آقای ستاری فر، رئیس سازمان برنامه و بودجه وقت نظام اسلامی در تاریخ ۲۰/۰۹/۱۳۸۲ سند چشم انداز بیست ساله و سیاستهای کلی برنامه چهارم توسعه کشور را پس از تأیید در هیأت دولت و بررسی همه جانبه در مجمع تشخیص مصلحت نظام و تأیید خلیفه خود فرزانه خوان حکومت اسلامی، ابلاغ مینماید تا در تدوین کلیه لوایح برنامهای و بودجهای و عملیات اجرایی دستگاهها، مورد عمل قرار گیرد. در چشم انداز بیست ساله چنین آمده است:
" ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه"
توسعه یافته متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی با تأکید بر:
• مردم سالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهره مند از امنیت اجتماعی و قضایی.
• برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهره مند از محیط زیست مطلوب.
• دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی.
• دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
• و.......
این روزها یعنی اواخر بهمن ۱۴۰۳ که به پایان چشم انداز بیست ساله رسیدهایم و باید بدانیم چه بخشی از این ماموریت با صرف منابع عظیمی از ثروتهای ملی به قیمت فقر و تنگدستی و ذلت مردم ایران تحقق یافته است. منتها ناگزیرم در آغاز به کلیدی ترین مفهوم این هدف یعنی مفهوم توسعه بپردازم تا امکان راستی آزمایی نیل به هدفهای چشم انداز بیست ساله با توسل به این معیار روشن شود.
توسعه، فرآیندی از تغییر و تحول فراگیر تعریف شده است که طی آن جامعه توان و قدرت استفاده از ظرفیتهای تاریخی خود را به دست میآورد و مرگ نظام کهن و تولد نظام جدید از الزامات توسعه قلمداد شده است. علاوه بر آن توسعه اقتصادی را فرآیند تغییر و تحولی میدانند که جامعه توان و قدرت استفاده از ظرفیتهای اقتصادی را به دست میآورد و ظرفیت اقتصادی هر کشور نیز تولید سرانهای است که از یک سو، غیر متکی به فروش و واگذاری ثروتهای ملی است و از سوی دیگر قابل حصول در دنیای متکی بر مبادلات نسبتاً آزاد بین المللی است و پایگاههای سازنده ظرفیت در دنیای مدرن را نیز باید در اندیشهها و بصیرتهای جدید یا دانش و دانایی ملی جستجو کرد که آن نیز بر سه رکن زیر استوار است:
الف. انسان باوری
ب. علم باوری
پ. آینده باوری
اینک مبتنی بر معیار بالا به تغییر ظرفیتهای اقتصادی کشور که در طول بیست سال حادث شده میپردازیم.
۱. بر اساس شاخصهای بانک جهانی، تولید ناخالص سرانه داخلی ایران به قیمتهای جاری در سال ۲۰۰۳ برابر ۲,۲۰۹ دلار بوده و در سال ۲۰۲۳ به ۴,۴۶۶ دلار افزایش یافته است؛ یعنی در طول ۲۰ سال حدود دو برابر شده است. اما در همین مدت تولید سرانه جمهوری آذربایجان به بیش از ۸ برابر، بحرین ۶,۵ برابر، اسرائیل ۱۱,۵، عمان بیش از ۴,۵ برابر، عراق حدود ۷ برابر، ویتنام بیش از ۸,۵ برابر بالغ شده است. آیا این عملکرد نشانه جایگاه اول اقتصادی در منطقه است یا آخرین جایگاه؟ علاوه بر این اگر در ۲۰ سال مورد نظر، تولید سرانه داخلی ویتنام بیش از ۸,۵ برابر شده آیا مبتنی بر فروش ثروتها و منابع زیر زمینی و روی زمینی آن کشور بوده؟ ولی قدر مسلم این است که عمده ترین و اصلی ترین منبع تولید سرانه ایران از محل واگذاری و تاراج ثروتهای ملی بوده و هرگز و هرگز استفاده از ظرفیتهای اقتصادی کشور تلقی نمیگردد. پس اصلی ترین و عمده ترین ماموریت این حکومت تحقق نیافته و متن چشم انداز در حد یک انشای دوره اول دبیرستان بیشتر مصداق پیدا نمیکند.
۲. اما در ارتباط با عدالت اجتماعی، حفظ کرامت و حقوق انسانی و بهره مندی از امنیت اجتماعی و قضایی، کارنامه نظام اسلامی چنان سیاه و ننگین است که نیازی به ارائه آمار و اطلاعات نیست. زیرا ساعت به ساعت از نقض حقوق و کرامت انسانی و امنیت اجتماعی و قضایی مردم ایران با ارائه مستندات غیر قابل انکاری در داخل و صحنههای بین المللی سخن به میان میآید. در نتیجه در منش حکومت اسلامی در ۲۰ سال گذشته برخلاف سند چشم اندازش، انسان ستیزی بوده و ابداً ارزشی برای کرامت انسانی قائل نبوده است.
۳. در رابطه با برخورداری از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تأمین اجتماعی و توزیع مناسب درآمد، دور از فقر و فساد و از همه مهمتر محیط زیست مطلوب، عملکرد ویرانگر۲۰ ساله حکومت اسلامی را باید در لوحی سیاه و ننگین، منعکس و به آگاهی نسلهای چندین ۲۰ سال آینده رساند.
۱-۳. بی دوایی، ناتوانی مردم از تأمین دارو، درمان، امنیت غذایی هر روز و هر ساعت حتی توسط مسئولین کشور در رسانهها انعکاس مییابد و اظهر من الشمس است.
۲-۳. اما در ارتباط با دوری از فقر و فساد که در چشم انداز آمده است، ارائه شاخصهای کمی زیر لازمست:
• در سال آغازین چشم انداز (۱۳۸۳) یک دلار آمریکا برابر ۸,۳۲۰ ریال بود، امروز (۲۸/۱۱/۱۴۰۳) یعنی آخرین روزهای ۲۰ ساله، هر دلار آمریکا برابر ۹۰۶۱۵۰ ریال میباشد؛ یعنی در طول ۲۰ سال گذشته پول ایران در برابر دلار آمریکا حدود ۱۰۹ برابر تضعیف شده است. به عبارتی بهتر مردم ایران نسبت به سال اول چشم انداز ۱۰۹ برابر، قدرت تامین نیازهای خود را از دست داده اند؛ یعنی ۱۰۹ برابر فقیرتر شدهاند.
• در سال ۱۳۸۲ قیمت یک عدد سکه طلا ۸، ۳۲۰,۰۰۰ ریال بوده ولی امروز (۲۸/۱۱/۱۴۰۳) قیمت آن به ۷۴۴,۴۵۰,۰۰۰ ریال بالغ گردیده یعنی در این زمینه نیز مردم ایران حدود۹۰ برابر قدرت خرید خود را از دست دادهاند.
• در سال ۱۳۸۲ در شمال تهران، متوسط قیمت خرید یک متر مربع مسکن نوساز یک میلیون تومان بود؛ امروز میانگین قیمت یک متر مربع بنای نوساز در همان مناطق برابر ۱۶۰ میلیون تومان است. یعنی قدرت خرید مردم ایران برای تامین مسکن ۱۶۰ برابر کاهش یافته است؛ یعنی مردم ۱۶۰ برابر فقیرتر شدهاند.
• در حالی که تولید ناخالص داخلی در طول بیست سال چشم انداز ۲,۵ برابر شده ولی حجم نقدینگی در همین زمان ۱۴۰ برابر گردیده و یکی از مهمترین عوامل تورم بنیان کن و موجب خلق یکی از کم ارزش ترین پولهای گیتی و ورشکستگی نظام پولی کشور شده است.
آمار اقتصادی برخی از کشورها به منظور مقایسه به شرح دو جدول در ادامه مطلب آمده است.
۴. اما در ارتباط با محیط زیست یاوه و جوکی بیشتر نبوده است؛ زیرا نابودی جنگلها و درختان به دست مافیای اقتصادی، نابودی دریاچهها، تالابها، گونههای گیاهی و جانوری، کوهها، فرسایش خاک و به طور کلی نابودی زمین و حتی آسمان ایران در شهرهای بزرگ با فروش غیر منطقی و غیر اصولی تراکم ساختمان، تغییر جهت دار مسیر رودخانهها و راهها، مازوت سوزی، تحمیل بنزین غیر استاندارد به خودروهای فاقد استاندادهای لازم و..... به علت منافع گروهی، خانوادگی و شخصی مواردی هستند که در چشم انداز بیست ساله معکوس عمل کرده و مستندات آن در برابر دیدگان مردم ایران است.
۵. اما در مورد تعامل سازنده و موثر با جهان، تصور میرود در سرتاسر گیتی هیچ حکومتی مانند حکومت اسلامی مورد نفرت جهانیان نباشد. همه کشورهای گیتی به جز کشورهای ناقض حقوق بشری شهیر مانند چین، روسیه، کره شمالی، از نظر حاکم خود فرزانه خوانده، دژمن (دشمن) تلقی میگردد. حالا کدام عقل سلیم میتواند بگوید که در طول چشم انداز بیست ساله ایران دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بوده است؟
در پایان بدون استثناء، همه هدفهای چشم انداز که طبق قانون باید کلیه برنامههای عمرانی ۵ ساله و بودجههای سنواتی برای تحقق آن صورت میگرفت، عملکردی ناممکن پیدا کرد و از همه لحاظ به جای اولین در منطقه به آخرین در منطقه تبدیل و با فاصله بسیار زیادی با دیگران جایگاه پیدا کرد و به جای سر بلندی، سرافکندگی، به جای کرامت انسانی نقض حرمت انسانی، به جای رفاه، آسایش و تندرستی، فقر، مسکنت و فلاکت آفرید.
اینک در پایان چشم انداز ۲۰ ساله حکومت اسلامی، ره آوردی جز قتل، غارت و چپاول ثروتهای ملی، جنایت، ترور، تهدید، ارعاب، زندان و شکنجه، نابودی آب و خاک و هوا، ویرانی اقتصاد کشور، زخمی کردن عواطف انسانی، از بین بردن امید به زندگی در ایرانیان نداشته و در نهایت به جای توسعه، عقب ماندگی و نکبت آفریده است.
اما و اما، احمد کسروی در صفحه ۱۱ کتاب "در پیرامون تاریخ" خود مینویسد:
" آنچه امروز رخ میدهد نتیجه کارهایی است که دیروز رخ داده است. فیروزیها، خرسندیها و گرفتاریها و بدبختیها هیچکدام بیانگیزه نیست. "
اینک لازم میدانم تا به "دیروز" مورد نظر کسروی فقط درباره گسترده ترین تبلیغات بی پایه و اساس حکومت پهلوی دوم، یعنی تمدن بزرگ نیز بپردازم.
در فصل یازدهم کتاب پاسخ به تاریخ منتسب به محمدرضا شاه با عنوان " بسوی تمدن بزرگ" چنین آمده است:
" چنانکه خوانندگان ملاحظه کردهاند مرحله نخست تلاش من تضمین استقلال و وحدت و تمامیت ایران در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵و سپس نجات کشور از آشوب و هرج و مرج در سال ۱۳۳۲ بود. سپس به بازسازی و " توسعه اقتصاد ایران"، استقرار حاکمیت ملی به منافع نفت پرداختیم و پس از سال ۱۳۴۲ بود که من آن را تمدن بزرگ نام نهادم. "
چون تم اصلی این نوشتار بحث "توسعه" میباشد، از این رو به دیگر عناصر تمدن بزرگ پرداخته نمیشود و فقط به شواهد و مستندات ناشی از عملکرد مورد ادعای حکومت در مقایسه با مفهوم توسعه و شاهراه ترقی مورد بررسی قرار میگیرد.
از ماده ۱ اولین قانون محاسبات عمومی کشور مصوب سال ۱۲۹۰ خورشیدی که بودجه را سند دخل و خرج دولت تعریف کرده و بودجه ریزی دولتی رسما و قانونا بکار گرفته شده تا پیش از سال ۱۳۸۱ در طبقه بندی منابع بودجه کل کشور ایران " منابع ناشی از فروش نفت و فرآوردههای نفتی" را به غلط، باز هم تاکید میکنم به غلط "درآمد" تلقی میکردند. در صورتی که حسابداران و متخصصان مالی بهتر میدانند که درآمد مفهوم خاص خود را دارد و در نتیجه فروش داراییهای نقصان پذیر کشور هرگز و هرگز نمیتواند درآمد تلقی شود. از این رو زمانی که بیش از ۶ میلیون بشکه نفت در روز به فروش میرفت، در حسابهای ملی به حساب درآمد منظور و موسسات آماری بین المللی نیز افزایش فروش روز افزون "طلای سیاه" را به حساب رشد اقتصادی منظور و هر دو نظام هم، شیپور حرکت در شاهراه ترقی را چه با عنوان " ورود به دروازه تمدن بزرگ" یا "چشم انداز ۲۰ ساله اولین در منطقه"، به صدا در میآوردند. همان گونه که پیشتر بیان گردید، توسعه اقتصادی بدون استفاده از ظرفیتهای اقتصادی محقق نمیشود و ظرفیت اقتصادی نیز با فروش ثروتهای ملی و مصرف بی رویه آن در زمینههای غیر سرمایهای به دست نمیآید.
اینک به مقایسه شواهدی از تناقض تمدن بزرگ مورد ادعای همایونی و عملکردهای مربوط پرداخته میشود:
• زمانی که نخستین سال برنامه پنجم (۷-۱۳۵۲) به سبب جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتی اعراب و مانورهای قبلی لیبی که کمبودی در بازار نفت پدید آورده بود، بهای نفت چهار برابر شد و پیش بینی درآمدهای نفتی برنامه پنجم که در اصل ۲۰,۸ میلیارد دلار بود به ۹۸,۲ میلیارد دلار افزایش داده شد و بیهیچ توجهی به عوامل دیگر و صرفاً به همین دلیل، هزینههای برنامه پنجم را ۲,۵ برابر کرده و به ۸۲۹,۵ میلیارد ریال افزایش دادند.
برنامه پنجم صفحه نمایشی گردید که واقعیات ناکارایی نظام حکومتی ایران را آشکار کرد؛ وقتی درآمدهای نفتی سرازیر شد. ۱۳۵۴ به بعد آنچه پیش آمد، بیشتر، شتاب برای هزینه کردن درآمدها (در واقع منابع) بود تا توسعه. بالاترین مقامات کشور اعلام میکردند که بیگانگان میپندارند ما قادر به جذب درآمدهای خود نیستیم و ما باید ثابت کنیم که میتوانیم درآمدمان را خرج کنیم. در ایران طرحهای نمایشی این ویژگی را داشت که سیاست گزاران را بیشتر میفریفت تا مردم. برنامه هایی مانند سهیم کردن کارگران در سود و سهام موسسات، تغذیه رایگان، آموزش همگانی رایگان، بیمه همگانی، پیکار با بیسوادی، هرگز به هدفهای اعلام شده خود نرسیدند. ولی با آنها چنان رفتار میشد که گویی اعمال انجام شدهاند.
• کشور را ملک شخصی فرمانروا انگاشتن، که یک سنت باستانی حکومت در ایران است، ادامه یافت به حدی که شاه (پهلوی اول) به مقام یکی از بزرگترین زمینداران کشور در آمد. با چنین روحیه و روشی هیچ برنامه نوسازی نمیتوانست کارساز باشد. تمرکز قدرت در دستهای کسی که سخت گیری و سخت کوشی رضا شاه اول را نداشت و از گرایش او به ریاضت و صرفه جویی، بری بود و شرم حضورش او را بسیار تاثیر پذیر میکرد و در برابر نزدیکان و کسانش بیش از اندازه و به هزینه جامعه دست و دلباز بود، ناگزیر فراگرد توسعه را سطحی و هوس کارانه و کژ و مژ و پر از اتلاف میساخت. تغییر سیاستهای ناگهانی، تصمیمهای آنی که گاه قابل اجرا هم نبودند، از دستگاه برنامه ریزی کشور، یک خوان یغما ساخته بودند که هر کس به رهبری سیاسی دسترسی بیشتر داشت از آن بیشتر برخوردار میشد..... گروه هایی از سرآمدان (الیت) جامعه ایران، منابع ملی را دارایی شخصی خود میدانستند و هر کدام بسته به توانایی خود و ارتباطشان با رهبری سیاسی از آن بیدریغ بهره میبردند. فساد به حدی رسیده بود که بخش محسوسی از درآمد ملی را میبلعید، تصادفی نبود که بزرگترین موارد فساد در میان کسانی دیده میشد که به رهبری سیاسی نزدیک تر از همه بودند.
در پایان برنامه پنجم یکی هم از طرحهای بزرگ آن اجرا نشده بود و برنامه ششم هرگز پا نگرفت زیرا میبایست نخست بازماندههای بی شمار برنامه پنجم را تمام کرد که خود سالها وقت میگرفت. تنها نتیجه واقعی برنامه پنجم، افزودن بر تقاضا بود که تورم را افزایش داد و بر نارضایتی افزود. زیرا حتی با واردات شگرف نمیشد تقاضا را برآورد کرد و گسترش باور نکردنی فساد بود و از هم گسیختن بافت جامعه ایرانی. از سال ۱۳۵۴ تعادل کشور بر هم خورد و رهبری سیاسی تعادل خود را از دست داد.
این همه کم بود، پیوسته طرحهای پر هزینهتر دیگر اعلام میشد. از همه نامربوط تر تولید ۲۳ هزار مگاوات نیروی برق هستهای با هزینه دهها میلیارد به دلار و ریال آنهم برای کشوری که ذخایر گاز ثابت شدهاش ۵۰۰ تریلیون پای مکعب است و روستاهایش به سبب نبودن اعتبارات نمیتوانستند راهی به شهرها بکشند. این توجه به نمایشی بودن برنامههای توسعه و بهره برداری تبلیغاتی از آنها عامل دیگری در ناکام ماندن کارها و عقیم گشتن برنامههای توسعه بود.
• هنگامی که هزاران کامیون وارداتی زیر باران و آفتاب میپوسیدند، به جای ترتیب دادن دورههای آموزشی برای رانندگان، از کره جنوبی راننده آوردند. [۱]
هزینههای نظامی ایران در سال ۱۹۷۷ (۵۶-۱۳۵۵) به ۱۰,۶ درصد تولید ناخالص ملی رسید. این درصد در فرانسه ۳,۹ درصد، در انگلستان ۴,۸ درصد، در ترکیه ۵,۵ درصد و در عراق ۸,۷ درصد بود. در این شرایط ارتشبد خاتمی، فرمانده نیروی هوایی به علم میگوید که چون خودش جرأت نمیکند، بهتر است علم به عرض شاه برساند که نیروی هوایی نمیتواند این همه هواپیما را که از آمریکا خریداری میشود جذب کند. ولی شاه اعتنایی به چنین هشدارها نداشت. ولی حق با خاتمی بود زیرا در ارزیابی شرکت مک دانل داگلاس سازنده هواپیماهای اف۴ که ایران نزدیک به ۳۵۰ فروند از آن را خریداری کرده بود تنها حدود سی تن از خلبانانِ این هواپیما در آزمایش شرکت نامبرده موفق بیرون آمدند. [۲]
این در حالی بود که از جمعیت ۳۰,۸ میلیون نفری ایران در سال ۱۳۵۱، ۴۷ درصد از جمعیت شهری و ۴۸ درصد از جمعیت روستایی در آن زمان دچار فقر تغذیهای بودهاند. [۳]
به موجب گزارش وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۳۵۴ تقسیم درآمد ملی میان گروههای اجتماعی چنین بوده است:
طبقه مرفه (۲۰ درصد جمعیت) ۶۳,۵ درصد، طبقه متوسط (۴۰ درصد جمعیت) ۲۵,۵ درصد و طبقه فقیر (۴۰ درصد جمعیت) فقط ۱۱ درصد[۴]...... آیا این آثار، خلاف توزیع عادلانه درآمدها را نشان نمیدهد که یکی از مهمترین عناصر توسعه تلقی میگردد؟
• در سال ۱۹۵۰ به درخواست دولت ژاپن تیمی از محققان و کارشناسان رشتههای گوناگون از دانشگاه استانفورد به ژاپن رفته و پس از بررسی اعلام داشتند که ژاپن در آستانه جهش بزرگ اقتصادی است. در دهه ۱۹۷۰ شاه از سازمان برنامه خواست که از تیم تحقیقاتی استانفورد دعوت کنند تا چشم انداز اقتصادی ایران را ارزیابی کنند. آنها آمدند و ارزیابی کردند و به این نتیجه رسیدند که جهش اقتصادی در ایران به جایی نمیرسد. شاه عصبانی شده دستور داد که به مدعای این تیم پاسخ دهند. [۵]
• یکی از شاخص ترین تبلیغات دروازههای تمدن بزرگ، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید و سراسر ایران بود که هیچکدام از رهبران شاخص جهان شخصا در این نمایش شرکت نکردند حتی یار دیرین و هم پیمان همایونی یعنی ریچارد نیکسون (بد نام ترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا) نیز که همواره از خاویار به یغما رفته سفره مردم ایران، تناول میکردند، پذیرای درخواست شرکت در این مراسم نشدند و تنها کسانی در حد و قواره هایل سلاسی (پادشاه اتیوپی) که ملکه ایران به سلامتی آنها جام خود را بالا برد، حضور پیدا کردند. اگر گاندی رهبر ضد استعماری هندوستان بطور سمبلیک و برای نشان دادن استقلال و بی نیازی به استعمارگران، بریتانیا را وادار به پذیرش ورود بزش به پارلمان آن کشور کرد، در برابر همایونی برای نشان دادن و معرفی تمدن بزرگ ایرانی در جشن ۲۵۰۰ ساله، غذاها و مشروبات فرانسوی را در هر وعده غذایی از آن کشور با هواپیما وارد و یکی ازپر هزینه ترین مراسم را بر سفره مردم ایران تحمیل کرد. در نتیجه، این تبلیغات باسمهای، هفت سال بعد اثر سوء خود را نمایان کرد و مردم در خیابانهای تهران برخلاف ادعای همایونی در این مراسم، فریاد زدند: کورش برخیز که گندش درآمد.
در پایان، قد این دروازه تمدن چنان کوتاه بود که حتی دهل و سرنا زنان بالماسکه از قبیل معدودی از بازماندگان تلویزیون رضا قطبی تا چکمه لیسان مطبوعاتی معروف و مثلث رسانهای چمن [۶]، تاریخ سازان جعلی (آقای میرفطروس و آقای محسن بنایی....) و.....، نتوانستند از آن دروازه عبور کنند و در نتیجه نوای ارکسترشان فقط به گوش افراد معدود و معلوم الحالی رسید.
جدول تولید ناخالص داخلی سرانه برخی از کشورها
به قیمتهای جاری "دلار" به روایت بانک جهانی
تولید ناخالص داخلی ((GDPبرخی از کشورها
به قیمتهای جاری "دلار" به روایت بانک جهانی
۱. بین ۹ کشور منظور در جدول بالا کمترین رشد تولید داخلی سرانه در طول بیست سال مربوط به ایران میشود که در این مدت فقط دو برابر شده در حالی که در همین مدت آذربایجان ۸ برابر، عراق حدود ۷ برابر و ویتنام حدود ۹ برابر شده است.
۲. تولید سرانه بحرین بیش از ۶,۵ برابر، عمان بیش از ۴. ۵ برابر، آذربایجان بیش از ۱,۵ برابر و اسرائیل بیش از ۱۱,۵ برابر ایران میباشد.
نتیجه این مقایسهها نشان میدهد که چشم انداز بیست ساله حکومت اسلامی دقیقا ۱۸۰ درجه با عملکرد واقعی آن متفاوت از آب در آمده است.
ش. بابکان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت:
[۱]. داریوش همایون، دیروز و فردا، صفحات ۱۳ تا ۳۴.
[۲]. یادداشتهای علم، جلد اول، دیباچه ویراستار، صفحه ۸۱.
[۳]. موسسه برنامه ریزی ایران، آمارهای مصرف خانوارهای شهری و روستایی ایران، سالهای ۵۴-۱۳۵۳.
[۴]. داریوش همایون، دیروز و فردا، صفحه ۳۱.
[۵]. دایوش آشوری، خاطرات از سازمان برنامه و بودجه
[۶]. ملث رسانهای چمن شامل آقایان: جمشید چالنگی، علیرضا میبدی و علیرضا نوری زاده است.