من این یادداشت کوتاه را برای ایرانیان خارج نمینویسم. حرفم با ملت ایران داخل هست. اقدامات ترامپ بی کفایت در این هفتهها و دوره قبل ثابت کرد قوانین بین الملل، دیپلماسی و همکاری بین المللی دورانش تمام شده است. البته اسراییل قبلا حقوق بین الملل و حقوق بشر را معدوم کرده بود. در دنیای بسیار مرتبط و وابسته اقتصادی و امنیتی کشورها، دیگر استقلال ملی واقعا وجود خارجی ندارد. آمریکا برگشته است به تنظیمات کارخانه که فقط زور و اسلحه هست که حکم میکند نه معاهدات بین المللی. مثلا در مورد تعرفههای کانادا و مکزیک که با شدت از امروز اجرایی شد، عملا بعد از این بود که هر دو کوتاه آمده بودند و امتیازهای مفصلی دادند! زلنسکی بیچاره را آوردن جلوی جهان خوار و خفیف کردند و انداختند بیرون، که باید تسلیم بشی خاک کشورت را هم بدهی به روسیه، پول ما را هم پس بدهید! زلنسکی جز ببخشید چشم تا بحال چیزی نگفته واقعا. کلمبیا با ان رییس جمهور چپ قوی پر صدای طرفدار فلسطین، سر اخراج مهاجرین لاتین تبار فقط ۲۴ ساعت دوام آورد و رسما گفت غلط کردم! پاناما هم همین شد و در ۱ روز تسلیم شد. بزودی هم مکزیک و کانادا تسلیم کامل خواسته آمریکا و گرینلند هم تصرف خواهد شد. دلیل آن قدرت ترامپ و ارتش آمریکا فقط نیست و اینها مهملات است. قدرت واقعی آمریکا، شبکه یا زنجیره تامین و توزیع کالا و نظام مالی دلار پایه هست که در دنیا ایجاد کرده و با غولهای اقتصادیش و بانکها، شریان جان و مال مردم دنیا رو در اختیار دارد. در تمام این کشورها، کارخانجات در حال تولید و صادرات کالای مورد نیاز آمریکا هستند و فقط کافی هست آمریکا بگوید نمیخرم یا تعرفه میگذارم! کار تمامه. این کارخانجات بسته میشوند و کارگران بیکار، بعدم شورش و انقلاب کمونیستی!! کشورها استقلال خودشان را برای توسعه و رفاه مالی و تضمین امنیت فروختهاند. فقط مشکل این است که بعضی وقتها آمریکا تقاضای خارج از حد دارد که بیش از رفاه اقتصادیست و امنیتیست که داده، مثل جدایی شرق اوکراین و تسلیم به روسیه!! و کشورها مجبور میشوند قبول کنند. ایران هنوز جز معدود کشورهای مستقل جهان است، نه اینکه چون نظامی قوی هستیم، نه!! بلکه چون از لحاظ اقتصادی بدبخت و قطع از دنیا هستیم. نه ارتباط مالی - بانکی داریم و نه در زنجیره تامین و توزیع کالا هستیم. این البته عمدی است، یعنی جمهوری اسلامی تصمیم گرفت (بنابه خواست غیر مستقیم مردم) در سال ۵۷ که با این هزینه سنگین به قیمت پسرفت اقتصادی؛ استقلال سیاسی و ارضی ما را حفظ کند.
الان تنها عامل و اهرم فشار آمریکا بر ایران نظامی هست و تمام!! تحریمها بینتیجه است و بدلیل وجود مافیای قدرتمند نفت و امثال بابک زنجانیها، نفت را زیر قیمت باید پرت زیاد میشود فروخت! و آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند! مشکل این است که مسئولین سیاسی و تبلیغاتی بیکفایت جمهوری اسلامی قدرت تبیین و اقناع مردم و توجیه آنها را در مورد این سیاست انتخابی ندارند. حتی جرات گفتن را هم علنی ندارند که استقلال سیاسی و ارضی ایران فقط و فقط فعلا از این طریق مقدور هست، که هر روز فقیرتر شوید، شاهد اختلاسهای بزرگ باشیم چون به آن مافیاها نیاز داریم، ولی حداقل اپوزیسیون ضد ملی سرنوشت شما را کنترل نمیکند و ناگهان فردا نمیتواند دستور دهد کردستان و بلوچستان و آذربایجان جدا بشوند. علت نپیوستن ایران به fatf و سازمان تجارت جهانی و مخالفت با ورود سرمایهگذاری بزرگ خارجی این است. همه کشورها در مقابل رفاه اقتصادی مردم خودشان از حاکمیتشان گذشتهاند. اصلا مثال نقض نداریم. روزی کاردار سفارت آلمان در یک میهمانی در منزلش با ناراحتی و غم بسیار به من گفت ما مستعمره آمریکا هستیم، ما هیچ اختیاری نداریم، استقلال آلمان دروغ است بعد از جنگ دوم ما هیچی نیستیم! نمیدانم چرا ج ا قدرت تبیین این موضوع را ندارد؟
ملت ایران باید تصمیم بگیرد بین گوشت و مرغ و دلار ارزان و ماشین و سفر و اوضاع زمان اواخر شاه و تبدیل شدن به نوکر آمریکا و از دست دادن خاک و ناموس و تو سری خوردن و تحقیر، یا استقلال یکی را انتخاب کند. الان حتی در کانادا ترودو بدلیل فشار انتخاب ترامپ مجبور به استعفا شد و واقعا ممکن است کشورش منحل بشود! اوکراین ۳۰٪ خاکش خواهد رفت و تمام معادن کشور را باید به شکل استعماری به آمریکا واگذار کند، و تازه التماس هم میکند!! بقیه هم همینطور تحقیر خواهند شد و بعدم نانی مثل سگ جلویشان میاندازند. حالا البته واقعا بی نانی خالی نیست کباب و همبرگر و شراب است ولی بهر حال!!
اشتباه بزرگ ترامپ این است که چون بیشعور است و ضعف شخصیت دارد، این قلدری و زورگویی را علنی به همه نشان میدهد و عملا حرفهای ۱۰۰ ساله چپها و کمونیستها و مخالفین سرمایه داری و مروجان توطئههای بین المللی را چند هفته اثبات کرد و برهان قاطع را نشان داد که آمریکا استکبار جهانی است! این یک سیاست احمقانه است و باعث ضعف شدید آمریکا در درازمدت خواهد شد، چون بسیاری ملتها و کشورها به فکر جدی افتادهاند که باید بهر طریق از زیر یوغ اقتصاد و زنجیره تامین مالی و کالای آمریکا خارج شوند. گرچه بریکس ایجاد شده ولی سرعت ثابت کرد که کاملا بدلیل قدرت آمریکا بی اثر است.
بنظرم همین بلا را آمریکاییها میخواستند سر شاه بیاورند و چون قبول نکرد، آنها حمایتشان را از شاه برداشتند، فکر کردند این آخوندای کم اطلاع را راحت گول میزنیم..! زهی خیال باطل درست برعکس شد. آیت الله خمینی با زرنگی آمریکا را فوری نا امید کرد. خب نتیجهاش هم شد جنگ عراق و فجایع و تحریمهای اقتصادی که ادامه دارد. اما نکته عجیب داستان این است که فکر کنم روزی مجبور هستیم اسم مفسدان اول اقتصادی کشور و کمیسیون بگیران و دلالان را در کتابهای درسی کنار ستارخان و باقرخان بیاوریم! چون اگر طمع و شجاعت منفی این جماعت نبود، ما امکان فروش نفت و تامین ارز کشور را نداشتیم. بسیاری از اینها زندان شدند در خارج و توقیف و مصادره اموال، و شاید به قتل رسیدهاند توسط اسراییل که نمیدانیم، به جرم دور زدن تحریمهای ایران. ولی واقعیت این است که این بازرگانان مافیایی و به اصطلاح دزدان بزرگ به طمع پول، فعلا ضامن استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران هستند!!! که این خود از عجایب تاسف آور تاریخ مملکت ما است. فکر نکنم تا بحال هیچ تحلیلگری، جز مقامات ارشد مملکت بین خودشان، در این مورد فکر کرده باشد یا نظر داده باشد. واقعیت امر این است که همین آقازادههای مفسد و مطرح مافیایی، اگر نباشند، حکومت و حاکمیت ملی فعلی و بعدی ایران هر چه که باشد، نابود خواهد شد، مگر اینکه قباله ایران را به نام آمریکا و شرکتهای بزرگ و الیگارشهایی مانند ماسک و تیل و ادلسون و سرمایه داران آمریکایی اسراییلی الاصل بزنیم! من فقط نمیتوانم بفهمم چرا حکومت جمهوری اسلامی نمیتواند این مسیله بهرحال پیچیده را برای مردم تشریح کند. شاه هم البته نتوانست و سقوط کرد. شاه به سمت زیردست شدن در نظام زنجیره تامین مالی وکالای آمریکا جدی پیش میرفت، ولی بعضی وقتها یک لگدی هم میانداخت مثل قضیه اوپک. بسیاری ملتها و کشورها هیچ مشکلی با این تحت قیمومیت قرار گرفتن و نوکری ارباب ندارند! بسیار هم خوشحالن مثل اعراب خلیج فارس و سعودی. بستگی به ذات مردم دارد. در کانادا واقعا تعداد زیادی علاقه دارند یک ایالت آمریکا بشوند. در ایران واقعا شرایط متفاوت است، بدلیل تبلیغات شدید ناسیونالیستی و شوونیستی پهلوی در مفهوم ایران و آریایی (و شکستهای قاجار که مردم ایران را از لحاظ شخصیت ملی بشدت تحقیر کرد)، تاریخ قدیمی ایران و جنگها، مردم به قضیه تقدس خاک و وطن و زمین و تمامیت ارضی خیلی بیش از حد ارزش میدهند. این احساسات با شیعه گری و ماجرای عجیب کربلا هم مخلوط شده و ترکیب واقعا کم نظیری (نه خوب نه بد) را ایجاد کرده که یا شهادت یا مقاومت. سازش و تسلیم و قبول کردن دسته دو بودن و نوکر بودن غیر قابل تحمل است (نه اینکه غیر ممکن باشد). وقتی رضاشاه در جنگ دوم شکست خورد مردم با او مثل یک تفاله برخورد کردند و با سرشکستگی اخراج شد. در بیشتر کشورهای آسیا و آفریقا این احساسات ملی میهنی اصلا وجود ندارد وگرنه مثلا کلمبیا اینطور ذلیلانه مقابل ترامپ عقب نمینشست. مشکل این است که نه شاه سابق و نه روحانیت، جرات و یا عقل و درایت اینکه این موضوعات را به مردم توضیح دهند ندارند و یا سرمایه اجتماعی و اعتبارش را نداشتند. بیشتر نمیدانند که چطور واقعیتهای جهان را برای مردم توجیه کنند، احتمال میدهم از نتیجه آن مطمین نیستند، و شاید مردم بگویند ما نوکری آمریکا را میپذیریم، شما بروید. خب سال ۵۷ اینطور شد، و مردم قبول نکردند با آمریکا یا حالا همان استکبار جهانی سازش کنند و شاه صرفا بدلیل اینکه قصد نوکری همزمان با پیشرفت اقتصادی داشت را سرنگون کردند. خیلی سخت است بشود به مردم فهماند یا قبولاند که بین زندگی بسیار سخت و آقای خود بودن، و زندگی خوب و مرفه و نوکر بودن در قرن ۲۱ انتخاب کن. راه سومی قرنهاست که وجود ندارد!!! شما قرارداد ۱۹۱۹ ایران وانگلیس که احمدشاه امضا نکرد و بر ضدش کودتا شد را بخوانید. تماما ظاهرا به نفع ایران است ولی با ظرافت عملا کشور را نوکر و تحت قیمومیت ارباب وقت، بریتانیا قرار میداد. مردم قبول نکردند. الان هم کلا سه تا ارباب هست برای انتخاب، آمریکا، چین، روسیه. راه چهارمی وجود ندارد. بین فقر و عزت، نوکری و رفاه یکی را انتخاب کنید.
امیرحسین برمکی
*

چپ و راست یا حق و باطل؟ رضا ناصحی

چرا ابلهان کشور را نیمه تعطیل کردند، رضا آریانپور