Tuesday, Apr 29, 2025

صفحه نخست » توافق با آمریکا شرط لازم اما نا کافی: راه نجات ایران از دل بحرانها، محمود علم

alam.jpgویژه خبرنامه گویا

مقدمه

مذاکرات اخیر ایران و ایالات متحده با میانجی‌گری عمان، امیدهایی را برای کاهش تنش‌ها برانگیخته است. تمرکز این گفت‌وگوها بر محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران در ازای رفع تحریم‌ها و آزادسازی منابع مالی بلوکه‌شده است. هرچند این توافق می‌تواند به تقویت اقتصاد ایران کمک کند، اما در مقایسه با عمق بحران‌های ساختاری و خسارات وارده، تنها یک مسکن موقت خواهد بود. بدون انجام اصلاحات بنیادین در نحوه حکمرانی، فساد و سوءمدیریت، منابع آزادشده احتمالاً هدر خواهند رفت. بحران‌های عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، زیست‌محیطی، فرهنگی و بین‌المللی ایران ناشی از نقص‌های ساختاری و سیستمی در حکمرانی همچنان پابرجاست و بدون اصلاحات بنیادین یا گذار مسالمت‌آمیز، خطر فروپاشی فاجعه‌بار وجود دارد. این مقاله با رویکردی سیستمی، بحران‌های ایران را تشریح کرده، سناریوهای آینده را ارزیابی نموده، پیامدهای فروپاشی را برجسته ساخته و گذار مسالمت‌آمیز هدایت‌شده را به‌عنوان بهترین راهکار پیشنهاد می‌دهد و نقش‌های جامعه مدنی، اپوزیسیون و حاکمیت را در این گذار مشخص می‌کند.

1- بحران‌های چندگانه: جهانی و ملی

ایران با "بحران چند وجهی" مواجه است که در آن چالش‌های جهانی و محلی به‌صورت هم‌افزا یکدیگر را تشدید می‌کنند. ایران علاوه بر چالش‌های جهانی، با ابرچالش‌های ساختاری منحصربه‌ فردی دست‌ وپنجه نرم می‌کند که بدون اصلاحات بنیادین یا گذار مسالمت‌آمیز، حتی در صورت توافق با آمریکا و رفع تحریم‌ها، خطر فروپاشی ساختاری را به همراه دارد.

1-1- چالش‌های جهانی مشترک: کاهش اعتماد به نهادها و بحران مشروعیت، نابرابری اقتصادی و فرسایش طبقه متوسط، تغییرات اقلیمی و تهدیدات زیست‌محیطی، مهاجرت و بی‌ثباتی اجتماعی، چالش‌های حکمرانی در عصر فناوری، گرایش به پوپولیسم و اقتدارگرایی.

2-1 - ابرچالش‌های مختص ایران - تحلیل سیستمی بحران‌های ساختاری

بحران اقتصادی: تورم ساختاری، بیکاری بالا به‌ویژه در میان جوانان، کاهش ارزش پول ملی، وابستگی به نفت، اقتصاد دولتی و شبه‌دولتی، نظام بانکی ناکارآمد.

بحران سیاسی: ساختار دوگانه قدرت، چالش مشروعیت، محدودیت فضای سیاسی، ضعف نهادهای مدنی.

بحران اجتماعی: نابرابری فزاینده، مهاجرت نخبگان (با خسارت اقتصادی سالانه ۵ تا ۷ میلیارد دلار)، شکاف نسلی، چالش‌های اقلیت‌ها، بحران هویت.

بحران ناکارآمدی حکمرانی: ضعف شایسته‌سالاری، فساد نهادینه، موازی‌کاری و تداخل وظایف، بوروکراسی ناکارآمد، ضعف در برنامه‌ریزی راهبردی.

بحران زیست‌محیطی: کمبود آب، فرونشست زمین، آلودگی هوا، ریزگردها و تغییرات اقلیمی، مدیریت ناکارآمد منابع طبیعی.

بحران فرهنگی: تنش میان سنت و مدرنیته، چالش‌های حوزه زنان، گسست فرهنگی نسلی، تأثیر فضای مجازی، چالش‌های رسانه‌ای.

بحران بین‌المللی: تنش با غرب، تحریم‌های اقتصادی، رقابت‌های منطقه‌ای، روابط استراتژیک محدود، انزوای دیپلماتیک. نقش بازیگران منطقه‌ای و جهانی (عربستان سعودی، اسرائیل، ترکیه، چین، روسیه) نیز بر آینده ایران تأثیرگذار است.

3-1 - ارزیایی سیستمی بحران‌ها: این بحران‌ها در یک چرخه تقویت‌کننده متقابل قرار دارند. هر بحران، بحران‌های دیگر را تشدید می‌کند. برای مثال، فشارهای اقتصادی به نارضایتی اجتماعی، مهاجرت نخبگان و تخریب محیط زیست منجر می‌شود، در حالی که محدودیت فضای سیاسی امکان اصلاحات ساختاری را کاهش می‌دهد. این تعاملات نشان می‌دهد که ایران در مسیر یک نقطه بحرانی قرار دارد که در آن محرک‌های کوچک می‌توانند پیامدهای گسترده‌ای ایجاد کنند.

4-1 - ملاحظات راهبردی: مواجهه با این ابرچالش‌ها نیازمند نگرش سیستمی، اولویت‌بندی مداخلات، اصلاحات ساختاری، گفت‌وگوی ملی و دیپلماسی فعال است.

5-1 - اثر هم‌افزایی بحران‌ها: ناکارآمدی حکمرانی به بحران اقتصادی، بحران اقتصادی به مهاجرت نخبگان، انزوای دیپلماتیک به انسداد فرهنگی و اقتصادی، و بحران محیط ‌زیست به مهاجرت داخلی و مشکلات اقتصادی دامن می‌زند.

6-1 - ترکیب منحصربه‌فرد بحران‌ها در ایران: ترکیب تحریم‌های شدید، وابستگی به نفت، مدیریت ضعیف، بحران آب، انزوای جهانی و شکاف نسلی، ایران را به نمونه‌ای خاص از بحران چند وجهی تبدیل کرده است.

2- تحلیل سیستمی اثرات بحران‌ها

این بحران‌ها به‌صورت سیستمی کشور را به سوی گسست سوق می‌دهند. بحران اقتصادی باعث تورم مزمن، بی‌ثباتی ارزی و فروپاشی زیرساخت‌ها می‌شود. بحران زیست‌محیطی تخریب منابع، مهاجرت داخلی و تهدید امنیت غذایی را به دنبال دارد. بحران اجتماعی-سیاسی نارضایتی گسترده، گسست اجتماعی و دوقطبی شدن جامعه را تشدید می‌کند و بحران جمعیتی موجب فرار مغزها، پیری جمعیت و کاهش بهره ‌وری می‌شود. چرخه‌های بازخوردی منفی، بحران‌ها را به مارپیچی فروپاشنده تبدیل کرده‌اند.

3- توافق با آمریکا: امکان و فرصتی محدود

توافق احتمالی با آمریکا می‌تواند منابع مالی را آزاد کند، ثبات ارزی موقت ایجاد کند و روابط جهانی را بهبود بخشد. اما این توافق نمی‌تواند بحران مشروعیت و ناکارآمدی را حل کند، فساد، سرکوب یا انسداد فرهنگی را اصلاح نماید و بحران‌های محیط‌زیست و مهاجرت نخبگان را متوقف سازد. تجربه برجام و درآمدهای نفتی دوره احمدی‌نژاد نشان می‌دهد که بدون تحول بنیادی، منابع آزادشده به رانت و فساد دامن زده و پس از مدتی بحران‌ها با شدت بیشتری بازخواهند گشت.

4- تحلیل سیستمی سطوح تغییر سیاسی برای ایران

ایران درگیر بحران‌های چند وجهی است که انسداد سیاسی و ناکارآمدی حکمرانی آن‌ها را تشدید کرده است. برای بهبود عملکرد سیستم و جلوگیری از فروپاشی ساختاری، باید به تمام اجزا به‌صورت یکپارچه توجه شود. اصلاحات سطحی کافی نیست و تغییرات عمیق برای نجات ایران ضروری است. سه سطح تغییر سیاسی شامل اصلاحات غیرساختاری، اصلاحات ساختاری و انقلاب یا گذار بنیادین بررسی می‌شود.

1-4- اصلاحات غیرساختاری: بهبود کارکرد نهادهای موجود بدون تغییر ماهیت آن‌ها. اقداماتی نظیر دیجیتال‌سازی خدمات عمومی، مبارزه با فساد عملیاتی، بهبود خدمات‌رسانی و آموزش کارگزاران حکومتی. این اصلاحات از درون نظام و از طریق قوانین و دستورالعمل‌های موجود اجرا می‌شوند. موانع شامل فساد نهادینه، مقاومت مدیران میانی، بحران اقتصادی، فقدان مشروعیت و نارضایتی عمومی، بحران‌های زیست‌محیطی و نقش بازیگران خارجی است. این اصلاحات تنها بحران‌ها را به تعویق می‌اندازند و مسائل بنیادی را حل نمی‌کنند.

2-4- اصلاحات ساختاری: تغییر در ساختارهای اصلی نظام سیاسی با حفظ چارچوب کلی. اقداماتی نظیر اصلاح قانون اساسی، تمرکززدایی، تقویت نظارت و اصلاح نظام انتخاباتی. این اصلاحات از طریق ائتلاف نخبگان اصلاح‌طلب با جامعه مدنی و فشار افکار عمومی پیگیری می‌شوند. موانع شامل مقاومت نهادهای غیرمنتخب، شکاف بین حاکمان، بی‌اعتمادی عمومی، تحریم‌های خارجی و بحران‌های زیست‌محیطی است. پیش‌نیاز آن اراده سیاسی در میان نخبگان حکومتی و اعتمادسازی با جامعه مدنی است.

3-4- انقلاب یا گذار بنیادین: تغییر عمیق در ساختار قدرت و مبانی مشروعیت نظام سیاسی. اقداماتی نظیر ایجاد گفتمان جایگزین، سازماندهی اجتماعی، ایجاد نهادهای موازی و تدوین برنامه عملی گذار. این مسیر نیازمند بسیج اجتماعی گسترده، تغییر موازنه قدرت و جلب حمایت بین‌المللی است. موانع شامل فقدان رهبری واحد در اپوزیسیون، سرکوب شدید، شکاف‌های قومی-اجتماعی و مداخله خارجی است. پیش‌نیاز آن تحول در گفتمان سیاسی و شکل‌گیری ائتلاف گسترده بین گروه‌های اجتماعی و اپوزیسیون است.

5 - نقشه راه سیستمی برای نجات ایران

1-5- نقشه راه برای جلوگیری از فروپاشی ساختاری و ضرورت گذار مسالمت‌آمیز

برای پیشگیری از فروپاشی ساختاری در ایران، که می‌تواند به هرج‌ومرج، نابودی اقتصادی، رنج انسانی و مداخله خارجی منجر شود، یک نقشه راه سه مرحله‌ای پیشنهاد می‌شود که بر اهمیت گذار مسالمت‌آمیز هدایت‌شده تاکید دارد. این رویکرد در مقابل انقلاب خشونت‌آمیز و اصلاحات روبنایی ناکارآمد قرار می‌گیرد و نیازمند اقدام هماهنگ همه ذی‌نفعان است.

2-5- مراحل پیشنهادی گذار مسالمت‌آمیز:

مرحله اول (کوتاه‌مدت، 0-2 سال): اجماع ملی و اعتمادسازی: هدف در این مرحله، تسهیل گفت‌وگو بین نخبگان حاکم، جامعه مدنی و میانه‌روهای رژیم است. اقدامات کلیدی شامل آزادی زندانیان سیاسی، کاهش اقدامات اقتدارگرایانه مانند سانسور و سرکوب، و تدوین یک منشور دموکراتیک با مشارکت همه طرف‌ها است. نقش جامعه مدنی در این مرحله، مشارکت در نافرمانی مدنی هوشمند و مستمر، تقویت همبستگی و ترویج گفت‌وگوی فراگیر است. اپوزیسیون نیز باید در تدوین چشم‌انداز جایگزین منسجم و ایجاد ائتلاف‌های فراگیر نقش فعالی ایفا کند. جامعه بین‌المللی می‌تواند با حمایت از گفت‌وگو و ارائه مشوق‌های هدفمند در این مرحله موثر باشد. چالش اصلی در این مرحله، غلبه بر بی‌اعتمادی عمیق و آغاز یک گفت‌وگوی ملی واقعی است.

مرحله دوم (میان‌مدت، 2-5 سال): اصلاحات نهادی و بازسازی اقتصادی: پس از دستیابی به اجماع ملی، مرحله اصلاحات نهادی آغاز می‌شود. اقدامات محوری شامل برگزاری همه‌پرسی برای قانون اساسی جدید با هدف حذف نهادهای غیرمنتخب (مانند شورای نگهبان) و تضمین انتخابات آزاد، اصلاح قوه قضاییه و غیرنظامی‌سازی اقتصاد با پایان دادن به سلطه نظامی و ارتقای شفافیت است. نقش حاکمیت در این مرحله، پذیرش تغییر و واگذاری تدریجی کنترل به نهادهای منتخب است. جامعه بین‌المللی می‌تواند با ارائه کمک‌های فنی و نظارت بر فرآیند اصلاحات نقش مهمی ایفا کند. موانع احتمالی شامل مقاومت نهادهای نظامی و بی‌اعتمادی عمومی است که نیازمند اعتمادسازی مستمر است.

مرحله سوم (بلندمدت، 5-10 سال): بازسازی و یکپارچگی جهانی: در این مرحله، تمرکز بر رسیدگی به موضوع خصوصی‌سازیها و خصوصی سازی شفافیت در این زمینه، سیاست‌های زیست‌ محیطی پایدار و بازگرداندن نخبگان مهاجر برای بازسازی کشور است. همچنین، عادی‌سازی روابط دیپلماتیک برای جذب سرمایه‌گذاری و کاهش انزوا با نظارت سازمان ملل برای تضمین ثبات دنبال می‌شود. نقش جامعه بین‌المللی در ارائه حمایت‌های اقتصادی و سیاسی برای تثبیت گذار حیاتی است. چالش‌های این مرحله می‌تواند شامل شکاف‌های اپوزیسیون و خطر مداخله خارجی باشد که نیازمند اجماع ملی قوی و حمایت بین‌المللی هماهنگ است.

3-5- اهمیت و ضرورت گذار مسالمت‌آمیز: علیرغم چالش‌های موجود و احتمال پایین موفقیت در شرایط کنونی، گذار مسالمت‌آمیز همچنان بهترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای جلوگیری از فاجعه فروپاشی ایران است. فروپاشی، چه تدریجی و چه ناشی از مداخله خارجی، پیامدهای فاجعه‌باری برای همه ذی‌نفعان خواهد داشت: هرج‌ومرج و بی‌ثباتی منطقه‌ای، نابودی اقتصادی و فقر گسترده، رنج انسانی غیرقابل تصور و تبدیل شدن ایران به میدان نبرد نیابتی. تجربه کشورهایی مانند سوریه، عراق و لیبی نشان می‌دهد که فروپاشی، رنج طولانی‌مدت و بی‌ثباتی منطقه‌ای به همراه دارد. برای ایران با میراث فرهنگی غنی و موقعیت استراتژیک، چنین سرنوشتی یک تراژدی تاریخی خواهد بود.

گذار مسالمت‌آمیز، با حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی، به حداقل رساندن هزینه‌های انسانی و اقتصادی، تقویت توسعه پایدار و یکپارچگی جهانی و حفاظت از حاکمیت در برابر مداخله خارجی، منافع بلندمدت کشور و مردم را تضمین می‌کند. تحقق این امر نیازمند اراده سیاسی در حاکمیت برای پذیرش تغییر، فشار سازنده و مستمر از سوی جامعه مدنی و اپوزیسیون با ارائه یک چشم‌انداز جایگزین منسجم، و حمایت هدفمند و هوشمندانه از سوی جامعه بین‌المللی است.

بنابراین، با وجود موانع، تمرکز بر یافتن راهکارهای عملی برای آغاز و پیشبرد یک فرآیند گذار مسالمت‌آمیز، یک ضرورت ملی و یک انتخاب استراتژیک برای جلوگیری از آینده‌ای فاجعه‌بار برای ایران است.

6- سناریوهای آینده ایران

هشت سناریوی محتمل با احتمالات و پیامدهای متمایز برای آینده ایران قابل ترسیم است:

اول: تداوم وضع موجود با فرسایش تدریجی (احتمال بالا): ادامه وضعیت کنونی با اصلاحات سطحی، تمرکز قدرت، وابستگی به نفت، سرکوب اعتراضات و تضعیف نهادهای مدنی. پیامدها شامل تورم مزمن، کاهش سرمایه اجتماعی، مهاجرت نخبگان، فرسایش مشروعیت و تداوم سیاست خارجی پرتنش است.

دوم: تشدید کنترل و سرکوب - اقتدارگرایی تمام‌عیار (احتمال متوسط): افزایش اقدامات کنترلی، محدودیت شدید فضای مجازی، تمرکز قدرت در نهادهای نظامی-امنیتی و حرکت به سمت اقتصاد کاملاً دولتی. پیامدها شامل رکود اقتصادی عمیق، افزایش شکاف با جامعه جهانی، فرسایش بیشتر سرمایه اجتماعی و انزوای بین‌المللی است.

سوم: گذار اعتراضی و پرتنش (احتمال بالا): شکل‌گیری اعتراضات گسترده و سراسری، ناتوانی حکومت در سرکوب کامل، جدایی بخشی از نیروهای امنیتی و بی‌ثباتی کوتاه‌مدت. پیامدها شامل فروپاشی نظم سیاسی فعلی، حکومت جدید ناپایدار، احتمال مداخله خارجی و ریسک جنگ داخلی است.

چهارم: گذار مسالمت‌آمیز و برنامه‌ریزی‌شده (احتمال کم): گفتگو و توافق میان نخبگان حکومتی و مخالفان، مشارکت نهادهای نظامی در گذار، اصلاحات تدریجی و حمایت بین‌المللی. پیامدها شامل کاهش تنش‌ها، بازگشت نسبی ثبات اقتصادی، تقویت تدریجی نهادهای دموکراتیک و حفظ انسجام ملی است.

پنجم: گذار ناقص یا نیمه‌کاره (احتمال متوسط): اجرای اصلاحات محدود و تاکتیکی، وجود نهادهای منتخب در کنار نهادهای غیرپاسخگو، آزادی‌های نسبی رسانه‌ای و نوسان بین لیبرالیسم اقتصادی و پوپولیسم سیاسی. پیامدها شامل ثبات موقت، بازگشت بحران‌ها، نارضایتی پایدار و انسداد فرآیند گذار به دموکراسی کامل است.

ششم: گذار تحمیلی از بیرون (احتمال کم): دخالت مستقیم یا غیرمستقیم قدرت‌های خارجی، تشکیل دولت موقت تحت حمایت بین‌المللی و احتمال مقاومت گسترده. پیامدها شامل بی‌ثباتی شدید، تردید در مشروعیت نظم جدید، وابستگی شدید به منابع خارجی و خطر تجزیه کشور است.

هفتم: اقتدارگرایی عمل‌گرا با بازسازی موفق (احتمال متوسط): اجرای اصلاحات اقتصادی هدفمند، آزادسازی‌های اجتماعی و فرهنگی کنترل‌شده، تقویت تکنوکراسی و حفظ ساختار اقتدارگرا با انعطاف‌پذیری در برابر فشارهای اجتماعی. پیامدها شامل ثبات نسبی در میان‌مدت، افزایش نسبی مشروعیت رژیم و کاهش مهاجرت نخبگان است.

هشتم: فروپاشی ساختاری (هرج‌ومرج و دولت درمانده) (احتمال کم): فروپاشی نهادهای حکومتی، بروز شورش‌های گسترده، شکاف در نیروهای نظامی و افزایش تجزیه‌طلبی قومی. پیامدها شامل ورود به فاز «دولت شکست‌خورده» با مخاطرات انسانی شدید، مداخله احتمالی همسایگان و زیان اقتصادی عظیم است.

7- نتیجه‌گیری

ایران در گرداب بحران‌های چندگانه و ساختاری گرفتار آمده است که تداوم وضع موجود یا انتخاب مسیرهای پرهزینه و فاجعه‌باری چون فروپاشی یا انقلاب خشونت‌آمیز را به گزینه‌هایی نامطلوب بدل ساخته است. اگرچه توافقات مقطعی مانند مذاکرات اخیر با ایالات متحده می‌تواند تسکینی موقت بر آلام اقتصادی باشد، اما درمان ریشه‌ای نیازمند تغییرات بنیادین در ساختار حکمرانی و رویکردهای کلان است. تحلیل سطوح مختلف تغییر سیاسی نشان می‌دهد که اصلاحات غیرساختاری ناکافی و گذار بنیادین از طریق انقلاب، پرمخاطره و پرهزینه است.

از این رو، گذار مسالمت‌آمیز هدایت‌شده، با وجود چالش‌های فراوان و احتمال موفقیت پایین در شرایط کنونی، همچنان به عنوان منطقی‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای برون‌رفت از بحران و جلوگیری از فروپاشی ساختاری مطرح می‌شود. این مسیر، نیازمند عزمی ملی و همکاری هماهنگ بین حاکمیت، جامعه مدنی، اپوزیسیون و حمایت هوشمندانه جامعه بین‌المللی در یک فرآیند گام‌به‌گام و اعتمادساز است.

انتخاب مسیر گذار مسالمت‌آمیز، هرچند دشوار، نه یک آرمان‌گرایی ساده‌لوحانه، بلکه یک ضرورت عقلانی برای حفظ وحدت ملی، کاهش هزینه‌های انسانی و اقتصادی، و تضمین آینده‌ای باثبات و توسعه‌یافته برای ایران است. در غیر این صورت، سناریوهای پیش رو، از تداوم فرسایش تدریجی تا فروپاشی و مداخله خارجی، همگی حامل پیامدهای ناگوار و جبران‌ناپذیر خواهند بود. بنابراین، تمرکز بر یافتن راهکارهای عملی برای آغاز و پیشبرد این فرآیند، یک مسئولیت تاریخی و یک انتخاب استراتژیک برای امروز و فردای ایران است.

محمود علم - پژوهشگر حقوق و وکیل دادگستری



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy