Saturday, Mar 1, 2025

صفحه نخست » پدیده "لات‌های حکومتی" و بیخِ تاریخ‌اجتماعی که دارند

laat.jpgعلی‌صاحب‌الحواشی

آدم لات ارزش توجه ندارد، اما جریان لاتی که در ادبیات مارکسیستی "لومپن" خوانده می‌شود، قابل توجه‌است.

در ادبیات مارکسیستی روی پدیده "لومپن"ها کار شده است، الا این‌که مطالعات مذکور از منظر ایدئولوژیک و نه آبجکتیو بوده است. مخدوش‌بودن مطالعاتی که "ایدئولوژی" می‌کند از همان اول مفروض و‌ البته مبرهن است؛ "ایدئولوژی" هرگز در پی حقیقت نبوده و نیست؛ او حقیقت را برای مقاصد و مصارف خودش "می‌سازد"! این است که من نسبت به مطالعات اجتماعی‌تاریخی مارکسیستی بشدت بدگمانم.

در این‌میان، دریغ از دپارتمان‌های علوم‌اجتماعی دانشگاه‌های ماست که از قدیم تا حالا به خواندن متون کلاسیک بسنده کرده و بسیار بندرت دستی برای تحقیق ژرفایی میدانی که به‌نظریه‌پردازی منتهی شود، بالا زده‌اند. اگر هم کارهایی در این زمینه شده است، متعلق به بعد از انقلاب ۵۷ است.

ما منابع خوبی از سنخ این سعیدقاسمی‌ها، شعبان‌جعفری‌ها، رمضان یخی‌ها، طیب حاج‌رضایی‌ها، و غالب مداحان حکومتی که نوعاً متعلق به این گروهبندی اجتماعی‌اند، داریم که مهیای مطالعه و نظریه‌پردازی اجتماعی درباره بن‌مایه‌ها، خاستگاه‌ها، کنشگری‌ها، و شاید جذاب‌تر از همه (لااقل برای من) خصلت‌های زیرفرهنگی مشترک آنهاست.

و در حال چنین هم نیست که "لومپن" یک قشر کم‌اهمیت حاشیه‌ای باشد، او هرچند که "آسیب‌شناسی" اجتماعی است، ولی عناصری که در این خصلت آسیب‌شناختیِ او تورم سرطانی پیداکرده است، همان‌هایی است که در همگان به‌درجات پیدا می‌شود، مثل:


مردسالاری و زن‌ستیزی، ادبیات مستهجن جنسی، پرخاشگری و بزن‌بهادری، ذوق جمعیِ هویت‌بخش، "هویتی" که مستعد توسعه بی‌لگام به هرسویی است و بشدت مهیای "خادمی و نوکرصفتی"شان می‌کند، پایبندی سخت به سلسله‌مراتب قدرتی، خاستگاه‌اجتماعی‌شان که بدون‌استثنا و از لایه‌های فرودست اجتماع است، رگه‌های کمابیشی از اخلاقیات جوانمردی به‌رغم گرایش به تذلل در برابر "قدرت" در کنار ذوق ضعیف‌کشی که دارند، و این قبیل.

از منظر دیگری نیز نقش‌های تاریخی که این "لومپن"ها ایفا کرده‌اند هم ارزش تحقیق مستقل دارد. از عیاران و اخیان و پهلوانان که نمایندگی از سویه مثبت این‌ها می‌کند و در طول تاریخ ما نیز با "عرفان ایرانی" آمیخت و زمختی و جباریت‌شان را تلطیف کرد و نمودهای معروفی چون پوریای ولی و حسام‌الدین چلبی را به‌دست داد که این دومی سرکرده اخیان قونیه و از ارادتمندان خاص مولانا بود و بانی و مخاطَب اصلی مولانا در تقریر از شب تا اذان‌صبح مثنوی بود:

صبح‌ شد، ای صبح را پشت‌وپناه
عذر مخدومی حسام‌الدین بخواه

از طرف دیگر رابطه طولانی و تاریخی این لات‌های شهری با نهاد روحانیت، و البته نهاد حکومت نیز، خود بحث مفصلی است. فقط فضل‌الله‌نوری نبود که در حرکت مشروعه‌خواهی‌اش دسته‌لات‌هایِ در خدمت را به‌کار می‌گرفت از برای اوباشیگری، غالب گنده‌آخوندها این‌‌دست اوباش را در خدمت داشتند، از آیت‌الله‌کاشانی گرفته تا خود خمینی و بعداً و بی‌شرمانه‌تر از همه، خامنه‌ای (بویژه در حمله به خانه و مدارس مراجع مخالفش از آذری‌قمی تا حسینعلی منتظری، و دیگران)؛ بعد از انقلاب ۵۷ هم "لباس‌شخصی‌ها"ی متجاسر، همگی از این‌ها بودند و هستند که به‌جان مردم‌ معترض می‌افتادند و این قاسمی از دانه‌درشت‌های سرکرده آنان است.

آنچه مطلب را جذاب‌تر هم می‌کند، آن است که این پدیده ضمن استمرار تاریخی، انگار مرزهای فرهنگ را هم درمی‌نوردد. مثلا آنچه در قرون‌وسطای اروپا "شوالیه" گفته می‌شد، جنگاورانِ منفردی بی‌طبقه بودند که خود را به ارباب قدرت وامی‌نهادند تا برایشان بجنگند و البته متنعم ولی‌نعمت‌شان هم بشوند، فصل مشترک‌های زیادی با پدیده الواط تا اخیان و عیاران ما داشت.

اگر این پدیده تجلیاتِ همه‌فرهنگی داشته باشد، که به نظر می‌رسد چنین باشد، آن‌وقت مطالعه آن اهمیتِ جامع انسان‌شناختی هم پیدا می‌کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy