ایالات متحدهٔ آمریکا، سرزمین آرزوها و رؤیاهای بزرگ، بار دیگر در طوفان سهمگین تاریخ گرفتار شده است. سایههای وحشت و بیاعتمادی که گویی از دهههای سیاه گذشته بازگشتهاند، بر سراسر این کشور گسترده شدهاند. در روزهایی که آزادی بیان، والاترین ارزش دموکراسی، زیر سم چکمههای استبدادگرایی جدید له میشود، وجدان جهانیان میپرسد: آیا ما شاهد بازگشت مککارتیسم در قرن بیستویکم هستیم؟
سقوط رؤیای آمریکایی
پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات دوم ریاستجمهوری، آمریکا دیگر آن سرزمین امیدبخش همیشگی نیست. هر روز، پردهای تازه از نمایش خوفناک سرکوب سیاسی کنار میرود. معترضان دیروز امروز در سکوت سیاهچالهای مدرن محو شدهاند. هزاران نفر از مشاغل خود اخراج شدهاند، پاسپورتها ضبط شده و بسیاری از شهروندان به جرم ابراز عقیده تحت بازجوییهای سنگین قرار گرفتهاند.
ترامپ و راست افراطی که همواره بقای قدرتش را در دشمنتراشی میبیند، این بار پا را فراتر گذاشته است. روزنامهنگاران، دانشگاهیان و حتی نمایندگان سابق کنگره، همگی در معرض حذف از صحنهٔ اجتماعی و اقتصادی هستند. شعارهای دولت او با واژههایی همچون «بازگشت به دوران طلایی»، «امنیت»، «نجات آمریکا» و «مقابله با دشمنان داخلی» آمیخته شدهاند، اما در پس این الفاظ، واقعیت تلخی نهفته است: اخراج گسترده از مشاغل، لیستهای سیاه، و تحقیقات قضایی درباره منتقدان نشان میدهد که آزادیهای مدنی در این کشور در حال فروپاشی است.
دانشگاهها، دانشجویان و رسانهها در محاصره استبداد
دانشگاههای ییل، هاروارد و کلمبیا تحت فشار شدید دولت ترامپ قرار گرفتهاند. برخی اساتید و پژوهشگران به دلیل مواضع انتقادی از دانشگاه اخراج شدهاند و دولت با تهدید به قطع کمکهای فدرال، مراکز علمی را به سکوت و همکاری با تقاضاهای نا مشروع دولت ترامپ وادار کرده است. پژوهشگران برجستهای به مانند جیسون استانلی، مجبور به ترک ییل و مهاجرت به کانادا شدهاند، او و همکارانش آخرین دانشگاهیان و محققین علمی نیستند که به دلایل شرایط اجتماعی حاکم و قطع کمکهای تحقیقاتی، ایالات متحده را بسوی دیگر کشورهای دمکرات ترک میکنند.
دانشجویانی که علیه سیاستهای دولت اعتراض میکنند نیز با موجی از سرکوب مواجه شدهاند. برخی اخراج شده، ویزای تحصیلیشان لغو شده و حتی به زندانهای ایالتهای جنوبی منتقل شدهاند، جایی که قوانین سختگیرانهتری بر آن حاکم است. این اقدامات، آمریکا را بهسوی دوران تاریکی سوق داده که یادآور سرکوبهای دهه ۱۹۵۰ است.
رسانههای مستقل نیز از این موج سرکوب در امان نماندهاند. خبرنگاران آسوشیتدپرس دیگر اجازه حضور در کنفرانسهای خبری کاخ سفید را ندارند. دولت ترامپ پروندههای حقوقی علیه شبکههایی مانند ABC و CBS را به جریان انداخته و تهدید کرده است که کمکهای مالی فدرال را از رسانههای منتقد قطع خواهد کرد. این تلاشها در راستای کنترل کامل بر فضای رسانهای کشور است.
قوه قضاییه تحت سلطه قدرت سیاسی
ترامپ در تلاش است تا قوه قضاییه را به بازوی سرکوب خود تبدیل کند. برخی قضات تهدید شده و حتی مجبور به استعفا شدهاند. این اقدامات، استقلال قوه قضاییه را که یکی از ارکان دموکراسی آمریکایی محسوب میشود، به خطر انداخته است تا جایی که رئیس دیوان عالی ایالات متحده مجبور به دخالت و جلوگیری از اخراج قضات شده است. همزمان، قانون اساسی آمریکا نیز در معرض تغییر قرار گرفته است. ترامپ و حامیانش در حال بررسی اصلاحاتی هستند که به او امکان دهد برای بار سوم نامزد ریاستجمهوری شود. این تغییرات بخشی از پروژه سوپر محافظهکاری «پروژه ۲۰۲۵» است که به دنبال تحولات بنیادین در ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا هستند.
روابط آمریکا با دموکراسیهای جهان در پایینترین سطح تاریخی
همزمان، روابط آمریکا با دموکراسیهای برجسته جهان نیز به پایینترین سطح خود از زمان جنگ جهانی دوم رسیده است. ترامپ حتی تهدید کرده است که علیه کشورهای همپیمان ناتو فشارهای اقتصادی و نظامی اعمال کند. این وضعیت، آمریکا را در انزوایی بیسابقه فرو برده است.
موضع حزب دموکرات
سکوت رهبران کاریزماتیک حزب دموکرات آمریکا در برابر روشهای افراطی نقض حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی در دوران دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، مسئلهای پیچیده و بحثبرانگیز است. اگرچه بدنه حزب دموکرات در سطح ایالتی به مخالفت با بسیاری از سیاستهای ترامپ، بهویژه در زمینه حقوق بشر و آزادیهای مدنی، ادامه میدهند، رهبران این حزب به دلایل مختلف در برابر اقدامات افراطی دولت ترامپ سکوت کردهاند یا واکنش ضعیفی نشان میدهند.
یکی از دلایل این سکوت، فشارهای داخلی و سیاسی پس از شکست شدید حزب دموکرات در انتخابات نوامبر است. حزب دموکرات، به دلیل وجود جناحهای مختلف و تفاوتهای ایدئولوژیک میان اعضای آن، در اتخاذ مواضع متحد و قوی با مشکل مواجه شده است. برخی از رهبران حزب، از جمله باراک اوباما، ترجیح میدهند سیاستهای توازن و وحدت را دنبال کنند تا از قطبی شدن بیشتر جامعه امریکا جلوگیری کنند.
علاوه بر این، برخی رهبران دموکرات از به چالش کشیدن شدید سیاستهای ترامپ، بهویژه در زمینههایی مانند مهاجرت که از حمایت عمومی برخوردار است، خودداری میکنند. این سکوت ممکن است بهدلیل نگرانی از آسیبهای سیاسی برای حزب باشد. به نظر میرسد حزب دموکرات برای بازسازی انسجام داخلی خود و آمادگی برای انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ به زمان زیادی نیاز دارد.
آیا امیدی باقی مانده است؟
با وجود این موج بیسابقه از سرکوب، هنوز جرقههایی از امید باقی است. تاریخ نشان داده که طوفانهای استبداد میتوانند شاخههای آزادی را خم کنند، اما هرگز ریشههای آن را از بین نمیبرند. امروز، وجدان بیدار مردم آمریکا و جامعه جهانی مسئولیت بزرگی بر دوش دارند. آیا اجازه خواهند داد که این سرکوب ادامه یابد؟ یا بار دیگر، پرچم آزادی را به اهتزاز درخواهند آورد؟
آمریکا در دوراهی سرنوشتسازی ایستاده است. یا در مسیر تاریکی که در پیش گرفته ادامه خواهد داد، یا با مقاومت مردم، به سوی نور بازخواهد گشت.
زمان پاسخ این سوال را در اینده خواهد داد.
بهرام فرخی
*