
اکنون به بررسی دستاوردهای دولت دونالد ترامپ در عرصههای گوناگون در این صد روز میپردازم:
سیاست خارجی:
بحرانهای سیاست خارجی ترامپ، با شعار «اول آمریکا» بار دیگر بازگشتهاند، اما در عمل، جهان را به مرز تنش کشاندهاند. وعده پایان دادن به جنگها در ۲۴ ساعت نخست، بار دیگر رویایی پوچ از کار درآمد. جنگ اوکراین، در سایه تردیدها و بیعملی دولت جدید آمریکا، ادامه دارد؛ حمایت یکجانبه از پوتین از ابتدای مذاکرات، رفتار تحقیرآمیز ترامپ با زلنسکی، و نبود نگاهی استراتژیک به روابط روسیه پوتین با کشورهای غربی، بهویژه اروپا، از عوامل اصلی این بحراناند.
جنگ غزه نیز همچنان ادامه دارد؛ گروگانها در دست حماس آزاد نشدهاند و نتانیاهو، بیاعتنا به تمامی موازین بینالمللی، به بمباران اردوگاهها ادامه میدهد و مانع ورود هرگونه کمک بشردوستانه به نوار غزه شده است، گویی قصد دارد با حذف فیزیکی مردم غزه، رؤیای ترامپ برای ساخت یک ساحل رویایی را تداوم بخشد.
مذاکرات با رژیم جمهوری اسلامی، به میزبانی عمان آغاز شده و قرار است بر سر بحران هستهای ادامه یابد، در حالی که اپوزیسیون دموکراتیک ایران خواستار گنجاندن دیگر موارد اختلاف، از جمله نقض حقوق بشر، توقف اعدامهای بیرویه، و حمایت از جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران در این مذاکرات شده است.
جالب آنکه تمامی این مذاکرات در سه جبهه اصلی، از طریق دوست شخصی ترامپ، استیو ویتکاف، دنبال میشود و وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی، بهویژه مارک روبیو، در آن نقشی ندارند.
تحلیلگران شورای روابط خارجی (CFR) هشدار دادهاند که نبود سیاستی منسجم در دولت ترامپ دوم، حتی متحدان غربی را نسبت به امنیت جمعی خود دلسرد کرده است.
اقتصاد:
در همین صد روز، شاخصهای بازار جهانی بارها به لرزه درآمدهاند. گزارش بلومبرگ نشان میدهد که تصمیمات ناگهانی ترامپ در حوزه تعرفهها و مالیات، بازارها را بهشدت ناپایدار کرده است. در حالی که نرخ بیکاری در آمریکا اندکی کاهش یافته، تورم جهانی و افزایش قیمت انرژی، فشار شدیدی بر اقتصاد کشورهای در حال توسعه وارد آورده است. صندوق بینالمللی پول هشدار داده که سیاستهای اقتصادی ترامپ، ممکن است آغازگر دومین موج رکود جهانی در دهه ۲۰۲۰ باشد.
بورسهای جهانی در وضعیت تنش قرار دارند و تنها دستاورد کوتاهمدت سیاست تعرفهای ترامپ، افزایش قیمتها و انتقال ثروتهای هنگفت به جیب نزدیکانش از طریق تنشهای بورسی بوده است؛ در حالی که پساندازکنندگان خرد آمریکایی، سرمایههای خود را از دست داده و متضرر شدهاند.
این در حالی است که روابط نزدیک او با متحدان خود سیلیکون والی بر اثر ایجاد تعرفه ها دچار مشکل شده است .
مهاجرت:
سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی ترامپ، تنها حوزهای است که رأیدهندگان جمهوریخواه بهشدت از آن حمایت میکنند و علت اصلی محبوبیت بالای ترامپ در نزد آنان است. ساخت دیوار مرزی گسترش یافته و بازداشت مهاجران بهشدت افزایش یافته است. قاضیان فدرال بار دیگر با دولت درگیر شدهاند تا فرامین اجرایی ناعادلانه را لغو کنند. سازمان دیدهبان حقوق بشر گزارش داده که در سه ماه نخست دوره دوم ترامپ، بیش از ۵۵ هزار مهاجر بدون بررسی پروندههای پناهندگی بازگردانده شدهاند؛ آماری بیسابقه در تاریخ معاصر آمریکا.
دیپلماسی:
تیم دیپلماسی ترامپ در دوره دوم، همانند قبل، با رویکردی خصمانه و قلدرمآبانه وارد صحنه شده است. ترامپ در برخورد با ولودیمیر زلنسکی، از موضعی تهدیدآمیز سخن گفته و در اجلاسهای گوناگون، معاون و وزیر دفاع دولتش با نادیده گرفتن عرف دیپلماتیک، به رهبران اروپایی توهین کردهاند. روزنامه گاردین در تحلیلی نوشت: «رفتار ترامپ با رهبران غربی، گواهی بر افول هژمونی اخلاقی آمریکا در جهان دموکراتیک است.» این روند، روابط آمریکا با متحدان سنتیاش را بهشدت تضعیف کرده است.
شاید نخستین نشانههای تأثیر ناخواسته ترامپ در سطح جهانی را بتوان در انتخابات کانادا دید؛ جایی که کاندیدای محافظهکار، با وجود پیشتازی ۱۵ درصدی، در انتخابات اخیر از کاندیدای لیبرال شکست خورد.
واکنش جهانی:
از پکن تا پاریس، بازگشت ترامپ واکنشهایی همراه با نگرانی برانگیخته است. چین بهصراحت اعلام کرده که دوران همکاری با آمریکا پایان یافته و بهدنبال اتحادهای منطقهای مستقل خواهد رفت. در اروپا، امانوئل مکرون گفته: «اروپا دیگر نمیتواند به آمریکای ترامپزده تکیه کند.» رهبران آلمان، بازگشت ترامپ را نوعی جدایی بین اروپا و ایالات متحده خواندهاند که باید با آن مقابله کرد.
اعتراضات گسترده در لندن، تورنتو، برلین و مادرید علیه سیاستهای ترامپ، نشانهای روشن از بیزاری جهانی نسبت به افراطگرایی دولت اوست.
اظهارات ترامپ در مصاحبههای متعدد، زیر ذرهبین رسانهها قرار گرفته و دروغهای مکرر او بار دیگر نوعی «جنگ با حقیقت» را تداعی کرده است. تنها در صد روز نخست دولت دومش، بیش از ۷۰۰ ادعای نادرست یا گمراهکننده ثبت شده است (به نقل از FactCheck). رسانههای آزاد بار دیگر هدف حملات کاخ سفید قرار گرفتهاند و ترامپ خبرنگاران منتقد را «دشمنان مردم» خوانده است. این روند، اعتماد عمومی به رسانهها را تضعیف کرده و فضای پساحقیقت را تقویت نموده؛ فضایی که در آن، واقعیت قربانی منافع سیاسی میشود.
در دیگر حوزهها، مانند محیط زیست و دانشگاهها، برخوردها بهشدت افزایش یافته و روزی نیست که بودجههای فدرال مراکز آموزش عالی، به دلایل عدم تمکین از سیاستهای ترامپ، کاهش نیابد یا قطع نشود.
رهبری شکننده، حزبی یکپارچه:
محبوبیت دونالد ترامپ در صد روز اول حضور در کاخ سفید به زیر پنجاه درصد رسیده که در بین روسای جمهور پیشین ،بیسابقه است.
اگرچه حزب جمهوریخواه هنوز با وفاداری در کنار ترامپ ایستاده، اما شکافهای درونی آن عمیقتر از هر زمان دیگری است. از سوی دیگر، حزب دموکرات هنوز نتوانسته رهبری کاریزماتیک و برنامهای منسجم ارائه کند. در چنین شرایطی، ترامپ با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و رسانههای دستراستی، صدای خود را بلندتر از هر مخالفی به گوش جهانیان رسانده است.
آیندهای مبهم، امیدی شکننده:
صد روز نخست ریاستجمهوری دوم دونالد ترامپ، نه آغاز بازسازی آمریکا، بلکه گام نخست در فروپاشی هژمونی آن است. با فروپاشی اعتماد جهانی، تزلزل اقتصادی و افول اخلاق سیاسی، دموکراسی آمریکایی در خطری بزرگ قرار گرفته است.
اکنون، بیش از هر زمان دیگر، دنیا باید با تندرویهای ترامپ و تیمش مقابله کند تا ایالات متحده بتواند همچنان بهعنوان ابرقدرتی در حوزههای دیپلماسی، اقتصاد، اخلاق و دموکراسی باقی بماند.