Thursday, Mar 20, 2025

صفحه نخست » جمهوری اسلامی در برابر «صحنه‌های دردناک» و لحظه‌ی تصمیم

chess.jpgکیهان لندن - غسان شربل (سردبیر روزنامه الشرق الاوسط) - سیاستمداری با تجربه گفت که حملات اخیر آمریکا به مواضع حوثی‌ها شاید آخرین پیام‌های دولت دونالد ترامپ به رژیم ایران پیش از فرا رسیدن لحظه‌ی تصمیم درباره‌ی سرنوشتِ پرونده‌ی هسته‌ای‌ تهران باشد. او معتقد است که منطقه خاورمیانه در حال حرکت به سوی یک بحران بزرگ است مگر اینکه رهبر جمهوری اسلامی تصمیمی اساسی و دردناک بگیرد؛ تصمیمی که شامل برچیدن برنامه‌ی هسته‌ای و صرف‌ نظر کردن از فعالیت بازوهای نیابتی در منطقه باشد به‌ویژه پس از ضربه‌هایی که به آنها وارد شده است.

پیام ترامپ به علی خامنه‌ای مرا به یاد وقایعی انداخت که در سال‌های آغازین قرن حاضر میان آمریکا و لیبی رخ داد؛ زمانی که معمر قذافی از وزیر خارجه‌اش، عبدالرحمن شلقم، خواست تا دوستش عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس‌ جمهوری وقت الجزایر را متقاعد کند که برای بهبود روابط واشنگتن و طرابلس نزد جرج بوش پسر میانجیگری کند.

بوتفلیقه پذیرفت و موضوع را مطرح کرد. او به شلقم گفت که در دیدار با بوش چنین شنیده است: «یا سلاح‌های کشتار جمعی را کنار می‌گذارید، یا او (بوش) خودش آنها را نابود می‌کند و همه‌چیز را بدون هیچ بحثی از بین می‌برد.»

شلقم این پیام را به قذافی منتقل کرد، اما قذافی در پاسخ گفت: «تو ترسو و بزدل هستی!»

با این‌ حال، قذافی محاسباتش را بعدها تغییر داد و در نهایت ترجیح داد که نظام‌اش را نجات دهد تا اینکه وارد رویارویی با آمریکا شود. در نهایت روزی سیف‌الاسلام قذافی فرزند رهبر سابق لیبی با مرکز اطلاعات بریتانیا تماس گرفت و این پیام صوتی را گذاشت: «من سیف‌الاسلام، پسر معمر قذافی هستم و می‌خواهم درباره‌ی سلاح‌های کشتار جمعی صحبت کنم.»

پس از تعیین زمان ملاقات، او اعلام کرد که در ازای توقف برنامه‌ی هسته‌ای، بهبود روابط را می‌خواهد. پس از آن، لیبی سانتریفیوژهای خود را از بین برد و برخی از آنها را به آمریکایی‌ها تحویل داد. همچنین روابط خود را با سازمان‌ها و گروه‌هایی که به‌ عنوان بازوهای نیابتی‌اش عمل می‌کردند، قطع کرد. اما جمهوری اسلامی ایران نه از نظر ساختار نظام سیاسی و نه در شیوه‌ی تصمیم‌گیری، شبیه لیبی نیست. ایران یک قدرت بزرگ منطقه‌ای تلقی می‌شود که منابع انسانی، نظامی و اقتصادی قابل‌ توجهی دارد، اما رژیم حاکم بر آن از زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید، به لحظه‌ی حقیقت نزدیک شده است.

رژیم ایران دهه‌ها از درگیری مستقیم با ماشین جنگی آمریکا اجتناب کرده و ترجیح داده است با استفاده از نیروهای نیابتی، نفوذ آمریکا را در منطقه تضعیف کند. اما اگر خود را در موقعیتی مشابه لیبی بیابد، یعنی انتخاب میان بقای نظام و یک رویارویی که نتایج آن تقریباً مشخص است، چه خواهد کرد؟

تحلیلگران و سیاستمداران می‌گویند که جمهوری اسلامی در حال حاضر با دشوارترین شرایط خود از زمان پیروزی انقلاب خمینی، یا حداقل از زمان پایان جنگ هشت ساله با صدام حسین، مواجه است.

ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید، دستور کار روزانه‌ی «دهکده‌ی جهانی» را تعیین می‌کند. او با پست‌ها و جملات کوتاه جهان را مدیریت کرده و قواعدی را می‌شکند که پیشتر تصور می‌شد غیرقابل تغییرند؛ از جنگ تجاری و تعرفه‌ها گرفته تا تحریم‌ها و تهدید به تغییر نقشه‌ جغرافیا و موازنه‌های قدرت در مناطق مختلف.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

سیاستمداری که از وی نقل کردم، درباره‌ی «صحنه‌های دردناکی» صحبت می‌کند که حکومت ایران نمی‌تواند از کنار آنها به‌سادگی بگذرد.«حماس» عملیات «طوفان الاقصی» را آغاز کرد و مردم غزه قربانی شدند و اکنون این منطقه کاملا ویران شده و موضوع خلع سلاح «حماس» روی میز قرار دارد. اگرچه در حال حاضر کنار گذاشتن کامل سلاح‌های «حماس» بعید به نظر می‌رسد، اما جامعه‌ی بین‌المللی تنها در صورتی اجازه‌ی بازسازی غزه را خواهد داد که این گروه برای سال‌های طولانی از درگیری نظامی با اسرائیل خارج شود.

واضح است که «حماس» پس از پایان پرونده‌ی گروگان‌ها و مبادله زندانی‌ها به نقش کمتری در نوار غزه رضایت داده است.

سیاستمدار یادشده خاطرنشان می‌کند که رژیم ایران از کمک به «حماس» دریغ نکرد، اما نتوانست این گروه را نجات دهد. او همچنین گفت که «حزب‌الله» نیز جبهه‌ی پشتیبانی را گشود، اما نه تنها نتوانست مسیر جنگ در غزه را تغییر دهد بلکه رهبران ردیف اول خود از جمله حسن نصرالله را نیز از دست داد که جبران آن خیلی دشوار به نظر می‌رسد. علاوه بر این، سرنوشت سلاح‌های «حزب‌الله» نه‌تنها به خواست جامعه‌ی بین‌المللی و منطقه‌ای، بلکه به خواست گسترده‌ی داخل مردم لبنان نیز در حال بررسی است. رژیم ایران «حزب‌الله» را هم نتوانست نجات دهد و همچنین حضور نظامی خودش را در سوریه نیز نتوانست حفظ کند. علاوه بر این، تهران در جلوگیری از فروپاشی نظام متحد خود، بشار اسد، ناتوان ماند و روسیه نیز حاضر نشد نقشی در حمایت از آن رژیم ایفا کند.

این سیاستمدار به دو «صحنه‌ی دردناک» دیگر برای تهران اشاره می‌کند.

نخست، ناتوانی رژیم ایران در ادامه‌ی تبادل ضربات مستقیم با اسرائیل و آنچه جنگ غزه و لبنان درباره‌ی برتری نظامی و فناوری ارتش اسرائیل نشان داد؛ ارتشی که توانایی نقض حریم هوایی کشورهای نزدیک و دور را دارد.

دوم، تعهد مردی که دستور کشتن قاسم سلیمانی را داد، به استفاده از «تمام ابزارها» برای جلوگیری از آنچه رژیم ایران فکر می‌کند «بیمه‌»‌ای برای تضمین بقای آن خواهد بود؛ یعنی بمب هسته‌ای.

به نظر می‌رسد موازنه‌ی جدیدی در منطقه شکل گرفته که رژیم ایران توانایی تغییر روند تحولات آن را ندارد؛ نه در سوریه، نه در لبنان و نه در غزه.

کاهش نفوذ رژیم ایران در سوریه با افزایش نفوذ ترکیه در این کشور همراه بود و این امر وضعیت را برای تهران دشوارتر می‌کند.

ترامپ بار دیگر سیاست «فشار حداکثری» را علیه رژیم ایران به کار گرفته است. نتایج جنگ‌های منطقه به نفع فشارهای اوست. حملات اخیر آمریکا به مواضع حوثی‌ها، نشانه‌ای از آن است که حکومت ایران باید هرچه زودتر از صحنه‌های دردناکی که در منطقه برایش رقم خورده، به نتیجه‌گیری واقع‌بینانه‌ بپردازد.

قاسم سلیمانی روزی خط دفاع منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را ترسیم می‌کرد. او در لبنان، سوریه، عراق و یمن نفوذ ایجاد کرد. اما امروز خارج شدن سوریه از «محور مقاومت»، راه سلیمانی را مسدود و خط دفاعی او را متزلزل کرده و همزمان رویدادها نیز در منطقه شتاب گرفته‌اند. موازنه‌های جدید با نقش‌های جدید و بازیگران جدید در حال ظهور هستند.

آمریکای ترامپ همچنان نقش تعیین‌کننده‌ای در منطقه دارد و روسیه به دنبال آن است که سهم بزرگتری از «هدیه‌ای» که در اوکراین دریافت خواهد کرد، به دست آورد.

اکنون رهبر رژیم ایران با تصمیمی بسیار دشوار روبروست: دریافت «گواهی حسن رفتار» در پرونده هسته‌ای، خودداری از تلاش برای بازسازی «محور مقاومت» و کنار گذاشتن سیاست فعال‌ ساختن بازوهای نیابتی‌ در منطقه‌... لحظه‌ی تصمیم‌ بسیار نزدیک است.

*منبع: الشرق الاوسط
*نویسنده: غسان شربل سردبیر روزنامه الشرق الاوسط
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy