Monday, Mar 17, 2025

صفحه نخست » فارسی؛ زبانی برای روزمرگی، نه برای مفاهیم انتزاعی و تجریدی، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_4.jpgزبان و فرهنگ ارتباطی تنگاتنگ و دوسویه باهم دارند، به‌گونه‌ای که هر یک بر دیگری تأثیر می‌گذارد و از آن تأثیر می‌پذیرد. زبان، نه‌تنها وسیله‌ای برای برقراری ارتباط است، بلکه حامل ارزش‌ها، باورها و سنت‌های یک جامعه نیز محسوب می‌شود. واژگان، اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها و ساختارهای زبانی بازتابی از نحوه تفکر و نگاه مردم به جهان پیرامونشان است. در واقع، هر زبان تصویری از فرهنگ خاص خود را ارائه می‌دهد و به ما نشان می‌دهد که چگونه یک جامعه مفاهیم مختلف را درک و بیان می‌کند. از سوی دیگر، فرهنگ نیز بر زبان تأثیر می‌گذارد و باعث شکل‌گیری، تغییر و تحول آن در طول زمان می‌شود. تحولات فرهنگی، نظیر تغییرات اجتماعی، فناوری‌های نوین و تعاملات بین‌فرهنگی، همگی در گسترش یا دگرگونی زبان نقش دارند. برای مثال، جهانی‌شدن موجب شده که بسیاری از زبان‌ها واژه‌های جدیدی را از زبان‌های دیگر وام بگیرند یا حتی ساختارهای نحوی و معنایی خود را متناسب با نیازهای جدید تغییر دهند. علاوه بر این، زبان به عنوان ابزار انتقال فرهنگ، نقش کلیدی در تاریخ یک ملت دارد. این رابطه دوسویه همچنین در تفاوت‌های زبانی و فرهنگی جوامع گوناگون قابل مشاهده است. برای مثال، برخی زبان‌ها (مانند زبان کره‌ای یا ژاپنی) دارای سطوح مختلفی از ادب و احترام در گرامر خود هستند که نشان‌دهنده اهمیت سلسله‌مراتب اجتماعی در فرهنگ آن‌هاست، در حالی که برخی دیگر (مانند زبان انگلیسی) ساختاری ساده‌تر و برابرتر دارند. بنابراین، زبان و فرهنگ نه‌تنها جدایی‌ناپذیرند، بلکه با یکدیگر در تعامل دائمی‌اند و شناخت یکی بدون درک دیگری امکان‌پذیر نیست. با این مقدمه می‌رسیم به ساختار زبان فارسی.

اینکه زبان فارسی، زبانی برای علم و فلسفه نیست؛ بلکه زبانی است که تنها در گذران زندگی روزانه به کار می‌آید و زبان روزمرگی است و فراتر از آن نمی‌رود، مسئله ایست که واقعیت آشکار دارد. یعنی علم و فلسفه موضوعات زبان فارسی نیست. محمدرضا باطنی زبانشنانس ایرانی، این محدودیت را در مقطوع‌الفعل بودن آن می‌داند، نقصی که به باور او، قدرت تجرید و انتزاع را در این زبان کاهش داده است. کتاب "زبان و شبه زبان، فرهنگ و شبه فرهنگ" اثر آرامش دوستدار نیز، موضوع اصلی‌اش به "مقطوع الفعل" بودن زبان فارسی است. بی‌گمان، زبان‌شناسی عرصه‌ی پژوهش زبان‌شناسان است، آنان که نارسایی‌ها و توانمندی‌های زبان را می‌شناسند و بر ما آشکار می‌کنند. اما پرسشی که ذهن را تشحیذ می‌کند و به تمامی اهل اندیشه مربوط می‌شود، این است که چرا در ادوار مختلف فرهنگ ایرانی، علمی مدون و فلسفه‌ای نظام‌مند شکل نگرفته است؟ بی‌شک، چنین پرسشی ما را ناگزیر می‌سازد که به خاستگاه آن، یعنی زبان فارسی و محدودیت‌های آن، بیندیشیم. از همین‌جا، پرسش‌های دیگری نیز سر برمی‌آورند: نقائص زبان فارسی، که زبان فرهنگ ماست، کدام‌اند؟ البته قصد ندارم پاسخ این پرسش‌ها را خود بدهم، بلکه می‌خواهم این دغدغه‌ها را پیش روی متخصصان زبان فارسی بگذارم، تا شاید از میان پاسخ‌های آنان، راهی به سوی درک ژرف‌تر این مسئله گشوده شود.

قدرت تجرید و انتزاع در زبان به توانایی یک زبان در بیان مفاهیم غیرمحسوس، نظری، فلسفی و انتزاعی اشاره دارد. زبان‌هایی که دارای ساختارهای پیچیده‌ی فعلی، پیشوندها و پسوندهای متعدد، و واژگان گسترده برای مفاهیم ذهنی و نظری هستند، معمولاً قدرت بالاتری در تجرید دارند. وقتی گفته می‌شود که "مقطوع‌الفعل" بودن زبان فارسی قدرت تجرید و انتزاع را در آن کاهش داده است"، یعنی فارسی در ساختن و پردازش مفاهیم انتزاعی (به‌ویژه در فلسفه و علم) محدودیت‌هایی دارد. برای مثال: در زبان‌هایی مانند یونانی، آلمانی، و لاتین، به دلیل گستردگی افعال، ریشه‌های زبانی متعدد، و امکان ساختن واژه‌های جدید با ترکیب پیشوندها و پسوندها، مفاهیم نظری و فلسفی راحت‌تر بیان می‌شوند. در فارسی، بسیاری از مفاهیم علمی و فلسفی با ترجمه یا وام‌گیری از زبان‌های دیگر بیان می‌شوند، زیرا خود زبان فارسی سازوکار زایایی کافی برای تولید این مفاهیم را ندارد. به بیان ساده، این جمله می‌گوید که فارسی بیشتر برای بیان امور روزمره مناسب است و در حوزه‌های علمی و فلسفی، قدرت تولید مفاهیم جدید را کمتر دارد.

"مقطوع‌الفعل" بودن زبان فارسی، ارتباطی تنگاتنگ با محدودیت آن در "ساختن و پردازش مفاهیم انتزاعی"، به‌ویژه در علم و فلسفه، دارد. در جامعه‌ای که در سکون به سر می‌برد و دستخوش دگرگونی‌های بنیادین نمی‌شود، چه نیازی به واژه‌های جدید خواهد بود؟ واژه‌ها بر بستر تحولات زاده می‌شوند، در پاسخ به نیازهای تازه‌ی انسان شکل می‌گیرند، و با تغییرات اجتماعی، علمی و فرهنگی رشد می‌کنند. هرگاه تغییر و نوآوری در جامعه‌ای رخ ندهد، زبان آن جامعه نیز ایستا می‌ماند. اما جامعه‌ای که خلاقیت، نوآوری و پویایی دارد زبان آن جامعه رو به سوی تکامل و ارتقاء دارد. برای نمونه، در سوئد، به دلیل نیاز به انتقال سریع پول میان حساب‌های بانکی، واژه‌ی "سویش" (Swish) پدید آمد، اصطلاحی که پیش‌تر هیچ کاربردی نداشت، اما اکنون جزئی جدایی‌ناپذیر از تعاملات مالی روزمره شده است و تمام فرم‌های دستوری، یعنی مصدر، زمان حال و گذشته و حالت امری را در خود دارد. زبان، بازتابی از پویایی و نیازهای یک فرهنگ است. اگر در تاریخ فرهنگ ایران، علم و فلسفه (آن‌گونه که در غرب متداول شد) ضرورتی نیافته است، طبیعی است که زبان مربوط به آن نیز شکل نگرفته باشد. زبان تنها ظرف اندیشه نیست، بلکه خود نیز از بستر فرهنگی و اجتماعی تغذیه می‌کند و همراه با آن رشد می‌یابد.

محمدرضا باطنی در مقاله‌ی "فارسی، زبان عقیم" به محدودیت‌های ساختاری زبان فارسی در حوزه‌ی واژه‌سازی علمی اشاره می‌کند. او معتقد است که در حالی که فارسی برای برآوردن نیازهای روزمره‌ی مردم کارآمد است، در زمینه‌ی تولید واژگان علمی از زایایی کافی برخوردار نیست و نمی‌تواند یک زبان علمی مستقل باشد. یکی از مهم‌ترین دلایلی که او برای این امر برمی‌شمارد، محدود بودن تعداد افعال ساده‌ی فعال در زبان فارسی است. محمد رضا باطنی می‌نویسد: «در زبان فارسی حداکثر ۲۰۰ فعل ساده‌ی فعال وجود دارد که از آن‌ها می‌توان مشتق به دست آورد!» در حالیکه فعل‌های مرکب بر حسب سرشتشان اصلاً اشتقاق پذیر نیستند. در زبان‌های لاتین و هر یک از زبان‌های اروپایی تا دوازده هزار افعال پایه‌ای و مرکب وجود دارند که بیشتر پایه‌ای و اشتقاقی و نیز زایایی‌اند. این ویژگی ساختاری باعث شده است که زبان‌های اروپایی، به‌ویژه لاتین، به‌طور طبیعی ابزار مناسبی برای تولید واژگان علمی باشند. این قابلیت یکی از دلایلی است که علوم مدرن در بستر فرهنگ مغرب‌زمین شکل گرفته‌اند و واژگان علمی نیز در این چارچوب زاده شده‌اند. ساختار زبانی یک فرهنگ در شکل‌گیری علوم آن فرهنگ نقش تعیین‌کننده‌ای دارد و بی‌دلیل نبوده که همه‌ی رشته‌های علوم شناخته‌شده‌ی امروز در فرهنگ اروپا و مغرب‌زمین سر برآورده‌اند.

نیکروز اعظمی
*



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy