Wednesday, Mar 5, 2025

صفحه نخست » سیاست (رام‌یاری) چیست؟* اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpg

پرسش از نام‌ها به گفته‌ی قدیمی‌ها آسان‌دش‌واریاب (سهل‌ممتنع) است. یعنی برای پاسخ به این پرسش به‌انگار ساده راه درازی در پیش است؛ چه، برای دریافت ژرفا و تاریخ هر نام و برساختی باید پیش‌تر و بیش‌تر کاوید؛ فلسفید‌؛ فرزانید؛ و به بنیادها‌ی زبانی و هستی‌شناختی آن پی‌برد. در نبود و کم‌بود واکاوی‌ها، ژرف‌اندیشی‌ها؛ تیزبینی‌ها و فرزانش‌هایی از این دست، جست‌وجو در رویه‌ها می‌ماند و هیچ‌گاه ما را از جعبه‌‌ی سنتی که در آن گرفتار هستیم نمی‌رهاند. فرزانش و فلسفه است که به ما بخت رهایی و اندیشیدن در زیر آسمانی دیگر را می‌دهد. فلسفه و فرزانش است که به ما بخت آن را می‌دهد که بتوانیم از چشم‌اندازی دیگر به دش‌واری‌ها قدیمی بنگریم و پرسش‌ها‌ی نوین و در بنیادها گوناگون پیش‌بگذاریم؛ و خوش‌بختی پاسخ‌ها‌ی نوین را به‌چنگ آریم. اگر چشم‌اندازها و پرسش‌ها تازه نشوند، دست‌بالا ما با دگریدن رویه‌ها و واژه‌ها، همان پرسش‌ها‌ی کهنه و پاسخ‌ها‌ی پیشین را در ویراست و چینشی تازه، چندباره و دیگر پیش‌می‌گذاریم‌؛ درجامی‌زنیم و پیش‌نمی‌رویم.
پرسش‌هایی از این دست شوربختانه هنوز در ایران چندان ژرف و سامان‌مند کاویده نشده است و در هم‌دستی با دش‌واری‌ها‌ی زبان فارسی، و فرهنگ و دین فاربی (فارسی-عربی) سیاه‌چالی آفریده است که هر روز ما را بیش‌تر در خود فرومی‌برد و فرآیند کاشت، داشت و برداشت اندیشه را (به‌طور کلی) و اندیشه‌ی سیاسی را (به‌طور ویژه) از پای درمی‌آورد.
داو و ادعا‌ی ام‌روز من آن است که ما ایرانی‌ها (دست کم ام‌روز) سیاست و دش‌واری‌ها‌ی آن را به‌‌درستی نمی‌شناسیم و به همین شوند و فرنود گرفتار پیشاسیاست، و آفرینش چندباره‌ی چرخ سیاست هستیم و درجا می‌زنیم. به زبان دیگر اگر کشتی ایران در میدان سیاست و جهان به‌گل نشسته است، از آن روست که سیاست در ایران نه‌تنها روزآمد نیست؛ که فراتر، سیاست در ایران هنوز شناخته‌شده نیست و در جای‌گاه درخور و بایسته و شایسته‌ی خود ن‌ایستاده است.

پیش‌آورد

یکم. ام‌روز من اگر در برابر شما و در مهستان ایستاده‌ام؛ همانند دختری پردل هستم که به خواست‌گاری پسر دل‌پسند خود رفته است. یعنی من به دوست عزیر و فرزانه‌ام اسماعیل نوری‌علا زنگ زدم و گفتم پس از دیدار پیشین و گفتاری که پس از آن در مهستان آواز و ساز شد، امیدوارم به من بخت آن را بدهید که باری دیگر به این‌جا بیایم و در برابر دوستان سکولاردمکرات چشم‌اندازی را که در آن سخن‌رانی گشودم، پی‌بگیرم و نامه را به خانه برسانم. نوری‌علا همانند همیشه با مهربانی پذیرفت و چنین بخت خوشی رقم خورد.
دوم. این بار نخست نیست که جناب نوری‌علا با من چنین مهربان بوده است. کسانی همانند نوری‌علا و باقر پرهام (که یاد‌اش گرامی بادا) چنان بزرگ‌وار هستند و بودند که آدم‌ها‌ی جدی و اندیشه‌ها‌ی استخوان‌دار را بشناسند و از کنار آن نگذرند؛ هر دو بزرگ‌وار از زمانی که در قم بودم با من دوست و آشنا بودند. برآمد این داستان خودستایانه، آن که چندان عجیب نیست اگررشته دوستی میان من و جناب نوری‌علا در این سال‌ها‌ی دراز با همه‌ی گوناگونی‌ها و گاهی ناهم‌سویی‌ها هیچ‌گاه نگسلید. و گواه آشکار آن این که، ام‌روز این‌جا ایستاده‌ام و قرار است بگویم «سیاست چیست؟».
سوم. حالا که بخت خودستایی را یافته‌ام، پیش از آن که به گفتار ام‌روز و سیاست برسیم، بگذارید این رشته را پیش‌تر ببرم و کلاهی را که برای خود بافته‌ام، تمام کنم؛ تا هم ما را به دریافت ژرف‌تری از سیاست برساند و هم این خودستایی‌ها را از یک خودنوازی روستایی بالاتر کشد؛ چه، پاسخ من به این پرسش ساده که «سیاست چیست؟» آن‌گاه در جا‌ی درخور خود می‌نشیدند که بدانیم این پاسخ از کجا آمده است؛ و پاسخ‌گو چه کسی است. می‌خواهم به سبک برنامه‌ها‌ی خود‌ام (پشت عینک دیگران) نخست به این پرسش پاسخ دهم که «اکبر کرمی کیست؟»
اکبر کرمی یک روستازاده (۱۳۴۶) و دهقان‌زاده است که در حوالی ۱۳۵۰ خانواده‌اش از فریدن اصفهان به قم کوچیده‌اند. در خانه‌ای تا تاق مذهبی و ایمان‌دار پروریده‌ام. پیش از مدرسه، یک سال تجربه‌ی آموزش در مکتب‌خانه‌ها‌ی قدیمی را در قم از سرگذرانده‌ام؛ و پس از ۱۲ ‌سال آموزش پیش‌دانش‌گاهی در همان سالی که دبیرستان پایان یافت، وارد دانش‌گاه علوم پزشکی اراک شدم. در دوران دانش‌گاه در سال‌ها‌ی نخستین که شور آن را داشتم که رامون کاخال (۱) ایران شوم؛ بارها دانش‌جو‌ی برتر دانش‌گاه شناخته شدم و در همان سال‌ها به پیش‌نهاد استادهایم پای‌ام به کلاس و درس‌دادن در دانش‌گاه هم بازشد. به دانش‌گاه، مذهبی، و ایمان‌دار درآمدم و از دانش‌گاه ناگزیرانگار، سکولار، خداناباور و بی‌ایمان بیرون شدم. هیچ‌گاه در انجمن اسلامی دانش‌گا نبوده‌ام و هیچ‌گاه با جمهوری اسلامی هم‌کاری نکرده‌ام. (با آن که بارها کوشیدند از من یک سروش یا رحیم‌پورازغدی بسازند.) تنها جمهوری اسلامی نبود؛ هنوز در قم بودم که رامین پرهام به مهربانی پدر گرامی‌‌اش از من خواست سردبیر افتخاری وب‌گاهی باشم که به زبان انگلیسی در باره‌ی ایران و مشروطه کار می‌کرد؛ و من نپذیرفتم.
پس از دانش‌گاه پا‌ی من به‌طور حرفه‌ای به سیاست باز شد. دربرپایی حزبی سراسری با نام «حزب وفاق ایران» بار اصلی را کشیدم و خیلی زود به گره‌گاه‌ها و گردنه‌ها‌ی سیاست در ایران چشم گشودم. برآمد این گوشت و پوست و استخوان دم توپ در قم (هم در خانه و هم شهر) بود که پی بردم سیاست در ایران به سکس و دین گره‌خورده است. کتاب‌ها‌ی «سکس و دمکراسی» (۲) و «هرمنوتیک صلح» (۳) برآمد آن دوران است که در آن‌ها کوشیده‌ام آن گره‌ها را به سرپنجه فرزانه‌گی و گستاخی باز کنم. در سکس و دمکراسی پنبه‌ی سکس و زناشویی (سکسوالیته ی) ایرانی و دش‌واری‌ها‌ی سیاسی برآمد از آن را- یکی دو دهه پیش از جنبش شکوه‌مند «زن، زنده‌گی و آزادی» - زده‌ام؛ و نوینش ایرانی را در دامن زنان ایران گذاشته‌ام. بسیاری از آن‌چه را که در آن جنبش، همه‌گانی شد، پیشتر من بلندبلند اندیشیده و در نوشتاهار گوناگون پراکنده بودم. در هرمنوتیک صلح پیش از آن که کسی از نواندیشان مسلمان سر‌اش به حساب و کتاب نام‌گرایی و ذات‌گرایی برسد، پنبه ذات‌گرایی را -که در ایران آن روز بسیار چیره بود-زدم و پرچم دین تاریخی (۴) را برافراشتم؛ و راه بلند اسلام ‌سکولار را در ایران برای کسانی که سرشان به حساب و کتاب سیاست و دین می‌رسد - بسیار کوتاه کردم. در درون ایران به سیاست و حواشی آن بسیار پرداخته‌ام و کتاب «دانستن دمکراسی» (۵) برآمد آن دوران است؛ بیرون از ایران و در کوچ سیاست باره‌ی پژوهش‌ها و سنجش‌ها، نوشتارها، گفتارها و بار سگالش‌ها‌ی من بوده است و هنوز هم هست؛ که امیدوارم با سرنام «برساختن دمکراسی» گردآوری شود. (۶) دانستن دمکراسی و تکاپو‌ی برساختن آن مرا به بنیادها‌ی سیاست کشاند؛ و این پرسش که سیاست چیست؟ به آن‌جا می‌رسد.

فرزانش و سیاست

فلسفه و فرزانش دست‌کم برگفتی برنام‌ها و توضیح آن‌ها است. یعنی در فرآیند زبان و نام‌گذاری آدمیان می‌آیند نام‌گذاری می‌کنند، زبان را می‌آفرینند و آرام‌آرام واژه‌ها و برساخت‌ها‌ی پیچیده‌تر و ذهنی‌تر همانند سیاست و فلسفه هم بالا می‌آید. فلسفه با غربالی از پس می‌آید و در بنیادها تکاپویی برای سگالیدن، بازیابی و کرانش آن نام‌ها است. فلسفه‌ها و فرزانش‌ها هم ادامه‌ی زبان و هم چیزی بیش از یک فرازبان نیستند؛ که به ما امکان می‌دهند در باره‌ی فروزبان‌ها و فرازبان‌هایی ویژه همانند زبان سیاست، ژرف‌تر، کران‌مندتر و نام‌گرایانه‌تر گفت‌وگو کنیم.

زبان‌شناسی و سیاست

درایران ام‌روز سیاست را از زبان عربی گرفته و به‌‌پندار یونانی به معنا‌ی گردانش شهر می‌شناسند. در زبان ایران باستان دریافت روشنی از سیاست آن‌چنان که ام‌روز سگالیده می‌شود، دیده نمی‌شود. هرچند واژه‌هایی همانند رام‌یار، شهریار، وینارداری، کشورداری، ساستاری، فرمان‌روایی و... هستند و آمده‌اند که بخشی از آن بار سنگین را بکشند. باری که هرچه پیش‌تر آمده‌ایم، سنگین‌تر شده است و دریافت سیاست را برای فارسی‌زبان‌ها (از آن‌روکه هم با نام و هم با معنا بی‌گانه‌اند) هر روز دش‌وارتراز دی‌روز کرده است. و چندان عجیب نیست اگر ام‌روز ایرانیانی پیدا و پرشمار می‌شوند که به سیاسی نبودن خود پافشاری و دست‌افشانی می‌کنند؛ و اگر آن داو و کرانش ارسطو را از سیاست جدی بگیریم، این ایرانیان را باید حیوان‌ها غیرسیاسی خواند!
آشفته‌گی ام‌روز ما در گستره‌ی اندیشه به‌طور فراگیر و در گستره‌ی اندیشه‌ی سیاسی به‌طور ویژه و بسیار به آشفته‌گی‌ها‌ی زبانی می‌رسد. آشفته‌گی‌ها‌ی زبانی در میان فارسی زبان‌ها چنان ژرف، پربسامد و پردامنه است که به آشفته‌گی‌ها و شلخته‌گی‌ها‌ی اندیشه‌گی رسیده است. زبان آشفته اگر نه فرنود و شوند این پندار و اندیشه‌ی آشفته و روان چندپاره، که دست‌کم نماد و نشانه‌ی آن آسیب است. (۷)

سیاست چیست؟

اکنون می‌توان پرسنبه و پرزورتر پرسید: سیاست چیست؟
شهر را در یونان باستان و در نوشتار ارسطو به ی‌گانی زنده همانند کرده‌اند که از راه اندام‌زایی و هم‌ایستاری کار می‌کند. دش‌واری بنیادین در شهر گوناگونی و رنگارنگی مردمان شهر (در هر سو و بر سر هر باره‌ای) است؛ و پرسش بنیادین در سیاست، رام‌یاری، شهریاری و گردانش شهر آن است که چه‌گونه می‌توان این گوناگونی و رنگارنگی را در یک شهر سامان داد که به جا‌ی پراکنش، آشوب و فروپاشی که برآمد عادی و طبیعی‌ی گوناگونی و رنگارنگی است، سامانش، آرامش، کامش و پایداری فراهم آید؟ (این را دام‌ها‌ی اجتماعی هم نامیده‌اند.)
پرسش زبرین اگر به‌درستی و تا پایان دنبال شود، ما را به پرسش دیگری ره‌نمون می‌برد. چرا شهرها برآمدند؟ و کارکرد شهر چیست؟
شهر را همانند هر پاره‌ی دیگر از زیست‌بوم باید بخشی و ادامه‌ی فرگشت و برآیش دید. (۸) یعنی گزینش طبیعی در کار بوده است و همانند گونه‌ها‌ی زنده (نه جا‌ن‌دار) ما را و شهرها‌ی ما را به این‌جا رسانده است. به زبان دیگر بخش بزرگی از شهرنشینی و ادب‌ها و ارزش‌ها و سازوکارها‌ی گردانش (مدیریت) و رام‌یاری در شهر برآمد فشار طبعیت و زیست‌گاه و زاستار ماست. دش‌واری آن‌گاه پیچیده‌تر می‌شود که آدمی روی پاها‌ی خود می‌ایستد و به تکاپوی گردانش شهر می‌اندیشد و برمی‌آید. چنین گامی (خواسته یا ناخواسته) گزینش انسانی را (دانسته یا نادانسته) به جا‌ی گزینش طبیعی می‌گذارد. این دگردیسی در آغاز کار ناخودآگاه و با چراغ خاموش پیش می‌رود (دین‌ها همانند رام‌یاری‌ها‌ی نخستین)، اما آرام‌آرام بسیار دردسرزا و دش‌وار می‌شود. (گزینش انسانی یا گزینش ساخته‌گی در کشاورزی و دام‌داری بسیار عادی وارد زنده‌گی شده است، اما هرگاه پا‌ی گزینش انسانی در جامعه و هم‌بودمان در میان است، ایستاده‌گی‌ها‌ی فلسفی، دین، و اخلاقی‌ی بسیاری سربرمی آورد.) چه، گزینش طبیعی همانند بسیاری دیگر از پاره‌ها‌ی زیست‌بوم به بخت و سرنوشت گره می‌خورد و ناچار باید پذیرفته و گوارده شود. (عجیب نیست اگر سیاست‌نامه‌ها‌ی نخستین که به دین‌ها چسبیده‌اند چنین راهی را گشوده و رفته‌اند.) اما آن‌گاه که پا‌ی آدمی به گردونه‌ی بخت، تخت و سرنوشت باز می‌شود؛ و آدمی می‌تواند بخشی از فرآیند گزینش و پخشیدن (توزیع) بخت باشد، سرشت سیاست و رام‌یاری دیگر و دیگرگون می‌شود.
اکنون به جا‌ی پذیرش بخت و سرنوشت، آدمی در تکاپو‌ی ساخت‌وپاخت بخت‌وتخت خود برمی‌آید و به جا‌ی تن دادن به گزینش طبیعی و فشار زیستار و برآمد زاستار، به سامانیدن کلاف درهم‌وبرهم بخت‌وتخت چنگ می‌برد. این داستان است که به کش‌مکش بر سر تخت‌وبخت دامن می‌زند و با بالاییدن هزینه‌ها‌ی آن، آرام‌آرام شهر را و بینادها‌ی آن را ویران می‌کند. در دل این کش‌مکش‌ها، جنگ‌ها و ویرانی‌ها است که سیاست بال خود را می‌گستراند و راه‌ها و چاها‌ی سامانش شهر و کامش شهربندان را که هنوز شهروند نشده‌اند، آرام‌آرم می‌آشکارد؛ و سیاست در معنا‌ی هم‌ایستاری زاده می‌شود.
برای سیاست و را‌م‌یاری کرانه‌ها و کران‌بندی‌ها بسیاری پیش گذاشته شده است؛ یکی از درخورترین آن‌ها را به داوری من هارلد لاس‌ول دانش‌مند آمریکایی پیش‌گذاشته است. به باور او این سیاست است که در پایان می‌گوید: «چه‌کسی، چه‌اندازه و چه زمانی دریافت کند.». به زبان دیگر سیاست پادشاه جهان است. سیاست پهنه‌ی پهنه‌ها است. سیاست فیصله بخش و پایان دهنده به همه‌ی دعواها و داوها است.
در این پندار از سیاست، هسته‌ی سخت شهر از یک‌سو و هسته‌ی سخت سیاست و رام‌یاری از دیگرسو شکافته می‎شود. شهر هم‌چنان که ارسطو گفته بود اندامندی (ارگانیسم) زنده‌ است؛ و همانند هر گونه‌ی زنده‌ی دیگر، یک سامانه است و همانند یک سامانه کار می‌کند. اما شهر یک سامانه‌ی بسته نیست؛ و نمی‌تواند باشد؛ (این را انگاره‌ها‌ی گرمایی‌پویایی نشان داده‌اند.) هر چه پیش‌تر آمده‌ایم این سامانه به‌ناگزیر بازتر هم شده است. همه‌ی داستان خونین سیاست به چنین دریافتی از شهر می‌رسد. (۹) در شهر همه‌ی کش‌مکش‌ها در پایان بر سر آن است که «چه‌کسی، چه‌اندازه و چه زمانی دریافت کند.». و چون چنین است سیاست و رام‌یاری در بنیادها به سامانش قدرت و داوری می‌رسد. یعنی سیاست و رام‌یاری هنر پاسخ به این پرسش‌ها است. رام‌یاری و شهریاری تکاپو و پویش دریافت برساخت پادشاهی، تاریخ، ریخت‌ها‌ی گوناگون و امکان‌ها و ناامکان‌ها‌ی آن است. هیچ‌راه پیشینی، کوتاه و آسانی در این چشم‌انداز دیده‌نمی‌شود؛ بسیاری از آسیب‌ها‌ی سیاست برآمد جست‌وجو‌ی راه‌ها‌ی ساده و آسان و پیشینی است که به ریخت‌هایی از بخت‌گرایی (فاتالیزم)، خام‌گرایی (آماتوریزم) و اراده‌گرایی (والنتاریزم) می‌رسد؛ (۱۰) که ریخت‌ها‌ی گوناگون بازگشت به پیشاسیاست (۱۱) هستند.
شاه از ریشه‌ی واژه‌ی «خشایثی» و هم‌ریشه با واژه‌هایی همانند شایسته، شایا، شایان، و شاید است؛ (۱۲) و خشایار هم شاید از همان جا آمده است. شاه کسی است که شایسته است داوری کند؛ و نیز کسی که داوری می‌کند، شایسته است شاه باشد. در واژه شاه هم‌وندی معنایی قدرت و داوری دیده می‌شود. کسی که قدرت دارد، شایسته است داوری می‌کند و کسی که داوری می‌کند، شایسه است قدرت داشته باشد. (و شاه شود.) چنین دریافتی از سیاست و سیاست‌ورزی که در برساخت پادشاه آرمیده است، به انگاره‌ی شاه‌فیسلوف افلاطون می‌ماند یا می‌رسد.
در این ره‌یافت از رام‌یاری و سیاست، هم هنر اهمیت دارد و هم پاسخ؛ هنر، سیاست را از دانش جدا می‌کند و پاسخ، سیاست را از دین. سیاست پاسخی پسینی پسندانه و هنرمندانه است و هرچه که هست با پاسخ‌ها‌ی پیشینی و ایمان‌بنیاد ناسازوگار است.
در جستارها و تکاپوها‌ی نخستین آدمی برای جای‌گزینی گزینش انسانی به جا‌ی گزینش طبیعی و زاستاری یکی از فرسنگ‌ها مهم تاریخ اندیشه‌ی سیاسی پیش‌آمده بود؛ و دوگانه پیشینی و پسینی برآمد آن فرسنگ سترگ است. گزینش طبیعی و زاستاری و گونه‌ها‌ی دیگر آن همانند دین‌باوری و ایمان از آن گونه‌ها‌ی پیشینی هستند. سیاست ایمان‌بنیاد و باورمندانه نه هنر است و نه می‌تواند از دین جدا شود. «سیاست همانند ایمان و باور» ریختی از دین (و پیشاسیاست) است که به‌گونه‌ی پیشینی قدرت و داوری را سامانیده است. و از آن سو هرگونه پاسخ پیشینی به پرسش‌هایی همانند «سیاست چیست؟» و «قدرت و داوری را چه‌گونه باید سامانید؟» به ریختی از «سیاست همانند باور و ایمان» و پیشاسیاست می‌انجامد.
در این گونه از سیاست‌ورزی و رام‌یاریدن (رام‌یارش) سیاست آشکاریدن راه‌ها و چاه‌ها‌ی پوشیده‌ی سیاست از راه پیوستن و ایستادن روی پای یک دیگری‌ی بزرگ فراهم می‌آید. (هرجا پا‌ی دیگری بزرگ درمیان است ما با ریختی از را‌م‌یاری‌ی پیشینی و پیشاسیاسی روبه‌رو هستیم.) این ریخت از سیاست‌ورزی و رام‌یارش ریختی از همان گزینش طبیعی است و باید پذیرفته و گوارده شود. رام‌یار، شهریار و سیاست‌مدار در این ره‌یافت کسی است که برگزیده است و می‌تواند به گونه‌ای بخت‌وتخت را با دریافت‌ها و دربافته‌ها‌ی پیشنی سروسامان دهد.
آدمی اما خوش‌بختانه همانند شیطان گردن‌کش است و «نواله‌ی ناگزیر را گردن‌کج‌نمی‌کند» و چنین است که پاسخ‌ها‌ی پسینی آرام‌آرام از راه می‌رسند و جا‌ی پاسخ‌واره‌ها‌ی پیشینی، پیشاسیاسی و دین‌پایه را می‌گیرند. به زبانی دیگر تا زمانی که پا‌ی پاسخ‌ها‌ی پیشینی در میان است، هنوز سیاست و راه دش‌وار آن آغاز نشده است. سیاست در بنیادها ایستادن روی پاها‌ی خود، خودبسنده‌گی و ایستاده‌گی و خدای‌گانی است. سیاست و رام‌یاری هنر دریافت روزآمد شهر و دش‌واری‌ها‌ی آن و پیش‌گذاشتن پاسخ‌ها‌ی روزآمد و انسانی در سپهر همه‌گانی است. رام‌یاری (سیاست) بیش از رامیدن شهر وشهروندان، رام‌کردن سرنوشت و فرآیند پادشاهی است. فرآیندی که به گذار از سیاست دین‌پایه به سیاست انسان‌پایه می‌انجامد. به زبان استوار ریچارد داروین که در باره‌ی فرگشت گونه‌ها‌ی زیستی آمده است، سیاست فرآیند زایش و برآیش هم‌راه با دگرش و بازآرایی است. (Decent with modifications) سیاست بیرون آمدن از پیشاسیاست و دست‌وپنجه نرم‌کردن با چالش‌ها‌ی قدرت و داوری روزانه است.

رام‌یاری (سیاست) همانند هم‌ایستاری

هم‌ایستاری (هموستازی) (۱۳) را در اندام‌مندها و گونه‌ها و سامانه‌ها‌ی زیستی هم می‌شناسیم و هم دانش زیست‌شناسی آن را بسیار کران‌بند و آشکاریده است. هم‌ایستاری برگفت این داستان بلند است که اندام‌مندها چه‌گونه برآمدند و چه‌گونه بر پراکنش (انتروپی) که قانون نخست گرمایی‌پویایی (ترمودینامیک) است چیره شدند. همه چیز به پیدایش بازخوردهایی بازمی‌گردد که بر سامانه سوار می‌شوند و از راه، برون‌ده می‌تواند درون‌ده و پراکنش‌ها و دگرش‌ها‌ی آن را درسامانه به کرانه‌ها و ترازها‌ی دل‌پسند سامانه بازگرداند. در یک اندام‌مند ما با اندام‌مندی در لایه‌ها‌ی گوناگون روبه‌رو هستیم؛ که از راه ویژه‌شدن یاخته‌ها، بافت‌ها، اندام‌ها، اندام‌سامانه‌ها و اندام‌مند فرامی‌آید. در دل برخی از اندام‌سامانه‌ها است که گروهی از گیرنده‌ (حس‌گر)‌ها‌ی ویژه درکارند که هرگونه دگرشی را (در ادامه‌ی محرک‌ها و دهنده‌ها) می‌یابند و به کانون‌ها‌ی گردانش (کنترل) ترامی‌گسلند. در کانون‌ها‌ی گردانش، سازوکارهایی درکاراند که به اندام‌مند کمک می‌کند تا داده‌ها‌ی گردآمده پردازش و واکنش‌ها و گزیرش‌ها (چاره‌ها)‌ی درخور پروریده و پیش‌گذاشته شود. و سرانجام در گام پسین، اندام‌هایی در کارند که به بازگردانی و بازآرایی و بازسازی سامانه می‌پردازند و ترازها‌ی سامانه را دوباره برقرار می‌کنند. (وگاهی نو می‌کنند.)
بگذارید به شهر برگردیم و به آن سامانه‌ی باز. سیاست تاریخ نیست؛ علم نیست؛ سیاست دین، معنویت یا حتا اخلاق هم نیست؛ سیاست همانند آشپزی، معماری و شهرسازی یک هنر است. مواد لازم برای کار را از هرجا که دست‌اش برسد، می‌آورد تا به کار ساختن آینده و رویاها‌ی ما (شهروندان) بزند. همه‌ی داستان سیاست در همین «ما» فشرده می‌شود. مایی که ایستا و فرازمان و فرامکان نیست؛ مایی که برآمد زبان، پندار، پیش‌آوردها‌ی استوره‌ای و فراتاریخی، دست‌آوردها تاریخی، دانایی‌ها/نادانی‌ها و توانایی‌ها/ناتوانایی‌ها‌ی گوناگون یک مردم/ملت است و برساختنی و آفریندنی است؛ مایی که سرانجام در جایی به پسندها، خواست‌ها و رویاها‌ی ما دگردیسیدهریا، برگردان و ترجمه می‌شود. سیاست و رام‌یاری، رام و نرم کردن آن‌چه از پیش می‌آید (است‌ها) و درآمیختن با آن‌چه از پس می‌آید (بایدها) است. سیاست هنری است که قرار بود (و است) همه‌‌ی این گوناگونی‌ها و رنگارنگی‌ها را در پاتیل خود بجوشاند و دم‌نوشی آرام‌بخش برای همه‌گان بیآفریند. سیاست هنری است که می‌خواهد جهان/شهر را آن‌چنان که ما می‌خواهیم و می‌پسندیم بالابیاورد، بپالاید و پیش‌ببرد.
به زبان فنی‌تر، دگرگونی و دگرش (پراکنش و انتروپی) دش‌واره‌ی بنیادین شهر است؛ و رام‌یاری و سیاست هنر دریافت این دگرش‌ها؛ پردازش آن‌ها و سرانجام واکنش‌ها‌ی درخور برای بازگشت به تراز دل‌پسند شهر (نه درست و حتا خردپسند) است. از همین جاست که سرانجام اندامش شهر یعنی نهادها‌ی گوناگون، فرد، خانواده، جدایش نیروها، حکومت قانون، کران‌بندی‌ها، مرزکشی‌ها، لیبرال‌دمکراسی، جمهوری‌خواهی، وست‌فالی، پیمان ژنو، مردم‌سالاری، صندوق‌ها‌ی دوره‌ای‌ی رای، اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و... پیدا می‌شوند تا سه دش‌واره‌ی شهر یعنی دریافت، پردازش و بازسازی دگرش‌ها را پاسخ گویند. هیچ راه آسان و کوتاهی نیست. برای بیرون آمدن از آن‌چه وامانده‌گی (انحطاط) و درمانده‌گی شناخته می‌شود و به فاصله‌ی بسیار ما با کشورها و شهرنشینی‌ها (مدنیت)‌ی شکوفا و توسعه‌یافته اشاره دارد، باید سیاست را بازیافت و از آفرینش چندباره‌ی چرخ سیاست دست کشید. سیاست و رام‌یاری هسته‌ی سخت هر جامعه، آمیزش، هم‌بودمان و باهم‌بوده‌گی است؛ و سازوکارها‌ی سامانش و گردانش قدرت و داوری در شهر و کارآمدی آن‌ها نماد پیش‌رفت، شکوفایی (توسعه و گسترش) و اندام‌زایی در آن شهر است.
بگویید قدرت و داوری را چه‌گونه سامان داده‌اید و می‌دهید تا بگویم در فرآیند فرگشت باهم‌بوده‌گی و شهرنشینی کجا ایستاده‌اید؛ و با چه دش‌واری‌ها و آسیب‌‌هایی دست‌وپنجه نرم‌می‌کنید. درمانده‌گی، وامانده‌گی و توسعه‌نایافته‌گی هر چهره‌ای داشته باشد، در پایان چیزی نیست، مگر ریختی از ناکامی در سامانش قدرت و داوری که نگذاشته است برای این پرسش که «چه‌کسی، چه‌اندازه و چه زمانی دریافت کند.» به‌گونه‌‌ای پایدار هم‌سازی کنیم.
*پیش‌نویس گفتاری که در مهستان سکولاردمکرات‌ها‌ی ایران و به تاریخ ۲ مارچ رانده شده است.

اکبر کرمی

پانویس‌ها
۱) سانتیاگو رامون کاخال (۱۸۵۲- ۱۹۴۳) زیست‌شناس برجسته‌ی اسپانیولی.
۲) کرمی، اکبر، سکس و دمکراسی
https://t.me/KaramiAk/486
۳) کرمی، اکبر، هرمنوتیک صلح
https://t.me/KaramiAk/485
۴) کرمی، اکبر، در دفاع از دین تاریخی، تارنما‌ی اخبار روز، خرداد ۱۳۸۲
۵) کرمی، اکبر، دانستن دمکراسی
https://t.me/KaramiAk/484
۶) کتاب‌ها‌ی دیگری از جمله «از شهربندی تا شهروندی»، «آداب شکار شهروبندان»، «پشت عینک دیگران» و «فراسوی جبرواختیار» هم بوده است که هنوز یک‌جا پخش نشده است. با آن‌که همه‌ی گفتارها و نوشتارها پیش‌تر در جاهایی آمده است.
۷) پاره‌ی مهمی از هر اندیشه، تاریخ آن اندیشه است که نشان می‌دهد آن اندیشه از کجا برآمده است و چه سرشت و سرنوشتی دارد؛ و به کجا می‌رود. تاریخ اندیشه است که می‌تواند از دوباره‌کاری‌ها، بازگفت‌ها و بازکردها ما را برهاند و به پیش‌رفتن کمک کند. در زبان‌هم تاریخ فرگشت اندیشه در باهم‌بودمان تاریخی دیده می‌شود. در جایی همانند ایران که بی‌تاریخی موج می‌‌زند و پس از یورش عرب‌ها و زبان عربی، زبان فارسی از پیوسته‌گی خود مانده است، آشکار است که چرا سامانه‌ی زبان فارسی از کار افتاده است؛ و نمی‌تواند یکی از کارکرد بنیادین خود را داشته باشد. زبان فارسی در این ایستار به‌جا‌ی کمک و کامش به فرآیند سگالش از یک‌سو و پاس‌داری از تاریخ اندیشه از دیگرسو، به‌ راه‌بری اندیشه و ره‌زنی تاریخ رسیده است. فشرده کنم زبان فارسی ام‌روز بیش از آن که ابزار اندیشه باشد، بدافزار اندیشه شده است.
در جنین‌شناسی انگاره‌ای هست که می‌گوید هر جنینی درزمان بسیار کوتاه جنینی خود، تاریخ بلند فرگشت گونه‌ی خود را از سر می‌گذراند. به زبان دیگر تاریخ همیشه در یک جعبه‌ی سیاه بای‌گانی می‌شود. در این معنا زبان جعبه‌ی سیاه یک فرهنگ و تاریخ است.
۸) یکی از شوندها یا فرنودهایی که می‌تواند برگفت آن باشد که چرا ما در دریافت و فرایافت سیاست درمانده‌ایم به همین باره بازمی‌گردد که ما هنوز دریافت مناسبی از فرگشت نداریم؛ و هم‌چنان گرفتار سرپنجه‌ی گرینش طبیعی و زاستاری هستیم.
۹) یکی از آسیب‌ها و دش‌واری‌ها‌ی سیاست در همین‌جا سر باز می‌کند؛ و بنیاد آن به آن جا می‌رسد که با این دگرش‌ها چه باید کرد؟ و چه‌گونه رفتار باید کرد؟ پاسخ‌ها در پیوستار محافظه‌کاری- تجربه‌گرایی خفته است.
۱۰) این برساخت‌ها را در نوشتار «پس‌لرزه‌ها دولت دوم ترامپ در خاورمیانه چه خواهد بود؟» کاویده‌ام.
کرمی، اکبر، پس‌لرزه‌ها دولت دوم ترامپ در خاورمیانه چه خواهد بود؟ تارنما‌ی گویانیوز، ژانویه ۲۰۲۵
۱۱) «پیشاسیاست» را در سخن‌رانی دیگری در «خانه‌ی گفتمان ملی برای ایران» کاویده‌ام و بنیادها و بددانی‌ها و بدآموزی‌ها‌ی آن را کافته‌ام.
کرمی، اکبر، سیاست و پیشاسیاست، تارنما‌ی گویانیوز، ژانویه ۲۰۲۵
۱۲) واژه‌ی خشایثی در سنگ‌نگاره و سنگ‌نبشته‌ی انسان بالدار بر روی درگاه شمال‌خاوری پاسارگاد آمده است. و کوروش را می‌ستایاند. «اَدَم کوروش خشایثی یَه هخامنشی یَه» من کوروش شاه هخامنشی هستم.
۱۳) هم‌ایستاری برگردان واژه‌ی Homeostasis است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy