پولونیکس و آتئوکلس، دو پسر ادیپوس، در جنگ با یکدیگر بر سر به قدرت رسیدن در شهر تبس کشته میشوند. کرئون پادشاه جدید تبس فرمان میدهد تا اتئوکلس را با تشریفات و احترام کامل به خاک بسپارند ولی جنازه پولونیکس که قبل از درگیری با برادرش از تبس فرار کرده بود و به همین علت خیانتکار به شمار میامد به حال خود رها سازند تا خوراک سکها و لاشخورها شود. آنتیگونه خواهر دو برادر نمیتواند بپذیرد که جنازه برادرش پولونیکس به حال خود رها گردد.
سوفوکلس برای اولین بار در سال ۴۴۲ قبل از میلاد تراژدی آنتگونه را به صجنه آورد. سوفوکلس در این نمایشنامه تضاد بین فرد (شهروند) و دولت را به نمایش میگذارد، بدین معنی که آیا حکمران میتواند هر عملی را که لازم بداند انجام دهد، آیا میبایست شهروندان از هر امر دولتی تبعیت کنند. آنتیگونه دستورات حاکم را نمیپذیرد و معتقد است که میتوان و میبایست احکام غیر انسانی و غیر اخلاقی دولتی را نادیده گرفت، حتا اگر مجازات این سرپیچی از اوامر حکمران مرگ باشد. آنتیگونه اولین زن تاریخ (اسطوره) است که علیه دستورات غیر اخلاقی حاکم ایستادگی کرد و جان خود را از دست داد.
فیلسوف آلمانی هگل در مبحث " زیبایی " فلسفه خود به این نمایشنامه اشاره میکند:
"آنتیگونه آسمانی، باشکوه ترین شخصیتی که تا به حال بر روی زمین ظاهر شده است. آنتیگونه سوفوکلس از میان تمام شکوههای دنیای باستان و مدرن، عالی ترین و رضایت بخش ترین اثر هنری است".
der himmlischen Antigone، der herrlichste Gestalt، die je auf Erden erschienen. Antigone des Sophokles ist von allem Herrlichen der alten und modernen Welt das vortrefflichste، befriedigendste Kunstwerk.
در این گفته هگل فقط میبایست نام مهسا را جایگزین آنتیگونه کرد: مهسا آسمانی
به نقل از فیلسوف دانمارگی سورن کی یرکگور:
"آنتیگونه به عنوان تصویر عیسی مسیح، به عنوان فرزند خدا و پیام اور وحی" در نمایشنامه سوفوکلس ظاهر میشود
Antigone als Ebenbild Jesus Christi، als Kind Gottes und Vorbotin der Offenbarung erscheint
اینجا هم میتوان نام مهسا را چایگزین آنتیگونه کرد، به این معنی که مهسا پیام آور وحی بود
جنبش "رن، زندگی، آزادی" بعد از قتل مهسا یک جنبش زنانه بود و این زنان بودند که جامعه را از ستم حکمرانان آگاه کردند.
در داستان آفرینش هم اول حوا بود که از دستور خدا سرپیچی کرد و با خوردن میوه درخت " شناخت خوب از بد " به شناخت و استقلال دست یافت. حوا آدم را نیز وادار به خوردن میوه میکند و به این ترتیب او (آدم) هم به شناخت دست مییابد.
مسعود امیرخلیلی
*