سلامت می کنم ای صاحبِ زور
بکن رحمی بر این پیرِ لبِ گور
بگردم دورِ تو ای مردِ طناز
که باشی مثلِ من قدری ورق باز
فدای کاکلِ بورت شوم من
که دزدد دین و دل از یار و دشمن
بگو محضِ خدا هر آنچه خواهی
که در کُلِ فلک اینک تو شاهی
اگر از عرعرم هستی تو دلگیر
سکوتی می کنم چون قابِ تصویر
نباشی لحظه ای غمگین و تنها
هتل هایت شود مملو ز بُت ها
مُجی آید به کاخت دست بسته
به همراه گز و سوهان و پسته
ببوسد پایِ تو با رسم و آیین
تو هم ما را مَکِش از تخت پایین
فرستم من هزاران کیسه زر
به پشتِ اُشتران یا قاطر و خر
ز نفت و گاز ما تحریم بردار
که کابوسم شده نوری سرِ دار