نکن. از محدودیت‌هایت در ایران به رسانه‌ها نگو. نگو که صدایت ممنوع است. می‌گویند کارتان را بکنید. بروید خارج و کنسرت بگذارید و برگردید ولی بدون سر و صدا. مدام می‌خواهند برای تو حد و مرز بگذارند و تو را دچار خودسانسوری مدام کنند. و این ترس و اضطراب و مدام با تو باشد. که تو راحت نتوتنی کارت را انجام بدهی.

شما به شکل خاص چند بار احضار شدید؟

من دو سه بار از طرف ارگان‌های مختلف خواسته شدم. خاطرم هستم با خبرگزاری ایلنا مصاحبه‌ای داشتم و آنها هم تیتر بزرگی زده بودند «زنی که جا پای شجریان گذاشته یا چیزی شبیه این. راستش آن تیتر برای خودم هم زیاد بود و احساس راحتی نکردم. اما آن تیتر را تمام روزنامه‌های داخلی و بعد رسانه‌های ایرانی خارج از کشور کار کردند. همان بود که برایم نامه آمد که که تشریف بیاورید با شما آشنا بشویم. من رفتم و آقایی آنجا گفت این همه مدت کجا بودید؟ و همه این سالها چه می‌کردید؟ من هم گفتم که آواز می‌خواندم. می‌دانستم که از نام شجریان می‌ترسند و چون نام من کنار نام شجریان قرار گرفته بود احضارم کرده بودند.

مامور حراست گفت نام‌تان در فهرست سیاه است

یکبار دیگر هم که احضارم کرده بودند مامور حراست اسم‌ام را در اینترنت جستجو کرده بود و تصویری از من در کنار استاد شجریان به من نشان داد که بدون حجاب بودم و گفت این عکس‌های بی‌حجاب را از اینترنت بردارید.

یکبار هم گفت خانم اسم‌تان در فهرست سیاه است. گفتم مگر جرمی کرده‌ام به جز آواز خواندن. گفت بالاخره شما مورد زیاد دارید.

ماجرای آن تیتر چه بود. آقای شجریان چه زمانی این حرف را به شما گفته بود؟

استاد شجریان یکبار با من تماس گرفتند که شاگردی دارم به نام نوا که دختر با استعدادی است و می‌خواهم شماره تو را به او بدهم تا برای آموختن آواز نزد تو بیاید. من هم استقبال کردم. مادر نوا که خانه من آمد گفت مدتها بود که استاد به دلیل مشغله فرصت تدریس نداشتند و ما از استاد می‌پرسیدیم یکی از شاگردان‌تان را معرفی کنید و می گفتند فعلا کسی را نمی‌شناسم که شیوه آوازی من را بداند. تا اینکه بالاخره سال گذشته ایشان گفتند شما بروید پیش ملیحه. او شیوه آوازی من را خوب می‌شناسد. ماجرا در واقع همین بود. البته همان ابتدا که برای تست دادن نزد استاد رفته بودم به این مساله اشاره کرده بودند.

ملیحه مرادی در کنار استاد شجریان
ملیحه مرادی در کنار استاد شجریان شبکه‌های اجتماعی

از ابوعطاخانی‌تان نزد استاد شجریان بگویید؟

نخستین باری که نزد استاد شجریان رفته بودم تا بتوانم آنجا تست آواز بدهم برای استاد ابوعطا خواندم چرا که می‌دانستم دستگاه مورد نظر و محبوب استاد است.

وقتی خواندم و فرود کردم، دیدم استاد همچنان چشمانش بسته است. مکث کردم. استاد چشمشان را باز کردند و گفتند: تمام شد؟ گفتم بله. استاد از خواندن من تعریف کردند و جمعیت حاضر هم دست زدند.

آقای شجریان گفتند تو خیلی چیزهایی که خواندی شبیه من بود. من هم گفتم بله سالهاست که شیوه آوازی شما را با استادانی تمرین کرده‌ام.

آیا مردان به اندازه کافی در این سالها با زنان آوازخوان همراه بودند؟

جمهوری اسلامی با اعطای یک امتیاز عمدی به آقایان، زن و مرد هنرمند را به جان هم انداخت. زنان خشم‌شان بیشتر شد و در تلاشند تا بتوانند حقشان را از مردان بگیرند. درگیری میان زنان و مردان در عرصه موسیقی پس از انقلاب بیشتر شد.

اما انصاف آن است که به نقش برخی مردان هنرمند در این مسیر اشاره شود. از جمله استاد حسین علیزاده که جزو نخستین افرادی بود که از خانم‌ها برای اجرای کنسرت دعوت کرد. آنهم در زمانه‌ای که گروهی مدام کنسرت‌ها را به هم می‌ریختند و چنین تصمیمی کار ساده‌ای نبود.

ملیحه مرادی در کنار استاد حسین علیزاده
ملیحه مرادی در کنار استاد حسین علیزاده Maliheh Moradi Instagram

استاد علیزاده با حضور زنان در کنسرت «راز نو» نشان داد که می‌توان از زنان خواننده نه به شکل همخوان بلکه به شکل تخصصی بهره برد. علیزاده نشان داد که خانم‌ها فقط صدا نیستند و تنها از آنها به عنوان رنگ صدا استفاده نکرد. بلکه استاد افسانه رسایی و هما نیکنام در کنسرت «راز نو» هر کدام خط جدا و ملودی جداگانه‌ای داشتند. همین اجرا نشان داد آن دو خواننده زن بسیار با تجربه و باسواد بودند. بعدها هم دیگران این جسارت را یافتند تا مسیر آقای علیزاده را ادامه دهند.

پس از استاد علیزاده، برخی دیگر نیز این جسارت را یافتند تا به زنان میدان بیشتری دهند البته متاسفانه گاهی هم می‌شنیدیم که چون خانم‌ها دستمزدشان کمتر است یا اصلا دستمزد نمی گیرند، برخی با زنان همکاری می‌کنند.

کنسرت فرضی پرستو احمدی را چطور دیدید؟

برایم دور از انتظار نبود. خیلی وقت بود که می‌دیدم دختران نسل جدید از ما بسیار جسورتر هستند و هر محدودیتی اعمم پوشش و «نه! به آواز زنان را بر نمی‌تابند.» همانطور که در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بسیاری از دختران نوجوان در خیابان‌ها کشته شدند. برایم چیز غریبی نیست که پرستو احمدی‌ها بیایند و آن فرم لباس و اجرای مشترک را داشته باشند. پرستو را پیشتر نیز می‌شناختم. مدتی هم هنرجوی من بود. با او در اربتاط بودنم. می‌دیدم در شبکه‌های اجتماعی خودش بود و نمی‌ترسید و خودسانسوری نمی‌کرد.

شما از نوجوانی آواز را نزد استاد پریسا آغاز کردید. از این تجربه آموختن بگویید

استاد پریسا الگوی من بود. عاشق این بودم که بتوانم مانند ایشان بخوانم. آرزویم دیدار با استاد پریسا بود. آنقدر ایشان را دوست داشتم که اسم خواهرم را به خاطر او پریسا گذاشتیم. اما هیچوقت تصویری از خانم پریسا ندیده بودم. وقتی هم نخستین بار نزد ایشان رفتم چون جمعی از خانم‌ها بودند نتوانستم تشخیص دهم که کدامشان استاد پریسا است.

یعنی هیچ تصویری از ایشان ندیده بودید؟

ماجرایش مفصل است. در خانه ما کاست‌های زیادی از استاد پریسا بود. پدرم نیز از علاقه‌مندان به صدای ایشان بود و همیشه در خانه آواز ایشان را گوش می‌کردیم. اما وقتی از پدرم پرسیدم چرا هیچ تصویری از استاد پریسا نیست گفتند اول انقلاب خیلی سخت بود و مدام می‌ریختند خانه‌ها و اگر تصویر خواننده زن یا کتاب ممنوعه پیدا می‌کردند، کارت سخت می‌شد.

چه تصویری از استاد پریسا در ذهن‌تان ثبت شده؟

استاد خیلی غمگین بودند. در کل شخصیت درونگرا و کم حرفی دارند با وجود آنکه خیلی

شیرین سخن می‌گویند. خیلی به زنان علاقه‌مند به آموختن آواز کمک کردند و بسیار از اینکه نسل‌های بعدی جلوی جمهوری اسلامی ‌ایستادند، خرسند بودند.

خاطرم هست یکبار به ماجرایی اشاره کردند که اوایل انقلاب برایشان رخ داده بود. گروهی از بسیجی‌ها در خانه‌شان کوکتل مولوتوف انداخته بودند. خوشبختانه آن موقع استاد خانه نبودند.

همین نکته‌ای که در سوالتان هم بود، خانم پریسا از آقایان هنرمند حوزه موسیقی و آواز گله داشتند که چطور وقتی زنها نیستند، جشنواره و کنسرت دارید.

به همین خاطر در یک قهر خودخواسته به سر می‌برند. با مجامع فرهنگی ایران دیدار و رفت و آمدی ندارند و به دلیل علاقه شان به ایران با وجود همه سختی‌ها همچنان در ایران ماندند.

به آینده آواز زنان در ایران امیدوار هستید؟

بله به باور من ممنوعیت‌ها نه تنها زنان را ناامید نکرد که آنها را شجاع‌تر نیز کرد تا به مبارزه ادامه داده و قوی‌تر از پیش برای حقی که پایمال شده، بجنگند.

سخن آخر؟

زنان خواننده ایرانی سال‌های سال رسانه‌ای نداشتند. کارشان و نام‌شان کمتر از مردها دیده شده است. گاهی در اینستاگرام افرادی نظر می‌گذارند که چقدر خوب می‌خوانید و شما این همه سال کجا بودید؟‌ این یعنی مخاطبی که صدای من را دوست دارد نمی‌دانسته ملیحه مرادی با همه سختی‌ها سالهاست که می‌خواند. بنابراین خلاصه بگویم که ما هنوز نیاز داریم که هنرمان توسط مردم دست به دست بچرخد و کارمان بیشتر دیده شود.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy