هشتم مارس سال ۱۸۵۷، وقتی زنان کارخانههای نساجی آمریکا در اعتراض به شرایط غیرانسانی محیط کار، دستمزدهای ناعادلانه و نداشتن حق رای به خیابانها ریختند و با برخورد آهنین پلیس مواجه شدند، شاید هرگز گمان نمیکردند که الهامبخش نسلهای پس از خود در استیفای حقوق برابر و نامگذاری روزی برای حقوق زنان خواهند بود.
بنابراین ۸ مارس روزی نمادین برای تمرکز بر حقوق و دستاوردهای زنان است که اثرات آن باید به کل سال تسری یافته، به جشن و تبریکهای کلیشهای در یک روز خاص تقلیل نیابد.
خصوصا چون برابری حقوق و تحقق شایستهسالاری در تمام دنیا و خصوصا در کشورهای در حال توسعه هنوز هم یک معضل بزرگ است که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت:
در این میان نبود عزم واقعی در پیگیری و استیفای حقوق زنان در سطح حکومتها و منابع قدرت از دلائل مهم و حاکمیتی این مساله است که از رشد برابر و ورود زنان به دایرهی تصمیم گیریهای کلان به طور سیستماتیک جلوگیری میکند.
این محدودیت چنان شایع است که صرف حضور نمایشی یک زن در یک مقام عالی از طرف جامعه مردانه، اتفاقی مهم و نوعی لطف بزرگ به زنان توصیف و بر بستر تبلیغات پر سر و صدا انجام میشود.
چالش مهم دیگر مردانه و زنانه کردن کارها با دیدگاه افراطی است که برای هر فرد صرفا براساس جنسیتش وظیفه تعیین میکند و فرای جنسیت به او در انتخاب کار و مسوولیت با توجه به استعداد و علائق خود، آزادی نمیدهد.
مورد دیگر معرفی فمینیسم به عنوان پدیدهای برای برتری جویی زنان و ضدیت با مردان و استفاده از آن به عنوان دشنام و برای کوبیدن طرف مقابل است، در حالیکه فمینیسم در ذات خود به دنبال شایسته سالاری و جلوگیری از پایمال شدن حقوق انسانها است.
توسعه کلیشه زن پول توجیبی بگیر یعنی زنی است که مسوولیت و وظیفهای در قبال تامین زندگی ندارد و همه مسوولیتهای تامین زندگی را وظیفه مرد میداند نیز از موارد دیگری است که با افتادن از آن سوی بوم قصد مخدوش کردن حقوق زنان را دارد.
راه برون رفت از چنین شرایطی در گام اول روبرو کردن دولتها با وظایف مشخصی است که در مورد اعمال شایسته سالاری فرای جنسیت در جامعه دارند و این امری است که باید توسط مردم و نمایندگان آنها در سازمانهای مردم نهاد، پیگیری شود.
راه حل اساسی دیگر سرمایه گذاری در تربیت نسلهای جدید و فرهنگ سازی میان آنان -خصوصا کودکان -است تا با کمترین پیشفرضهای نادرست جنسیتی تربیت و به اجتماع وارد شوند.
ضمن اینکه در مساله شناساندن حقوق زنان نیاز به به روزرسانی مکرر و ورود مطالعات جدید داریم و این امر مستلزم اجازه ورود به کنشگران و آکادمیسینهای تازه نفس در این حوزه است تا آمیزهای از تجربه و دانایی امور را به پیش ببرد و در نهایت باید تاکید گردد که همراهی دوشادوش مردان جامعه با زنان نیز از الزامات مهم تحقق شایستهسالاری است.
در ایران امروز، خوشبختانه چند دهه فعالیت کنشگران خستگی ناپذیر حقوق زنان در سختترین شرایط، باعث جا انداختن بسیاری از این حقوق در بطن جامعه شده است و در این میان جنبش زن زندگی آزادی نیز که چارچوبها و روح زنانه آن کاملا روشن است، قطعا به عنوان یک نقطه در آن عطف مطرح است، جنبشی که خیل کثیری از زنان و مردان جامعه را در مورد اولویت شایستگی و لزوم داشتن حقوق برابر برای همه انسانها، در کنار هم قرار داد و هنوز هم و در جهت تحقق یک گذار خشونت پرهیز از ساختار کنونی در زیر پوست جامعه جریان دارد.
یکی از دلایل اصلی ماهیت دگم و ضد زن حکومت نیز این است که در تمام چند دهه اخیر سعی کرده بدن زن را تبدیل به یک میدان جنگ نماید و سلطه خود بر جامعه را از طریق سلطهجویی خود بر آن و اخنیار داری برای آن (بدن زن) تداوم بخشد.
بنابراین باید توجه کرد که تعدی حکومت درمورد حق بدیهی انتخاب پوشش از سوی زنان، به عنوان سنگری برای محافطت از خود مطرح بوده، مقاومت در برابر آن یک وظیفه همگانی است.
همگانی یعنی رسیدن عموم جامعه به این مفهوم روشن که آنچه امروز کسی را در ارتباط با پوشش انتخابی درگیر و دچار چالش با مزدوران حکومتی کرده است، یک ساعت بعد، فردا، هفته بعد یا... میتواند مشکل من یا هر یک از عزیزانم باشد و به همین خاطر باید به چنین مواردی به عنوان مشکلی همگانی نگاه کنیم.
خصوصا اینکه در شرایط کنونی هر زنی که با پوشش انتخابی در سطح جامعه حاضر میشود، عملا یک فعال مدنی ششدانگ است که برای تحقق آزادی همه ما مشغول کنشگری است و از این منظر نیز حمایت از او یک وظیفه همگانی است.
بابک خطی
*