Tuesday, Feb 18, 2025

صفحه نخست » سخنی با بازجوی پدرم!

qomeishi.jpgمحمد قمیشی

چهارشنبه، پنج‌شنبه، جمعه، شنبه، یکشنبه، دوشنبه.

شش روز.

شش روزِِ تمام بازجویی.

کجا؟
توسط چه ارگانی؟
توسط چه اشخاصی؟
به دستور چه کسی؟
با چه اتهامی؟
بر مبنای کدام قانون؟
الله اعلم

جناب بازجوِ محترم، وقتی بازجویی چندین و چند ساعته و مخفیانه‌ات تمام شد و پرونده را بستی و مهر و موم کردی قبل از اینکه به ما زنگ بزنی و چیزی بگویی کمی صبر کن.
چند سوال برایت می‌نویسم، از او بپرس، بعد زنگ بزن.

- حتما از آن‌ کسی که آن‌ سوی میز نشسته بپرس روزی چند قرص می‌خورد؟
حالا بگو تا جریان هر کدام را برایت تعریف کند.

- حتما از آن‌ کسی که چندین شب در انفرادی نگهش داشتی تا احدُالناسی از وجودش خبر نداشته باشد، بپرس چهار سال از بهترین روزهای جوانیش را به چه امیدی در مفقودی، در اردوگاه‌هایی که کسی نمی‌دانست حتی وجود دارند به سر برده؟

- بپرس جای کابل‌های عراقی‌ها، هنوز روی بدنش هست یا نه؟
بپرس چگونه تحملشان می‌کردی؟

- حتما از آن‌کسی که خانه‌اش را، تک تک کتاب‌هایش را و تمام دار و ندار خود و خانواده‌اش را زیر و رو کردی تا چیزی بیابی بپرس، شب‌ها خواب چه چیز می‌بینی که ناگهان می‌لرزی و فریاد می‌زنی، اسماعیل.

- حتما کاغذی در اختیار آن مرد که گناهش بر تمام عالم آشکار است قرار بده، بگو نام بهترین دوستانش را برایت بنویسد. کمکت می‌کنم، بیشترشان را در بهشت‌آباد اهواز قطعه شهدا می‌توانی پیدا کنی.

- حتما از او بپرس آقا رحیم چرا نرفتی خارج؟ تو که با همه چیز ما مشکل داری.

بپرس، دروغ نمی‌شنوی. اعتماد کن. حالا پرونده بسته‌ست. دلیلی برای دروغ گفتن نیست.



- بپرس وقتی از اسارت برگشتی چرا از مکانیک شریف انصراف دادی و رفتی دنبال علوم سیاسی دانشگاه تهران؟ مگر چه آرزویی داشتی؟

- حتما از پدرم بپرس چرا با دکتری‌ علوم سیاسی، با رتبه‌ی ممتاز از بهترین دانشگاه، نتوانستی در هیچ دانشگاهی تدریس کنی و سال‌ها خانه‌نشین شدی؟

بپرس آقای بازجو
بپرس

پرونده بسته‌س جناب بازجو محترم
خسته نباشید!!
همان پرونده را تحویل بده، برو و شب راحت بخواب. اگر توانستی یک شاخه گل نرگس هم از طرف پدرم از سر راه برای خودت بگیر.
اینها مردان بخششند.

٭فرزند "قهرمان" رحیم قمیشی



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy