Wednesday, Mar 5, 2025

صفحه نخست » نوکر شخصیت ها و ایده های سیاسی مان نباشیم!؛ ف. م. سخن

fms.jpgیکی از دوستان قدیمی به من پیغام داده بود که ظاهرا ف. م. سخن سلطنت طلب شده است!

البته کسی که نوشته های من -و نه یکی دو نوشته از من- را خوانده باشد، خاصه اگر دوست من باشد و با طرز فکر و اخلاقیات سیاسی من آشنا باشد، قطعا می داند یا باید بداند که من سلطنت طلب و حتی پادشاهی خواه نیستم و نه این ها و نه جمهوری خواهی برای من اهمیتی ندارد مگر این که -در عمل- به نفع مردم ایران و کشورم باشد.

امروز می بینم و می بینیم که با آتش فسرده ی جمهوری خواهی، آبی برای ایران گرم نمی شود و در مقابل نیمچه امیدی به گرد آمدن مردم حول محور شاهزاده رضا پهلوی برای بر انداختن حکومت نکبت اسلامی وجود دارد بنابراین در تایید و تشویق شاهزاده می نویسم و اگر موقعیتی پیدا کنم عمل می کنم.

من وظیفه ی اصلی اهل سیاست ایران را «صداقت تام و تمام با مردم» می دانم چرا که به این «فضیلت» در طی ۴۶ سال گذشته به شدت آسیب وارد آمده و تقریبا هیچ کس نسبت به هیچ چیز و هیچ حرفی اطمینان صد در صد ندارد و همیشه این نگرانی را داریم که نکند طرف -هر که که هست- می خواهد ما را فریب دهد.

زمانی جوانان برای مجاهدین خلق، چریک های فدایی، حزب توده و فلان شخصیت و بهمان شخصیت سیاسی دوران پیش از انقلاب جان می دادند.

یعنی کسی مثل رجوی، در امجدیه سخنرانی می کرد، بعد از آن ده ها نفر به دهان کفتار اسلامی می رفتند. فرخ نگهدار و فتاپور در دوران پیش از انقلاب تفنگ به دست بچه ها می دادند و آن ها جان خود را در مقابله با نظام وقت مثل آب خوردن از دست می دادند. حزب توده و کیانوری، به اعضا می گفتند اسم و فامیل و آدرس تان را به حکومت اسلامی بدهید تا آن ها به صداقت ما پی ببرند، بعد حکومت همه را قتل عام می کرد.

خب آخر عاقبت این ها چه شد؟ رجوی که رفت دنبال حرمسرابازی و صدام، نگهدار که شد پاچه خار حکومتی که اعضای سازمان اش را درو کرده بود، حزب توده هم شد یک حزب زهوار در رفته که دو صفحه کاغذ اینترنتی منتشر می کند که اگر نکند خبر و اثری از آن باقی نمانده است.

پس صراحت و صداقت مهم ترین حلقه ی مفقوده میان مردم و جامعه ی ایران با سازمان ها و شخصیت های سیاسی ست که پیش از هر کاری باید خود را بازیابی کنند.

با این اندیشه،،، من با صداقت، کاری که به نفع ایران می دانم انجام می دهم. با واقعیت ها، با داشته های واقعی، و با در نظر گرفتن تفاوت این ها با ایده آل های ذهنی ام، نظر م را می نویسم. بارها گفته ام جمهوری خواه ها و چپ ها دو نفر را به اسم معرفی کنند تا اگر سر شان به اندازه ی شاهزاده به تن شان برای ایران بیرزد، من دنبال آن ها راه بیفتم که دریغ از اجابت این خواهش چون چنین کس و کسان و سازمان هایی وجود خارجی ندارند.

اما عدم واقع گرایی ما ناشی از چیست؟

به اعتقاد من بسیاری از اهل سیاست، نوکر ایده ها و افکار و اشخاص مورد نظر خودشان هستند. کلمه ی «نوکر» اهانت آمیز است ولی مخصوصا آن را به کار می برم. می خواستم به جای نوکر، برده بگویم ولی برده یک فرق با نوکر دارد و آن این است که صاحب اختیار نیست و «مجبور» است، اما نوکر اگر اراده کند می تواند نوکر نباشد و نوکر نماند و طرف مقابل اش را ارباب نداند.

خصلت نوکر چیست؟ این است که هر چه ارباب بگوید می گوید صحیح است. نوکر از ارباب انتقاد نمی کند چون فکر می کند اگر انتقاد کند به ارباب خیانت کرده است و مراتب چاکر بودن و گردن نهادن به او را به جا نیاورده است.

اما همین خصلت نوکر، باعث آسیب دیدن و در نهایت تخریب کامل ارباب می شود. اولا نوکر باید خود را از اندیشه نوکر بودن، نوکر کیانوری بودن، نوکر نگهدار بودن، نوکر شاهزاده بودن، نوکر کمونیسم بودن، نوکر هر فکر و ایده ای بودن دور کند و رفتار کند و طرف را ارباب مطلق نداند و در عین دوست داشتن کسی که او را برتر می داند، او را در جایی که خطا می کند نقد کند و عیب ها و ایرادهایش را با صراحت و شجاعت به او بگوید تا مانع از افتادن او در سراشیب سقوط بشود.

بزرگ ترین گرفتاری مردم عادی و هواداران و پیروانِ گروه ها و شخصیت های سیاسی، شاید همین خصلت نوکریّت و عدم استقلال فردی در انتخاب ها و هواداری های شان باشد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy